نقدی بر گفته‌های اخیر حکمتیار در باب صحیح بخاری

یوسفی

گلبدین حکمتیار، از رهبران مجاهدین سابق، شخص بحث‌برانگیز و جنجالی است. او یگانه رهبر سیاسی جهادی است که هنوز هم فعالیت دارد و با وجود تحمل شکست‌های متعدد در درازای زندگی پرفرازوفرودش، هنوز هم از جوش نیفتاده و اکنون که در سایه حاکمیت طالبان به‌سر می‌برد با استفاده از تلویزیونی که در اختیار دارد، به اظهار نظر در مورد مسایل گوناگون می‌پردازد و ظاهراً خود را از گرفتار شدن در خشم طالبان در امان می‌بیند. البته بیشتر نظراتش پس از بازگشت طالبان، با دیدگاه‌های رهبران این گروه همخوانی دارد و جز در موارد استثنایی با این گروه مخالفتی نورزیده است. با آن ‌که حکمتیار بیشتر به علت فعالیت‌های سیاسی و جنگی‌اش شناخته‌شده، اما او حاضر نیست فقط به خاطر کارکردهای سیاسی‌اش شناخته شود، بلکه تلاش می‌ورزد در خصوص مباحث و مقولات دینی نیز نظریه‌پردازی کند. او با وجود آن‌ که در اصل تحصیلات نیمه‌تمام دانشگاهی در رشته انجنیری دارد، در دوران زنده‌گی مخفیانه‌اش، به نوشتن تفسیر قرآن نیز دست زده و همچنین در نقد برخی از کتاب‌های حدیث رساله و کتاب نگاشته است. گفته می‌شود که او تا کنون بیش از ۱۰۰ کتاب و رساله به رشته تحریر کشیده است. حکمتیار حتا در دوران جوانی به غور در مسایل دینی علاقه‌مند بوده و در زمان اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ، در دیار هجرت و در پشاور نیز حلقات درسی‌اش که محور آن عمدتاً بر تفسیر قرآن می‌چرخیده، همواره برقرار بوده است.

اخیراً بار دیگر اظهارات حکمتیار در باب یکی از کتاب‌های معتبر اهل سنت به‌نام صحیح محمد بن اسماعیل بخاری به بحث و جدل‌ها دامن زده است. چند سال است که حکمتیار کتاب‌های حدیث و مخصوصاً کتاب صحیح بخاری را آماج نقد و تخطئه قرار می‌دهد و از ضرورت سره‌سازی روایاتی که در کتاب‌های حدیث گرد‌آوری شده سخن می‌زند و در این زمینه رساله‌ای هم به چاپ رسانده است. عده‌ای برای اثبات بطلان ادعاهای حکمتیار در باب میراث حدیثی مسلمانان، این موضوع را پیش می‌کشند که او از تخصص لازم برای اظهار نظر در این حوزه برخوردار نیست و پیش‌نیازهای علمی و اکادمیک را برای احراز صلاحیت در این زمینه به‌دست نیاورده است. حکمتیار به این قبیل واکنش‌ها وقعی نمی‌نهد و همچنان نظراتش را در این زمینه بی‌پرده بیان می‌کند و گویا مطالعات دوام‌دار شخصی‌اش و نیز نوشته‌هایی را که تا کنون به نشر رسانده، برای اثبات صلاحیت علمی‌اش کافی می‌داند و از این لحاظ، خود را بی‌نیاز از زانوی تلمذ زدن در نزد استادان فن می‌شمارد.

حکمتیار در اظهار نظر اخیرش در باب کتاب‌های حدیث و به‌خصوص صحیح بخاری به چند نکته به‌صورت گذرا اشاره کرده است. او ادعا کرده آن‌هایی که در حال حاضر مردم را در افغانستان می‌کشند پیروان امام بخاری و «اهل حدیث» هستند. «اهل حدیث» اصطلاحاً به پیروان جریان سلفیت اطلاق می‌شود. به نظر می‌رسد که حکمتیار با این اظهار نظر می‌خواهد برای کسب رضایت طالبان، عملکرد گروهی را که به‌نام داعش خراسان شناخته می‌شود محکوم کند. پس از بازگشت طالبان، داعش در ده‌ها مورد مسوولیت انفجار و انتحارهایی را بر عهده گرفته است که در طی آن، علاوه بر اعضای ناشناس و سرشناس طالبان، افراد ملکی نیز به کام مرگ فرستاده شده‌اند. بعضی از این عملیات‌ها مراکز دینی و مساجد را هدف قرار داده است. طالبان براساس تعهدی که به امریکایی‌ها سپرده‌اند، مبارزه با داعش و دیگر گروه‌های مخالف غرب را در اولویت خود قرار داده‌ و در این راه تا کنون از همه امکانات دست‌داشته خود استفاده کرده‌اند. مبارزه طالبان با داعش، فرصت طلایی برای گروه طالبان فراهم آورده تا از خود چهره‌ معتدل، میانه‌رو و سازگار با منافع غرب به نمایش بگذارد و با پر‌رنگ جلوه دادن این بخش از کارنامه‌اش، وضع فاجعه‌بار حقوق بشری در قلمرو حاکمیتش را در سایه بیندازد و از نظرها پنهان نگه دارد. تصور این است که گلبدین حکمتیار با این اظهار نظر در خصوص «اهل حدیث» که تصور می‌شود گروه داعش به این نحله فکری منتسب است، می‌کوشد روایت طالبان را به سهم خود تقویت کند.

