بخشی از تنشهای موجود در افغانستان را صاحبنظران زیر عنوان تقابل سنت و مدرنیته دستهبندی میکنند. یکی از درشتترین مظاهر تقابل میان سنت و مدرنیته ناسازواری دو نهاد آموزشی و تقابل فارغان این نهادها بوده است: نهاد آموزشی مدرن زیر نام مکتب و نهاد آموزشی سنتی زیر نام مدرسه. مراد از سنت مجموعه اعتقادات، ارزشها، عادتها، عرفها و رسمورواجهایی است که از زمانههای دور، از روزگار پیشامدرن، به میراث مانده است. نهادهای مختلفی از سنت نمایندهگی میکنند و یا خودشان را پاسدار حریم آن میدانند و در میان آنها مدارس دینی کلاسیک نقش مرکزی و رهبریکننده دارند. این مدارس افزون بر افغانستان در دیگر کشورها نیز به ویژه در پاکستان و شبهقارههند، از نفوذ بالایی برخوردار بودهاند. این مدارس در جهان تشیع به نام حوزههای علمیه شناخته میشوند که مهمترین آنها در نجف و قم قرار دارند. در جهان عرب نهادهای آموزشی مشهوری مانند الازهر، الزیتونه، القرویین و نظایر آنها کموبیش در همین دستهبندی قرار میگیرند.
از روزگاری که آشنایی با جهان مدرن آغاز یافت و بخشی از نخبهگان کشورهای مسلمان به فراگیری دانشهای مدرن غربی روی آوردند، هراس از آسیب دیدن هویت شرقیـاسلامی نیز متولد شد. نهادهای سنتی به سرعت وارد عمل شدند تا در برابر تحولات مدرن صفآرایی کنند. در آغاز هرگونه فراوردههای جهان مدرن، حتا پخش قرآن از رادیو و یا اذان از بلندگو را حرام میدانستند. به مرور زمان خط اول این مقاومت در هم شکست و به سطح استفاده از ابزار مدرن عقبنشینی صورت گرفت، اما مقاومت در برابر دانشهای مدرن به شمول علوم طبیعی مانند کیمیا و بیولوژی ادامه یافت. رفتهرفته دیده شد که بدون این دانشها زندهگی در جهان امروز ممکن نیست و در نتیجه خط دوم مقاومت نیز شکست و سنگربندی به مرزهای علوم انسانی و اجتماعی رسید. بخشی از مدارس دینی در اثر فشار حکومتها، به ویژه در جهان عرب، به نوعی از اصلاحات تن دادند و با مدرنیته تا حدی کنار آمدند. تقابل سنت و مدرنیته اما همواره به شکل مسالمتآمیز به پیش نرفت و گاهی نخبهگان سیاسی پروژههای مدرن را با قوه قهریه به پیش بردند؛ به ویژه در ترکیه کمالی، افغانستان امانی، ایران پهلوی، هند بریتانیایی و مناطقی دیگر. از آنسو نیروهای مدافع سنت نیز در جایی که شرایط برایشان اجازه داد، به واکنش خشن روی آوردند؛ در افغانستان مثلاً قیام ملای لنگ، جهاد در برابر نظام کمونیستی و سپس ظهور طالبان در صحنه سیاسی کشور از مثالهای واکنش خشن سنت در برابر مدرنیته است.
قطببندی سنتی و مدرن در یک قرن گذشته بخشی از توان گروههای سیاسی و اجتماعی را استهلاک کرده و افغانستان هنوز در این گرداب دستوپا میزند. این روزها که طالبان بر کشور مسلط شدهاند، مدرنیته، به ویژه در عرصه آموزش، زیر فشار سنتیها به نفسنفس افتاده است. مردم از سلطه ملاها بر همه مقدراتشان به ستوه میآیند و خشمی گسترده در تاروپود جامعه پخش میشود. بدون شک از تقابل و درگیری به جایی نخواهیم رسید و بهتر است که راهی به آشتی ملا و مکتبی یا کنار آمدن مدرسه و مکتب گشوده شود. برای این کار به اقدامات فراوانی نیاز است و یکی از اولین گامها این است که اهالی مدرسه از ادعای رهبری انحصاری جامعه دست بکشند و عرصه عمومی را برای عموم باز بگذارند. اگر چنین چیزی اتفاق نیفتد، خشم فزاینده مردم، جامعه را به سوی درگیریهای خونین دیگر پیش خواهد راند و تکرار تجربه به دار کشیدن کشیشان در انقلاب کبیر فرانسه را محتمل خواهد ساخت که قطعاً برای هیچ یک از طرفها خوب نیست. بیم آن وجود دارد که گروههای مردمی برای کشتن ملاها و حمله بر مدرسهها شکل بگیرد و موج جدیدی از خشونت دامنگیر این جامعه شود.