در دورانی زندهگی میکنیم که خیزشهای خشونتطلب اسلامی رو به گسترش هستند و عامل اصلی تهدید برای ثبات و نظم جهان کنونی به شمار میروند. القاعده، طالبان، بوکوحرام و اخیراً داعش، نمونههای بارز این نوع جریانهای خشونتطلب هستند. در زمینه فهم نظری جریانهای خشونتطلب، مطالعات زیادی در سالهای اخیر در غرب انجام یافته است. یافتههای این مطالعات پیرامون فهم نظری جنبشهای خشونتطلب اسلامی از نظر شناختشناسی به دو دسته کلی تقسم میشود.
رویکرد نخستی که به عنوان رویکرد ذاتگرایانه شناخته میشود، خشونتطلبی در گروههای رادیکال اسلامی را ناشی از عامل دروندینی تلقی میکند. در حالی که رویکرد دوم، خشونتطلبی را محصول شرایط محیطی و عوامل بیروندینی تلقی میکند. در این نوشته تلاش میشود تا براساس این دو رویکرد، گرایش به خشونتطلبی در میان گروههای رادیکال اسلامی مورد ارزیابی قرار گیرد. با بهرهگیری از فهم نظری ذاتگرایانه و محیط گرایانه، در این نوشته تلاش میشود تا امکان شناخت بهتر از ریشههای خشونتطلبی در میان گروههای رادیکال فراهم شود. بنابراین، در این نوشته مبانی معرفتشناختی و نظری خشونتورزی جهادیسم اسلامی از دیدگاه نظریهپردازان غربی مورد بررسی قرار میگیرد.
فهم نظری خشونتورزی
در مورد منشأ خشونتطلبی گروههای رادیکال در جهان اسلام، دو رویکرد متفاوت وجود دارد که هرکدام به جنبههای دروندینی و بیروندینی خشونتورزی گروههای رادیکال پرداخته است که به صورت جداگانه آنها را مورد بررسی قرار میدهیم.
1- رویکرد ذاتمحور
رویکرد نخست بر جنبههای ذاتی مسأله خشونتورزی تمرکز دارد. اندیشمندان در این رویکرد، عامل اصلی گرایش به خشونتطلبی در میان گروههای رادیکال اسلامی، مانند داعش، القاعده و طالبان را ناشی از ویژهگیهای ذاتی دین اسلام و ناسازگاری آموزههای دین اسلام با مدرنیسم میدانند. از نظر این دسته اندیشمندان، اساساً هیچ نوع سنخیت میان آموزههای دین اسلام با اصول جهان مدرن مانند (آزاد اندیشی، فردگرایی و عقلانیت مدرن) وجود ندارد. به این اساس، این رویکرد عامل دروندینی را در خشونتورزی گروههای رادیکال تاثیرگذار میداند. به عنوان مثال، از نظر برنارد لوئیس «خشونتطلبی در میان گروههای رادیکال اسلامی ریشه در اصول بنیادین دین اسلام دارد؛ زیرا استفاده از خشونت علیه غیرمسلمانان در اسلام مشروع پنداشته شده است.» از اینرو، میتوان بیان کرد که به باور برنارد لوئیس خشونتورزی از متن دین و اصول و مبانی ارزشهای اسلامی برمیخیزد. (لوئیس، 1988: 12)
یکی دیگر از نظریهپردازان ذاتگرا، جک نلسون پالمیر است. جک نلسون پالمیر در کتاب خود تحت عنوان «آیا دین ما را میکُشد»، به ارزیابی مقایسهای منشأ خشونت در دین مسحیت، یهودیت و اسلام پرداخته است. پالمیر در مقدمه کتاب خود بیان داشته است: «یک فیل ناشناخته در درون اتاق یکتاپرستان جهان وجود دارد که هرکس به گونهای آن را توصیف و تبیین مینماید.» پالمیر از بحث تطبیقی در اثر خود نتیجه میگیرد که خداوند معرفی شده در قرآن بر خشونت اصرار دارد، تا اینکه مهربان و رحیم باشد. جک نلسون پالمیر این ادعای خود را به ریشههای خشونتطلبی گروههای رادیکال اسلامی تعمیم میدهد و به این باور است که گروههای رادیکال اسلامی بدون تحریف متن، به آنچه که از قرآن میآموزند، عمل میکنند. (پالمیر، 2003) بنابراین، به باور پالمیر خشونتطلبی ریشه در متون دینی دارد.
