راجع به اهمیت کتاب در مبارزه با فراموشی و صیانت از فرهنگ اصیل و رهاییبخش، میتوان بسیار نوشت. کتاب در درازنای تاریخ توانسته اقتدار و هیمنه زمامداران تمدنستیز و مهاجمان غارتگر را به چالش بکشد. بیجهت نیست که در مقاطعی از تاریخ که با جنگ و خشونت و تباهی همراه بوده، کتابسوزی رایج بوده است. آنانی که در تاریخ سراغ کتابها رفتهاند تا آنها را نابود کنند، این را درک میکردهاند که برای چیرهگی بر مردم، باید در نخست حافظه جمعی آنان را دستکاری کرد تا زمینه برای تغییر در هویتشان فراهم شود. اکنون که طالبان بار دیگر به قدرت بازگشتهاند و میخواهند جامعه افغانستان را به میل خود مهندسی کنند، خیال دارند صورت دیگری از کتابسوزی را راه بیندازند.
همیشه وقتی از طالبان نام گرفته میشود، غربت و ویرانی فرهنگ در ذهن تداعی میشود. در مورد دوران اول سلطه طالبان زیاد سخن گفته شده و کموبیش اطلاعاتی از آن دوره در اختیار ما قرار دارد، اما اکنون نیز حوادث به همان منوال گذشته پیش میرود و چیزی تغییر نکرده است. طالبان مثل گذشته بر کتابها سانسور اِعمال میکنند و میخواهند فرهنگ را به میل خود بازتعریف کنند. آنها میکوشند کتابهایی را ترویج کنند که ایدیولوژی آنها را تقویت کند و قهر و غلبه آنان را مشروعیت دهد. طالبان در قدم اول جد و جهد به خرج میدهند تا عرصه فرهنگ را در اختیار خود بگیرند.
چند روز پیش، با یکی از ناشران و کتابفروشان در افغانستان صحبت میکردم. صحبت ما به درازا کشید. او جزییات فراوانی در مورد وضع چاپ و نشر کتاب در کشور با من در میان گذاشت. از کسادی بازار چاپ و فروش کتاب شکایت کرد. از فقر جانکاه اقتصادی مردم گفت که سبب شده کسی به کتاب و کتابخوانی علاقه نشان ندهد. وقتی از او در مورد اینکه آیا طالبان بر فعالیتهای ناشران و کتابفروشان اِعمال محدودیت میکنند پرسیدم، آهی از نهادش برآمد و داستانهای غمانگیزی تعریف کرد. او از دست کارمندان وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان گلایه سر داد که برخورد متفرعنانه و بیسوادانه با ناشران و کتابفروشان دارند و رفتارهای خشن و تحقیرآمیز با آنان دارند. او گفت: «کارمندان وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان که غالباً افراد فاقد سواد و فرهنگاند و از محتوای کتابها چیزی نمیدانند، از پشت جلد کتاب در مورد کتابها قضاوت میکنند و دستور به جمعآوری بعضی از «کتابهای نامطلوب» میدهند.» سانسورچیهای طالبان، بدون آنکه خودشان را زحمت دهند، چاپ و فروش کتابهایی را که کلمه «داعش» در عنوانش باشد، ممنوع ساختهاند. همچنان وزارت فرهنگ طالبان، دستوری موکد صادر کرده، کتابهایی که از ادیان زنده جهان سخن میزند، قطع نظر از اینکه در تمجید آنها باشد یا نقد و تحلیل آنها، از قفسههای کتابفروشیها برداشته شود. طالبان بر کتابهای فکری و فلسفی هم محدویت اِعمال میکنند و از جمله مالیات بر این کتابها را چند برابر ساخته، ولی در عوض، بالای «کتابهای اسلامی» مالیات کمتری وضع کردهاند.
این ناشر درباره این هم حرف زد که طالبان به آسانی برای کتابهایی که تازه چاپ میشود، جواز صادر نمیکنند و بسیار با خشونت و بدویگری با درخواستکنندهگان جواز برخورد میکنند. کارمندان وزارت فرهنگ طالبان بدون آنکه خودشان را زحمت دهند و از محتوای کتابی که قرار است چاپ شود آگاهی یابند و شاید سواد آن را هم نداشته باشند، از ناشر کتاب تعهد کتبی میگیرند که اگر کتاب متضمن چیزی خلاف نظر طالبان بود، ناشر خود را مستحق مجازات از سوی طالبان بداند.
یکی از دوستان که چند باری به کتابفروشیهای شهر کابل برای خریدن کتاب سر زده، میگفت که اکثر کتابفروشان از کتابهای مهم و مفید را به شکل مخفی برای کسانی که بالای آنها اعتماد میکنند، میفروشند و از گذاشتن آنها در قفسههای کتابفروشیها میترسند. او میگفت که کتابفروشها با ترس و لرز فعالیت میکنند. بعضی کتابفروشها ناگزیر شدهاند کتابها را به خانههایشان انتقال دهند و گدام کنند تا اگر کسانی ضرورت داشتند، بتوانند از خانه برایشان کتاب بیاورند.