این ‌که حکمتیار مدعی می‌شود آنانی که در حال حاضر مساجد را منفجر می‌کنند و مسلمانان بی‌گناه را می‌کشند پیروان بخاری و اهل حدیث‌ هستند، ممکن است قسمتی از حقیقت را انعکاس دهد، اما بخش عمده آن را عمداً نادیده می‌گیرد و مسکوت می‌گذارد. در بیست سالی که نظام جمهوری پس از امضای معاهده بن در کشور حکم‌فرما بود، طالبان با بی‌پروایی ده‌ها هزار فرد ملکی و بی‌گناه را به کام مرگ فرستادند، مراکز آموزشی را منهدم کردند، مساجد را انفجار دادند، نمارگزاران را در حال ادای نماز به قتل رساندند، افراد بی‌طرف را به بهانه‌های واهی تکفیر کردند و به جوخه اعدام سپردند‌. طالبان در افغانستان در قتل بی‌گناهان و مسلمان‌کشی گوی سبقت را از همه گروه‌های سابق و لاحق ربوده‌اند. سوال این است که آیا طالبان که تا پیش از بازگشت حمام خون راه انداخته بودند «پیروان امام بخاری و اهل حدیث» بودند؟ اکثریت اعضای طالبان را حنفی‌مذهب‌هایی تشکیل می‌دهند که نه تنها خود را پیرو امام ابوحنیفه می‌شمارند بلکه در «پیروی از ابوحنیفه» راه افراط و غلو می‌پیمایند. اگر معترضی بگوید که طالبان حنفی‌مذهب‌های راستین نیستند و به دروغ خود را به این کیش نسبت می‌دهند، اهل حدیث هم می‌توانند بگویند سربازان داعش و القاعده، «اهل حدیث واقعی» نیستند.

حکمتیار یک حرف مشهور را در اظهار نظر اخیرش تکرار می‌کند که «تعداد مسلمانانی که به دست خود مسلمانان کشته شده‌ به مراتب بیش‌تر از آن شمار مسلمانانی است که توسط نا‌مسلمانان به دست نابودی سپرده‌ شده‌اند». این سخن را هر کسی که برای اولین بار بیان کرده، سخن دقیقی را بازگو کرده است. اتفاقاً طالبان و حزب اسلامی حکمتیار نمونه‌هایی از آن عده گروه‌های مسلمانی هستند که رغبت و شوق‌شان در مسلمان‌کشی بیشتر از نا‌مسلمان‌کشی است (البته این مساله برای ما مسلم است که در کشتن به ناحق، تفاوتی میان مسلمان و نا‌مسلمان نیست، اما حالا مطابق فهم و استنباط حکمتیار و طالبان حرف می‌زنیم). پس از امضای توافق‌نامه دوحه میان خلیلزاد و ملا برادر، همه شاهد بودند که طالبان حتا یک مرمی به‌سوی نیروهای خارجی شلیک نکردند و حتا در هنگام خروج این نیروها از افغانستان اقدام به محافظت از آن‌ها از حملات احتمالی دیگر گروه‌ها کردند؛ اما در عوض به‌صورت روز‌افزون قتل بی‌رویه افراد ملکی و نیروهای امنیتی حکومت پیشین را در اولویت خود قرار دادند.

کمتر کسی است که از جنگ‌های داخلی در کابل در اوایل دهه ۷۰ خورشیدی چیزی نشنیده باشد. حکمتیار یکی از طرف‌های اصلی این جنگ‌ها بود که در آن، ده‌ها هزار تن به قتل رسیدند و کابل به شهر خرابه تبدیل شد. در آن سال‌ها، حکمتیار به‌صورت روزانه شهر کابل را موشک‌باران می‌کرد و هر روز ده‌ها و گاهی صدها تن را به دیار نیستی می‌فرستاد. پرسشی که تولید می‌شود این است که آن کشتارهای حکمتیار و همپیمانانش، به چه انگیزه‌ای صورت می‌گرفت؟ آیا درست است که بگوییم از آن‌ جایی که حکمتیار پیرو مذهب حنفی بود، این کشتارها را با استفاده از آموزه‌های مذهب حنفی راه‌اندازی کرده و قتل بی‌گناهان را از فقه حنفی استنباط کرده بود؟ مقصود من از این حرف‌ها این است که بگویم، اگر قرار باشد عملکرد افراد را با توجه به مذهب و عقیده‌ای که مدعی پابندی به آن‌ هستند مورد قضاوت قرار دهیم و آن مذهب و عقیده را مسوول رفتار این افراد بشماریم، در آن صورت، مذهب حنفی بیش‌تر از هر عقیده و کیش دیگری در معرض و مظان اتهام واقع می‌شود و می‌باید برای بازنگری آن، چاره‌ای سنجید، چرا که بیش‌تر خون‌ریزی‌ها و کشتارها در دو سه دهه اخیر در افغانستان به‌دست «پیروان مذهب حنفی» صورت گرفته است.

