اعتیاد؛ پدیدهای دامنگیر
رحمت الله آرین

فلیپین مرتکب کشتار صدها هزار انسان شد؛ انسانهایی که هرگز سرنوشتی را که اعتیاد برایشان به بار میآورد، خواهان نبودند. در سال ۲۰۱۶ دوترته، رییس جمهور فلیپین، در واکنش به اتهامات سازمانهای بینالمللی حقوق بشر و سازمان ملل، پرسید: «کدام جنایت علیه بشریت؟ آیا آنها (معتادین) انسان هستند؟» تنها فلیپین نیست که در برخورد با معتادان خشن رفتار کرده، بلکه بیشتر مردم نیز رویه مناسب و به دور از تحقیر و توهین و بیاهمیتانگاری با معتادان ندارند. تو گویی آنها مستحق زندهگی عادی نیستند. معتادان از زندهگی عادی بیبهرهاند؛ آنان برای تغذیه خویش به دنبال غذایی لابهلای آشغالهایند تا توسط آن بقای خویش را تضمین کنند. زندهگی روی خوشی به آنها نشان نمیدهد و شرایط آنان را تیرهوتار میکند. حالا اگر زن باشند که خیلی هم بدتر. در این صورت مهم نیست که معتاد است یا نه، در هر دو صورت از قربانیان حداقل ضمنی اعتیاد است.
چگونه میشود انسانها به انحرافی رو بیاورند که نتیجه آن تباهی است و هیچ سودی ندارد؟ علل گرایش به اعتیاد چیست؟ چگونه این پدیده در جامعهای که همه بر ضد آن هستند، تداوم مییابد؟ پیامدهای اعتیاد برای فرد و جامعه چیست؟ دولتها، شرکتها و افراد زیادی هستند که از تجارت و تولید مواد مخدر بهره میبرند و باعث شکوفایی بخشی از اقتصاد میشوند، اما به بیشتر جنبههای اقتصادی یک کشور ضربه میزنند. جوانان که چرخه اقتصاد را میچرخانند، بیشتر در معرض اعتیاد به مواد مخدر هستند. سربازانی که معتادند، بهدرستی نمیتوانند ایفای وظیفه کنند. معتادان و پیامدهای اعتیاد، آمار بیشتر دزدیها و قتل و بینظمی در جامعه را تشکیل میدهند. خانوادههایی که نانآورانشان به اعتیاد رو آورند، زندهگی سختی خواهند داشت. دولتی که با اعتیاد روبهرو است، برای برنامهریزی، تنظیم روابط اجتماعی و برپایی و حفظ امنیت در جامعه نیازمند مبارزه با این پدیده است.
مواجهه افغانستان با پدیده اعتیاد
اعتیاد یک بیماری روانی، اجتماعی و اقتصادی است که دراثر فعل و انفعال تدریجی بین بدن انسان و مواد شیمیایی تحت تاثیر یک سلسله شرایط خاص اجتماعی، روانی، اقتصادی و سنتی به وجود میآید. وقتی انسان از کاری لذت ببرد و یا به عبارت دیگر پاداش بگیرد، از مناطق پایینی مغز او موادی به اسم دوپامین و نوراپینفرین ترشح میشوند و روی قشر و سایر مراکز حیاتی او اثر میگذارند و احساس لذت و پاداش به او دست میدهد. بنابراین، سعی در تکرار آن عمل دارند. مصرف مواد مخدر باعث برانگیختن سیستم پاداشدهی میشود؛ به عبارت دیگر وقتی شخصی شروع به مصرف مواد مخدر میکند، به او احساس لذت دست میدهد. دفعه بعدی که شخص بخواهد به همان لذت قبلی برسد، باید بیشتر مصرف کند. هر بار مقدار مصرف بیشتر و فاصله زمانی کوتاهتر میشود و در نتیجه شخص به مواد اعتیاد پیدا میکند.
دههها جنگ و بیثباتی، بیشتر افغانها را دچار مشکلات روانیای همچون نگرانی، افسردهگی و اختلال فشار پس از حادثه (PTSD)که از مهمترین عواملی گرایش شخص به اعتیاد است، قرار داده است. افغانها در حالی با خطر در حال افزایش تعداد معتادان مواجههاند که گزینههای تداوی کم دارند و مراکز حمایتی و ترک اعتیاد نیز معیاری نیستند و ضعیف عمل میکنند.