سرگئی تریفكوویچ روسی، از دیگر نظریهپردازان متمایل به رویکرد ذاتمحور به شمار میرود. تریفکوویچ در اثر خود به نام «شمشیر پیامبر»، گسترش اسلام را در جهان محصول شمشیر پیامبر میداند. به باور این نظریهپرداز، تأکید مسلمانان بر جهاد، چیزی جز خشونتطلبی و خونریزی بیشتر نیست. تریفکوویچ در اثر خود مدعی است که خدای مسلمانان فقط مومنان را دوست دارد. به باور او، خدای ادیان دیگر از جمله مسیحیت همه موجودات را دوست دارد و به همه موجودات پیام آزادی و آزاد زیستن داده است. تریفکوویچ معتقد است که خدای مسلمانان پیروان ادیان دیگر را از درگاه خود رانده و به مرگ آتشین محکوم کرده است. (تریفکوویچ، 2002)
دون ریچاردسون، یکی دیگر از نظریهپردازان رویکرد ذاتگرا است. ریچاردسون در اثر خود تحت عنوان «اسرار قرآن»، تلاش کرده است تا مبانی گرایش مسلمانان، به ویژه گروههای رادیکال اسلامی به خشونتورزی را مورد ارزیابی قرار دهد. ریچاردسون در اثر خود یادآور شده است که پس از 11 سپتامبر، قرآن نه تنها در جهان عرب، بلکه در جوامع غربی نیز به یکی از پرفروشترین کتابها مبدل شده است. به باور ریچاردسون، خوانندهگان غربی به دنبال این سوال هستند که قرآن حاوی چه مطالبی است که گروههای رادیکال اسلامی، مانند القاعده با استنباط از آن خشونتورزی و اقدامات تروریستی را مشروع میدانند و به آن اقدام میکنند. ریچاردسون در کتاب «اسرار قرآن» به بررسی ریشههای خشونتورزی میپردازد و پس از بررسی نشان میدهد که در قرآن 109 آیه در مورد جهاد وجود دارد (یعنی از هر 55 آیه یک آیه مربوط به جنگ و جهاد است). ریچاردسون ادعا میکند که متولیان دین اسلام با استفاده از این آیات مسلمانان را تحریک میکنند تا غیرمسلمانان را مجبور به تغییر دین و پذیرفتن دین اسلام کنند و در صورت لزوم از اعمال خشونت نیز در این راستا بهره میگیرند و از آن ابایی ندارند. (ریچاردسون، 2008)
نویسنده دیگر به نام کلود بورگن در مقاله خود تحت عنوان «جهاد، اسلامگرایی و اسلام» ریشه خشونتطلبی گروههای رادیکال اسلامی را ناشی از ذات دین اسلام و قرآن میداند. در این مقاله بورگن مدعی است که در قرآن آیاتی وجود دارد که زمینهساز ترغیب مسلمانان به خشونت و تنش میشود. بورگن در مقاله خود یادآور میشود که مفاهیم کلیدی مانند جهاد و شهادت، بارها و بارها در قرآن به صورت مکرر آمده و این نشان دهنده آن است که قرآن از یکسو مسلمانان را به جنگ با دشمنان دین ترغیب میکند و از سوی دیگر، مسلمانان را مژده میدهد که از جنگ و کشته شدن در راه دین هراس در دل راه ندهند. (نقیبزاده، 2005)
به این اساس میتوان نتیجه گرفت که براساس پنداشت ذاتگرایانه، خشونتورزی و توسل به خشونت بیش از آنكه صرفاً یک عمل واكنشی و منفعلانه باشد، پدیده فعال است كه در نتیجه قرائت از متن دین و اصول و آموزههای دینی برمیخیزد.