حکمتیار در سخنرانی اخیرش پیشنهاد می‌دهد که باید کتاب‌های حدیث تنقیح و بازنگری و روایت‌های سره از ناسره جدا ساخته شود. پیشنهاد معقول و مطلوبی است، اما کافی نیست. جاگزین کردن تبلیغات ایدئولوژیک به‌جای کار علمی و متودیک نه تنها بی‌سامانی‌ها را کاهش نمی‌دهد بلکه گره بر گره می‌افزاید و غموض و ابهام را بیشتر می‌کند و مشکلات تازه‌ای را علاوه بر مشکلات گذشته پدید می‌آورد. اگر واقعاً مقصود ما این باشد که جلو سوء‌استفاده‌کننده‌گان از «میراث فکری مسلمانان» را بگیریم و نگذاریم آن‌ها با بهره‌برداری از متون کهن، زندگی را بر جوامع ما زهر هلاهل بسازند، راه چاره فقط تمرکز بر نقد میراث حدیثی نیست، بلکه می‌باید کلیت سنت دینی را با خون‌سردی و شکیبایی و بر مبنای روش علمی متقن نقد و بازبینی کنیم. در حال حاضر، افراد و گروه‌هایی وجود دارند که از سنت فکری سلفیت برای رسیدن به اهداف و آرمان‌های ناروا و شوم خود استفاده می‌کنند، اما همزمان با آن، افراد و گروه‌هایی هم هستند که در ظاهر مخالف سلفی‌گری هستند و متعلق به نحله‌های فکری دیگرند، ولی همان خشونت‌هایی را مرتکب می‌شوند که افراطی‌های سلفی مرتکب می‌شوند و چه بسا در خشونت‌ورزی و انسان‌ستیزی، زشت‌تر از سلفی‌ها عمل می‌کنند. در این زمینه بهترین نمونه همین طالبان هستند که حالا افغانستان را تصاحب کرده و داعیه پاس‌داری از مذهب حنفی را دارند.

در هر حال، این‌ که رهبر حزب اسلامی در حلقه درسی‌اش به مساله‌ای می‌پردازد که جنجالی و اختلاف‌برانگیز است و ممکن است واکنش‌های تند مخالفان را تحریک کند، نمایان‌کننده سرشت جسور و بی‌پروای وی است. با این‌حال، آن‌چه حکمتیار به آن پرداخته موضوعی با‌اهمیت و مرکزی است و می‌سزد جوانب مختلف آن مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد تا نتیجه‌ای که به دست می‌آید کارساز و مفید باشد و محملی قرار گیرد برای جست‌وجوی راه ‌حلی برای بی‌سامانی‌هایی که ریشه در میراث فکری و فرهنگی مسلمانان دارد. طبعاً اشخاص متعددی در جامعه ما حضور دارند که از لحاظ علمی توان‌مندی آن را دارند که بهتر و منسجم‌تر از حکمتیار به موضوعاتی از قبیل نقد صحیح بخاری و همچنین نقد میراث حدیثی یا حتا سنت فکری مسلمانان دست بزنند، اما آن‌چه کار حکمتیار را برجسته و انگشت‌نما می‌کند این است که حرف‌های وی به‌عنوان رهبر یکی از احزاب سابق جهادی، در میان بعضی از مخاطبان خریدار دارد و از این جهت، پیشنهادهای او احتمال دارد فتح بابی باشد برای طرح جدی‌تر و جامع‌تر نقد و با‌زاندیشی در سنت اسلامی. جامعه افغانستان بیش از هر جامعه دیگری به نقد سنت دینی نیازمند است. گروه طالبان که همین اکنون حاکم بلا‌منازع این کشور است و خفقان هول‌آور بر آن تحمیل کرده و رفتار نفرت‌آوری از خود نشان می‌دهد، محصول قرائت نادرست و غیرانسانی از سنت و متون دینی است. البته به هیچ وجه این نکته را نباید مغفول نهاد که پدیده طالبان، همانند هر پدیده اجتماعی دیگر، تک‌ساحتی نیست و عوامل گوناگونی در شکل‌گیری آن نقش ایفا کرده است. با وجود این، اگر کسی از راه برسد و برخلاف قراین و شواهد بسیار، عامل دینی را در به وجود آمدن این گروه نادیده بگیرد، درواقع خواسته است آفتاب را با دو انگشت پنهان کند و به جنگ بدیهیات بشتابد.

دکمه بازگشت به بالا