تولید مواد افیونی (تریاک، مورفین و هیرویین) از بزرگترین فعالیتهای اقتصادی در افغانستان به شمار میرود که درآمد حاصل از قاچاق آن در سال ۲۰۲۱، ۱٫۸ تا ۲٫۷ میلیارد دالر بوده است. در آن سال، ارزش کلی مواد افیونی، شامل استفاده داخلی و صادرات آن، حدود ۹-۱۴درصد از تولید ناخالص ملی را شکل میدهد. در بعضی از مناطق کشت مواد افیونی، بخش قابل توجهی از زمین زراعتی را در بر گرفته است. بهگونه مثال در هلمند، ۲۰ درصد از زمینهای زراعتی به مواد افیونی اختصاص داده شده است که البته بعضی از ولسوالیهای کشور سهم بیشتری دارند. صد البته این کار معیشت بسیاری را نیز تامین میکند. در سال ۲۰۱۹، مواد افیونی در حدود یکسوم کشتوکار در دهات کشور را شکل میداد که حدود ۱۹۰ هزار و ۷۰۰ شغل تماموقت را فراهم کرده بود.
موانعی که فراروی فرصتهای اقتصادی است، مردم را به سوی کاشت تریاک و حشیش و تولید هیرویین و میتامفتامین میکشاند. در این کشور حوزه فعالیتها در امور اقتصادی مشروع کوچک است و این امر میتواند بازار مواد مخدر را به سهم بزرگ اقتصاد ملی تبدیل کند. در بیشتر جاهای افغانستان، مردم به فعالیتهای زراعتی غیر از کاشت مواد مخدر میپردازند؛ چون با آن خو گرفته و در سازوکار کاشت و برداشت آن ماهرند، شرایط محیطی (خاک، آب و هوا) مناسبی برای پرداختن به آن فراهم است و بازار خوبی دارد. همینگونه کسانی که به کاشت مواد مخدر میپردازند، بدین جهت است که افراد دیگری در اطرافشان به کاشت آن میپردازند و آنها وارد این جریان میشوند و به امتداد آن کمک میکنند. ولی اگر این جریان توسط جایگزین بهتری شکسته شود، مردم نیز به جریان جدید وارد خواهند شد.
علل گرایش، راهکارها و موانع
در هر جامعهای دلیل گرایش اعضایش به اعتیاد متفاوت است و یا به عبارت دیگر عللی که باعث میشوند مردم در یک جامعه به اعتیاد رو بیاورند و راهحلهایی که جهت پیشگیری از آن به کار میروند، از جامعهای تا جامعه دیگر متفاوت است. یکی از دلایلی که مردم در افغانستان به اعتیاد رو میآورند، در دسترس بودن مواد مخدر است. در سال ۲۰۲۰، به مقدار ۸۵ درصد تریاک جهان در افغانستان تولید شد. مواد اعتیادآور هم در دین و هم در قانون منع شده، ولی هیچکدام از دو نهاد در امر ممنوعیت مواد مخدر در این کشور موفق نبوده است. مواد مخدر در افغانستان، در بیشتر جاها و در بین بعضی از گروهها به یک کالای تقریبا مشروع تبدیل شده و از قباحت آن کاسته شده است. در امر کاسته شدن از قباحت مواد مخدر، زبان نقش موثری داشته است. کسانی که از مواد مخدر استفاده میکنند (معتادان یا کسانی که جهت سرگرمی استعمال میکنند)، با تمام باوری که نسبت به دین دارند و با تمام ترس و حیایی که در مقابل قانون دارند، از جملات و کلماتی استفاده میکنند که از بار بد این عمل میکاهد و این کلمات چنان فریبندهاند، پرده حیا در مقابل حتا دین، که قویترین نهاد در افغانستان است، را میدرد. از عبارات، ضربالمثلها، شعرها، جملات قصار و یا به عبارت دیگر از زبان بهحیث یک مکانیسم استفاده میکنند.
کاشت و تولید وسیع مواد مخدر، ناگزیر قیمت آن را در محیط ماحول و سپس سرتاسر کشور کاهش داده است. پس شخصی که بعد از برخوردن با یک مشکل بهطور مثال مشکل شغلی، گزینه دیگری نیز جهت پناه بردن به آن نداشته باشد و در ضمن مواد مخدر با قیمت نسبتا کمی بهگونه فراگیر در دسترس باشد، خیلی بیشتر مستعد گرویدن به آن است. اما در دسترس بودن آن، صرفا باعث گرویدن افراد به آن نمیشود؛ چه بسا چیزهایی در دسترس هستند، اما کمتر کسی به سمت آن میرود. اینجا است که موضوع خویشتنداری[۱] به میان میآید که میتواند به اَشکال متفاوتی تبارز کند. گاه به وسیله واکنش جامعه، گاه به وسیله میزان نظارت والدین و گاه به وسیله اعتقاد و باور شخصی نسبت به آن پدیده عمل میشود. میزان خویشتنداری فرد با احتمال گرایشش به اعتیاد، در یک رابطه معکوس بیان میشود. به گفته امیل دورکیم، جامعهشناس کلاسیک فرانسهای «جامعه باید در درون فرد حضور داشته باشد» و این قویترین مکانیسم بازدارنده است. به این صورت که هنجارها و ارزشهای جامعه باید درونی شوند تا فرد با اراده خود به انحراف از مسیر اصلی جامعه مانند اعتیاد، نه بگوید.
