این روزها که در حلقات سیاسی سخن از دولت آینده در افغانستان است، شماری از صاحبنظران بر ضرورت سکولاریسم سیاسی در این کشور تأکید دارند. موضوعی که باید از دیرباز باید به آن پرداخته میشد؛ به ویژه با تجربه حاکمیت طالبان و مجاهدین، به اضافه حکومتهای ایران و سودان که مواد کافی برای ارزیابی این تجربه و گفتوگو در اختیار ما نهاده است.
گروههای بنیادگرا مانند اخوانالمسملین، حزب تحریر، القاعده، داعش، دولت ایران و طالبان در طی سالهای متمادی، سکولاریسم را مترادف دینستیزی، آتئیسم و الحاد معرفی کردند و مردم را ترساندند که گویا از این طریق مقدساتشان در معرض هتک و ارزشهایشان در آستانه لگدمال شدن قرار خواهد گرفت. توسل گروههای افراطی در افغانستان به ترور و انفجار باعث میشد که کسی توان به چالش کشیدن تبلیغاتشان را پیدا نکند و از این طریق بود که این دروغ تبدیل به باور مسلط و عمومی شد و گفتمان بنیادگرا توانست خود را با تکیه بر انتحار، بر پهنه عمومی تحمیل کند.
سکولاریسم به معنای دینستیزی نیست و در معنای سیاسی تنها به معنای تفکیک دو قلمرو و تعیین صلاحیتهای هر یک است؛ یکی قلمرو ملاها و گروههایی که خودشان را نماینده دین میدانند و دیگری قلمرو دولت که حق انحصاری هیچ کس نیست. سکولاریسم در معنای ساده این است که هیچکس نمیتواند با این ادعا که «نایب الله و خلیفه رسولالله» است، برای خود حق و امتیازی بالاتر در عرصه عمومی طلب کند. عرصه عمومی یعنی جایی که به همهگان تعلق دارد و دولت بخشی از آن است. این عرصه بر پایه قرارداد اجتماعی و توافق همهگانی قابل مدیریت است و انحصاری شدن آن در دست یک فرد، یک گروه، یک مذهب، یک طبقه، یا یک طیف اجتماعی سبب منازعات خونین میشود.
سکولاریسم به این معنا است که عرصه عمومی، بی هیچ تبعیضی در اختیار عموم شهروندان بماند و مطابق با قانون اداره شود؛ اما در عرصه خصوصی هرکس مطابق اعتقادات خود رفتار کند. قانون نیز از طریق مشارکت عمومی در ساختن قوه مقننه، بدون تبعیض میان شهروندان ساخته میشود و هیچکس به دلیل نوع اعتقادش درباره دین، از مشارکت در این روند محروم نمیشود. بر این اساس، دینداران از هر دینی که باشند، میتوانند معابد، مراکز دینی، مدارس، آموزشگاهها، و بنگاههای رسانهایشان را داشته باشند؛ همچنانکه سایر شهروندان نیز همین حقوق را خواهند داشت. طبق این دیدگاه، فعالیتهای شهروندان در عرصه عمومی تنها در چارچوب قانون صورت میگیرد و هیچکس جز حکومت حق استفاده از قوه قهریه را ندارد. حکومت سکولار یعنی حکومتی که در مسایل دینی بیطرف است. نه هیچ دینی را تحمیل و نه هیچ دینی را ممانعت میکند و قانون را بر سر همه شهروندان، با هر اعتقادی که باشند، به صورت یکسان به اجرا میگذارد.
به لحاظ تاریخی، پیدایش سکولاریسم واکنشی به فریبکاری، زراندوزی، قدرتطلبی و ستمگری به نام دین بود تا دست افراد و گروههایی را که از دین به مثابه نردبان قدرت و ثروت استفاده میکردند، از این کار کوتاه کند. تجربه استفاده ابزاری از دین همانگونه که در اروپای سدههای میانه اتفاق افتاد و اتحاد کلیسا و حاکمان سیاسی تاریخچهای سیاه و خونین را رقم زد، در جهان اسلام نیز در طول بیش از یکهزار سال از سوی خلفای اموی، عباسی، عثمانی و پادشاهان دیگر به اضافه گروههایی که با ابزارسازی مذهب به سیاستگری روی میآوردند، به اشکال مختلف تکرار شد. سکولاریسم سیاسی به سود دین و به زیان دینفروشان است.