2- رویکرد محیط محور
رویکرد دوم، ریشه خشونتورزی گروههای رادیکال را ناشی از عامل بیروندینی میپندارد. براساس این رویکرد، گرایش خشونتطلبانه در میان گروههای رادیکال اسلامی، واکنشی نسبت به تغییرات محیطی و فشار ناشی از عوامل خارجی است. براساس دیدگاه نظریهپردازان رویکرد دوم، گسترش موج خشونت در جهان اسلام محصول ترکیبی از بحرانهای داخلی جوامع اسلامی و رویارویی مسلمانان با تمدن مدرن است. به این منظور، به برخی از نظریههای این دسته اندیشمندان در اینجا اشاره میکنم.
ریچارد هرایر دکمجیان، از جمله نظریهپردازانی است که معتقد است عواملی مانند بحران هویت، بحران مشارکت و بحران مشروعیت نقش تأثیرگذار هم در ظهور جنبشهای رادیکال در جهان اسلام داشته و هم عامل تشدید خشونت در جوامع اسلامی بوده است.
دکمجیان در اثرش تحت عنوان «جنبشهای اسلامی در جهان معاصر» معتقد است که نوع رابطه علی میان بحرانهای موجود در جوامع اسلامی و خیزشهای رادیکال اسلامی وجود دارد. این نظریهپرداز به این باور است که خیزشهای بنیادگرا در جهان امروزی حاصل مخالفت با نظم موجود در جهان مدرن است. از اینرو، توسل گروههای رادیکال به خشونت، واکنشی در جهت از میان برداشتن نظم موجود است. (دکمجیان، 1998: 31)
برخی متفکران مانند بابی سعید، رادیکالیسم اسلامی را واکنشی نسبت به بحران هژمونی غرب میپندارد. بابی سعید در اثر معروفش «اروپامداری و هراس بنیادین»، با بهرهگیری از تحلیل گفتمان شانتال موفه، رشد جریانهای خشونتطلب اسلامی را محصول مرکزیتزدایی از مدرنیته غربی (غربمحوری) میپندارد. (سعید، 2000) به این اساس، میتوان گفت که سلطه هژمونیک غرب در پیدایش گروههای خشونتطلب و رادیکال اسلامی اثرگذار بوده است.
برخی دیگر از اندیشمندان، ناکامی کشورهای اسلامی در روند تحقق نوسازی سیاسی را عامل تقویت گرایش رادیکالیسم خشونتطلب در میان مسلمانان میدانند. سی. رایت میلز، از جمله این نظریهپردازان است که رشد رادیکالیسم اسلامی را ناشی از شکست دو جریان نوسازی و ملیگرایی میداند. میلز به این باور است که شکست دو جریان نوسازی و ناسیونالیسم باعث شد که دین در جهان سوم دوباره احیا شود و بازگشت به دین ناشی از سرخوردهگی عمیق چون عدم تحقق اصلاحات و نوسازی، سرکوب سیاسی و وضعیت نابسامان اقتصادی است. از دیدگاه این نظریهپرداز، دین همچو ابزاری برای دفع اضطرابهای موجود در جوامعی در حال گذار اسلامی مورد اقبال قرار گرفته است. (هاینس، 1999)
باری بوزان، یکی دیگر از نظریهپردازانی است که عوامل محیطی را در بروز جریانهای رادیکال خشونتطلب اثرگذار میداند. باری بوزان در مقاله خود تحت عنوان «ساختار کشمکشزای خاورمیانه»، به بررسی رشد جنبشهای رادیکال و گسترش خشونت در جوامع اسلامی پرداخته است. بوزان مهمترین عامل ظهور رادیکالیسم و ریشه خشونت در جوامع اسلامی را ناشی از ساختار امنیتی خاورمیانه میداند. به باور این نظریهپرداز منازعات ساختاری در خاورمیانه ناشی از اختلافات مرزی، رقابتهای ایدیولوژیک، جنگ قدرت و اختلافات قومی و فرهنگی است. به باور بوزان گروههای مختلف اجتماعی در منطقه با بهرهگیری از وضعیت بحرانی به وجود آمده در منطقه در تلاش هستند تا با استفاده از خشونت، دامنه نفوذ خود را گسترش دهند. (بوزان، 2000)