کتابفروشان از یکسو با اِعمال سانسور بیضابطه طالبان مواجهاند و از سوی دیگر به علت مشکلات اقتصادی و روانی گسترده، مردم هم به مطالعه کتاب رغبتی نشان نمیدهند و از این بابت بازار کتاب بیرونق و بیرمق است. این است که بعضی ناشران و کتابفروشان ناگزیر شدهاند دروازه انتشاراتها و کتابفروشیهایشان را ببندند.
به گزارش منابع آگاه، بعضی از اعضای طالبان در قاچاق آثار خطی به خارج از کشور دست دارند. بیشتر افراد طالبان را کسانی تشکیل میدهند که از کوهها و مغارهها به شهرها سرازیر شدهاند. بنابراین، نه شناختی از کتاب دارند و نه از اهمیت آرشیف و حافظه تاریخی آگاهاند. برای آنها آنچه ارزش دارد، پولی است که به دست میآورند. فرقی نمیکند که این پول را از راه قاچاق مواد مخدر به دست آورند یا فروش سلاح یا قاچاق نسخههای کهن خطی. در میزان امسال گزارشی نشر شد در مورد اینکه 12 نسخه نایاب خطی قرآن از آرشیف ملی افغانستان به سرقت رفته و به اروپا رسیده است. قطعاً این گزارش تنها نوک کوه یخ را نشان میدهد و آنچه تا هنوز افشا نشده خیلی بیشتر از این است.
باری مصاحبهای از حیدری وجودی، که سالها مسوول بخش آرشیف کتابخانه عامه افغانستان بود، خوانده بودم که بهعنوان شاهد عینی، شمهای از وضع کتاب و فرهنگ در دوران حاکمیت اول طالبان را بیان کرده بود. او گفته بود: «طالبان برای کتابخانه عامه رییس جدیدی تعیین کردند. من در کابل بودم، ولی به کتابخانه نمیرفتم. نظامیان طالبان هر روز برای بازخواست از من به خانه من میآمدند که در نزدیکی کتابخانه است. یک روز با موتر آمدند و من را به حوزه اول امنیتی بردند. آنجا من گفتم که همه مردم میدانند که من از پنجشیر و چه کاره هستم. تمام عمر من در کتابخانه عامه صرف شده است. از مسوولین طالبان، شخصی بود با ریش دراز که همقطارانش او را «ملا مومن» خطاب میکردند. حالا خدا میداند که چه قدر مومن بود. او برخورد خوبی با من داشت و گفت که بعضیها به ضرر شما راپور میدهند که شما در خانهتان اسلحه دارید و نیروهای ما به همین اساس به سراغ شما میآیند. بعد هم شماره تلفن خود را به من داد و گفت که هرگاه از طرف طالبان، کسی به خانهتان آمد، برای من تلفن بزن تا مانع آنها شوم. در ادامه هم گفت: خوب شد که تا حالا در چنگ طالبان هلمندی نیفتادهای. آنها آدمهای بسیار بدی هستند.»
حیدری وجودی در جواب به این سوال که آیا طالبان آسیبی به کتابخانه عامه نرساندند، گفته بود: «طالبان گروههای متفاوتی بودند. آنها هر کدام مطابق سلیقهشان، آب را گلآلود میکردند تا ماهی مرادشان را بگیرند. گروهی از آنها دلال بودند و به پاکستان میرفتند؛ سفارش کلکسیونهای نشریات و کتابهای تاریخی کتابخانه عامه را میگرفتند و این نحو غارت میکردند. کلکسیون روزنامه «وطن» از دفتر کارم توسط طالبان سرقت شد. روزنامه «وطن» با صاحبامتیازی و مدیرمسوولی غلاممحمد غبار، مورخ نامدار کشور، در سال 1329 منتشر میشد. مثل آن، کلکسیونهای بسیاری در زمان طالبان از آرشیف کتابخانه عامه کابل توسط طالبان سرقت شد و به پاکستان انتقال داده شدند.» (ماهنامه کتابنامه، سال اول، شماره اول، سرطان 1399)
این گفتههای حیدری وجودی را نقل کردم تا فرصتی برای مقایسه میان حاکمیت دوم طالبان با حاکمیت اول این گروه فراهم شود و مشخص شود که آیا برخورد طالبان با کتاب و فرهنگ تغییر کرده یا خیر. شاید در آینده اگر فضای باز مهیا شود، افرادی پیدا شوند که با تفصل بیشتر در مورد کارهایی که طالبان در حق کتاب و مطبوعات انجام دادهاند، حرف بزنند. عملکرد طالبان بیانگر آن است که این گروه بهعنوان دولت مشروع و مسوول عمل نمیکند و به سرمایههای فرهنگی و تاریخی افغانستان اهمیت خاصی قایل نیست. این امر با توجه به ویرانیهای فرهنگیای که در گذشته به بار آوردهاند شگفتیآور نیست.