شخصی وقتی ناراحت میشود، به بالکن میرود و سگرت دود میکند و با کامهای عمیقی که از آن میگیرد، گمان میبرد که از درد روانی مشکلاتش رها میشود. اما چرا او در کنار چندین گزینه دیگر، سگرت کشیدن را اختیار میکند؟ او میتواند چند دقیقه پیادهروی کند، خود را با گوشی مصروف بسازد، فلمی ببیند و یا هر کار دیگر انجام دهد، الا سگرت کشیدن.
انسان از بدو تولد چیزی یاد ندارد، بعدا در اثر تعامل با دیگران یاد میگیرد. اگر در عروسیای میرقصیم، به این دلیل است که ما مکررا دیدهایم که دیگران در همچون شرایطی چنین رفتاری میکنند. همینگونه اگر شخصی به دنبال رفع ناراحتیاش با سگرت است، نیز این عمل را یاد گرفته است. چنین الگویی را در فلان فلم دیده یا روزی دوستش برایش قصه کرده است که چگونه پس از فلان غم و یا مصیبتش آن رفتار را انجام داده است و یا چندین سال پیش در نوجوانیاش کاکایش را در حال سگرت کشیدن در بالکن دیده است. اینگونه، فرد رفتار متناسب با شرایط را یاد میگیرد و دفعه بعد که خودش در همچون شرایطی قرار میگیرد، همان الگو را تکرار میکند. چنانکه دیدیم، تصمیم فرد هم تصمیم فردی نیست، بلکه شدیداً متاثر از دیگران است. ما از میان چندین گزینهای که اجتماع در اختیارمان قرار داده، یکی را به نسبت عواملی پیچیده دیگر انتخاب میکنیم. یک معتاد افغان اگر در یک زمان و مکان دیگر به دنیا میآمد، شاید با موتر گرانقیمتی از محل کارش به خانه مجللش میرفت تا اینکه زیر پل سوخته نظارهگر جسد دوستش باشد که ماموران شاروالی در پی بردن وی به قبرستان باشند.
پس محیطی که فرد در آن رشد یافته است، شدیداً بر زندهگی او سایه میافگند. همینگونه گشتوگذار با کسانی که مواد مخدر مصرف میکنند (نه صرفاً معتادان، بلکه حتا کسانی که گاه آن را استعمال میکنند) نیز انسان را میتواند مستعد پذیرش این امر کند. یک عده کسانی که به اعتیاد رو میآورند، از روی کنجکاوی است. کنجکاوند بدانند که چرا دیگران آن را استعمال میکنند و با مصرف آن چه حالتی به انسان دست میدهد. از اینگونه کنجکاویها به آنها دست میدهد که صد البته میتواند از راه دیگری جز امتحان کردن آن، به جواب سوالات خود برسد.
مساله اعتیاد صرفا مربوط افغانستان نیست، بلکه سایر کشورها نیز با آن دستبهگریباناند. بحران مواد مخدر در پرتگال، در دهه ۸۰ میلادی یکباره گسترش یافت. آمار مرگومیر ناشی از مصرف هرویین، نگرانکننده بود و کمتر خانوادهای در این کشور پیدا میشد که با مساله مواد مخدر دستبهگریبان نباشد. در آن سالها از هر ۱۰۰ پرتگالی، یک نفر درگیر مواد مخدر بود. پرتگال اولین کشوری بود که در سال ۲۰۰۱ حمل و مصرف انواع مواد مخدر را جرمزدایی کرد. حذف اهریمننمایی مواد مخدر، تغییر زبان روزمره در استفاده از کلمات و اصطلاحات تحقیرآمیز برای مصرفکنندهگان مواد مخدر و بهطور کلی تغییر نگاه فرهنگ عمومی جامعه نهتنها به گسترش مصرف مواد مخدر نینجامید، بلکه به ترک اعتیاد کمک کرد. برخورد دوستانه، ارایه امکانات بهداشتی، ارایه خدماتی مانند تجویز متادون یا تامین غذا برای مصرفکنندهگان مواد مخدر، از جمله اقداماتی بود که آنها را به مراجعه به مراکز حمایتی ترغیب کرده است. سیاست فعالان پرتگالی به این شکل است که اگر کسی بعد از ترک اعتیاد دوباره به مصرف گرایش پیدا کند، نباید نگران مراجعه و مواجهه مجدد باشد و باید بتواند با خیال راحت برگردد و درخواست کمک کند.