ژول میگدال، نیز از نظریهپردازانی است که موجودیت دولتهای ضعیف و جامعه قدرتمند را در شکلگیری گروههای رادیکال و خشونتطلبی اثرگذار میداند. به باور میگدال نوعی شکاف ساختاری میان دولت و ملت در جوامع اسلامی، به ویژه خاورمیانه وجود دارد که در نهایت به تشدید خشونت منجر شده است. (میگدال، 1987)
در کل، طرفداران نظریه محیطی معتقد هستند که عواملی مانند ناکارآمدی دولتها، فساد گسترده و سرکوب سیاسی سبب گرایش به شورش و خشونت سازمانیافته در جوامع اسلامی شده است. موجودیت دولتهای ضعیف و ناکارآمد زمینهساز فضای هرجومرج در جوامع خاورمیانه شده و فضا را برای گروههای خشونتطلب مساعد ساخته است.
نتیجهگیری
در این نوشته نشان داده شد که دو رویکرد پیرامون فهم معرفتشناسانه و نظری از جنبشهای خشونتطلب اسلامی وجود دارد. رویکرد ذاتگرایانه، خشونتورزی در جریانهای اسلامگرای رادیکال را جزو ذات اسلام قلمداد میکند. از دید این رویکرد، مفاهیمی مانند جهاد و شهادت در متون دینی موجب ترغیب مسلمانان به خشونتورزی شده است. در حالی که رویکرد محیط گرایانه، ناتوانی دولتها در نهادینه کردن نوسازی سیاسی، توسل به سیاست سرکوب، گسست تمدنی و سرخوردهگی هویتی در میان مسلمانان را عامل گرایش به خشونتورزی پنداشته است.
منبعها
- Bernard, Lewis, (1988), The Political Language of Islam .Chicago: University ofChicago Press.
- Buzan, Barry (2000), The Middle East: A Perennial Conflict Formation, Cambridge University Press.
- Dekmejian, R. Hrair (1998), Islam in Revolution: Fundamentalism in the Arab World, Syracuse University Press.
- Migdal, Joel S. (1987): Strong States, Weak States: Power and accommodation. In: Weiner, Myron; Huntington, Samuel P. (eds.): Understanding political development. Boston, Toronto: Little, Brown & Co.
- Trifkovic, S. (2002),The Sword of the Prophet: History, Theology, Impact on the World. Regina Orthodox Press.
- Haynes, Jeff (1999), Religion, Globalization and Political Culture in the Third World, Palgrave Macmillan, London Press.
- Naghib Zadeh, Ahmad (2005), The Image of Islam and Muslims in French Language Literature after September 11, 2001 Tehran: Organization of Islamic Culture and Communication. (in Persian).
- Pallmeyer, Jack Nelson (2003), Is Religion Killing Us?, Bloomsbury Academic publish.
- Saeed, Bobby (2000). Fundamental fear: Europeanism and the rise of Islamism. Translated by QolamrezaJamshidiha and Musa Anbari, Tehran: University of Tehran Press. (in Persian).
- Richardson, Don (2008), The Secrets of the Koran, Regal Books publish.