پژوهشها نشان میدهند که در سالهای پایانی دهه ۱۹۹۰، جوانان آیسلندی در مصرف مواد مخدر، الکل و سگرت، از تمامی کشورهای اروپایی پیشی گرفته بودند. درمانگران آیسلندی پس از توجه به این پدیده گفتند که وقتی افراد به هرویین معتاد میشوند، چرا به ورزش و هنر معتاد نشوند. این جمله سرآغاز تحولی بنیادین در این کشور شد، تا جایی که بعد از گذشت چند سال در قعر جدول مصرف مواد مخدر و الکل در اروپا قرار گرفت. در سال ۱۹۹۱، هاروی میلکمن، روانشناس امریکایی را به آیسلند دعوت کردند و وی پس از مطالعات میدانی جدی و چندساله دریافت که چند عامل در دوری کودکان و نوجوانان از سگرت، الکل و مواد مخدر نقش مهمی دارند: شرکت در برنامههای گروهی بهویژه ورزش، وقتگذرانی با والدین، احساس مراقبت و توجه در مکتب و بیرون نرفتن از خانه در آخر شب. این مطالعات به ارایه طرحی به نام «جوانان در آیسلند» انجامید که تلفیقی از عوامل تشویقی و ممنوعیتها بود. برای مثال والدین متعهد شدند که مانع حضور کودکان در مهمانیهایی شوند که نظارتی بر آنها وجود ندارد. بخش مهم و اثرگذار این پروژه، فراهم کردن شراط تفریحی برای کودکان و نوجوانان بود تا هر خانوادهای با هر توان مالیای بتواند در طول هفته به دفعات از امکانات ورزشی، هنری و سرگرمی استفاده کند. به عبارت دیگر، آیسلند راههای جایگزین را معرفی کرد و در راستای تقویت آنها کمر بست. فراهم کردن امکانات برای اعتیاد نیز نیازمند اقتصاد خوب است که همچنان موجب خوب کار کردن نهادهای اجتماعی میشود و جامعه را به یک مرکز شلوغ بدل میکند. در آن صورت هر کسی دغدغه و هدفی دارد.
اقتصاد یک کشور نقش مهمی در امر مقابله با پدیده اعتیاد دارد. چون در شرایط رفاه، شهروندان زندهگی سالمی دارند و در زندهگی سالم، گرایش به مصرف مواد مخدر کمتر است.
از تجارب سایر کشورها میشود خیلی خوب استفاده کرد؛ اما باید به یاد داشت کشورهایی که میزان ابتلا به اعتیاد را کم کردهاند، نخست مطالعات وسیعی انجام داده و سپس به یک نتیجهگیری رسیده و آن را عملی کردهاند. پس نمونهبرداری عینی از سایر کشورها شاید چندان مناسب نباشد. کمینه کردن این پدیده، نخست مستلزم مطالعات وسیع در سطح کشور است.
اعتیاد و حکومتداری
معتادان ناتوانتر از آناند که مسوولیتهای خود را درست ادا کنند. آنان شهروندان ایدهآلی برای دولت نیستند. حکومتداری خوب مستلزم رسیدهگی به پدیده اعتیاد است. تحقیقات در امریکا نشان میدهد که در ازای هر ۱ دالری که در بخش تداوی معتادان سرمایهگذاری میشود، بین ۴-۱۲ دالر از مصارف احتمالی در بخشهای مقابله با جرم و جنایت و ارایه خدمات صحی میکاهد. قاچاقبران موادمخدر، از بزرگترین شکنندهگان قوانین وضعشده توسط دولتهایند. آنان با فعالیتهاییشان در جوامع خلل ایجاد میکنند و دولت نیز مجبور میشود جهت پیگیری آنان قوانین سختگیرانهتری وضع کنند، ایستگاههایی بازرسی بیشتری بسازند و سختگیریهایی روی رفتوآمد افراد و وسایل نقلیه وضع کنند. این خود باعث آزارواذیت و خلل در رفاه ساکنان محل میشود. قاچاقبران، کاشت کنندهگان مواد مخدر و صنعتکاران آن باعث میشوند که مقامهای دولتی به فساد کشانیده شوند و همچنان باعث تضعیف حکومتداری میشوند. البته وارونه هم صدق میکند؛ در جایی که دولت فاسد و ضعیف باشد، کاشت و قاچاق مواد مخدر گسترش مییابد و به تبع آن افراد زیادی نیز به آن رو میآورند. اینان یکی از مهمترین تمویل کنندهگان افراد مسلح محلی، زورمندان و گروههای هراسافگناند.
[۱] Self-Control