این جمله که «افغانستان نباید به لانه تروریسم مبدل شود»، سالهاست ورد زبان همه است. از دیپلماتان خارجی گرفته تا سیاستبازان داخلی همه در هر نشست و گفتوگویی طوطیوار این جمله را تکرار میکنند. گویی تنها تکرار این جمله میتواند ما را از شر تروریسم نجات دهد. اما آنچه در میدان واقعی افغانستان دیده میشود متفاوت از آن چیزی است که دیپلماتان خارجی از آن مرتب هشدار میدهند. قضیه بسیار خطرناکتر و جدیتر از آن چیزی است که دیپلماتان پی بردهاند.
این جمله که افغانستان نباید به لانه تروریسم مبدل شود، خلاف آنچه همه از آن توقع دارند، بهجای این که بیدارگر و هشداردهنده باشد، بیشتر تحمیقکننده است. این جمله فقط بخشی از واقعیت بد را به ما نشان میدهد نه تمام آن را. نمایش واقعیت بد نیز دستکاریشده و جعلی عرضه میشود؛ بهگونهای که ما خیال خودمان را زیاد پریشان نکنیم: تروریستها هنوز در افغانستان لانهسازی نکردهاند و انتظار میرود که طالبان به وعدههایشان عمل کرده و ما را از شر آنان خلاص کنند!
طالبان؟ بلی متاسفانه! این روزها در هر نشستی از این گروه با خویشتنداری و نرمش عجیب و غریبی میخواهند که لطفاً نگذارد افغانستان به لانه تروریستها بدل شود. گروه طالبان نیز به نوبت خود «اطمینان» میدهد که هیچ گروه تروریستیای در افغانستان حضور ندارد و هیچ کشوری هم از قلمرو زیر کنترل این گروه تهدید نمیشود!
جهان به حدی درمانده شده است که از تروریستها میخواهد علیه برادران خودشان مبارزه کنند. چه مبارزه مضحک و مسخرهای! اما گویا جهان روز به روز شکوتردیدهای بیشتری پیدا میکند که نشود طالبان دوباره بر سر آنان شیره بمالند و آخر کار خبری هم از سرکوب تروریستها در عمل نباشد. به این دلیل، از حامیان منطقهای طالبان گرفته تا غربیها همه پیدرپی به این گروه گوشزد میکنند که مبارزه علیه تروریسم را از یاد نبرد.
خواست جلوگیری از بدل شدن افغانستان به لانه تروریسم این واقعیت اصیل را پنهان و یا انکار میکند که افغانستان از سالها به اینسو بهگونه بالفعل پناهگاه تروریستان است و پس از به قدرت رسیدن طالبان به بهشت امن تروریستان بدل شده و اگر وضعیت این گونه ادامه یابد، دیر یا زود جهان نیز طعم مرگبار فاجعه را بار دیگر خواهد چشید. اما چرا دیپلماتان خارجی تصور میکنند که گروه طالبان میتواند در مبارزه با تروریسم متحد قابل اعتماد باشد؟ پاسخ به این سوال را سعی میکنم در ادامه مطلب بدهم.
با بد علیه بدتر
وقتی یک شهروند عادی افغانستان هم میداند که طالبان یک گروه تروریستی است و پیوند ریشهدار و عمیقی با شبکه القاعده، تیتیپی، جنبش اسلامی اوزبیکستان، جماعت انصارالله تاجیکستان، تحریک اسلامی ترکستان شرقی و دیگر گروههای تروریستی دارد، آیا دیپلماتان کارکشته خارجی از این موضوع مطلع نیستند؟ مگر آنان نمیدانند که طالبان در بیست سال گذشته بیشتر از هر گروه تروریستی دیگر در جهان دست به حمله انتحاری علیه غیرنظامیان افغانستان زدهاند؟ از چه کسی پوشیده است که گروه طالبان هنوز به داشتن کندک انتحاری افتخار میکند؟ چه عوض شده است که یک گروه تروریست بیرحم یکشبه توانسته به متحد جهان در مبارزه با تروریسم بدل شود؟
اصلی همواره در سیاست رسمی و معمول رعایت میشود و آن، ایستادن در کنار دشمن بد و مبارزه با دشمن بدتر است. این اصل که چه در سطح محلی و چه در عرصه جهانی همواره کاربرد دارد، بیشتر از روی ناگزیری است تا چیز دیگر. در سیاست کمتر میتوان ایدهآلیست و کمالگرا بود. همیشه میدان واقعی از سیاستمداران افرادی میسازد که دنبال اهداف و برنامههای کوتاهمدت برای حل فوری و موقتی مشکلات میگردند، نه کسانی که باید با چالشها مبارزه ریشهای و عمیق کنند. این کار بنابر دو دلیل انجام میشود: نخست این که یافتن راهحلهای دایمی زمانگیر است و بهسادهگی به دست نمیآید. دوم این که عملکرد اکثریت سیاستگران برخاسته از اهداف و برنامههای سودجویانه شخصی است تا ارزشی و مردممحور. آنان صرفاً برای برندهشدن در انتخابات و کسب محبوبیت در میان مردم، دست به کنش سیاسی میزنند و از این نظر، صرفاً دنبال راهحلهای کوتاهمدت و فوری میگردند تا از طریق آن به اهداف سیاسی شخصی خودشان برسند. این که پیامدهای سیاستهایشان در درازمدت چه میتواند باشد، اصلاً مهم نیست.
طالبان که حالا برگشتهاند و نزدیک به دو سال است بر افغانستان مسلط هستند، پیش از سقوط حکومت مورد حمایت غربیها نیز بهعنوان واقعیتی که دیر یا زود بر اوضاع مسلط خواهد شد، پذیرفته شده بود. کشورهای منطقه حتا طالبان را در مقایسه با دولت پیشین متحد قابل اعتمادتر در مبارزه با داعش قلمداد میکردند. امریکاییها نیز در توافقنامه دوحه از طالبان تعهد مبارزه با تروریسم را گرفتند؛ تعهدی که امریکاییها نیز معتقدند طالبان به آن عمل نکردهاند. با این حال، هم غربیها و هم کشورهای همسایه افغانستان که بیشترین تعامل و خوشوبش را با طالبان دارند، هنوز خسته نشدهاند که از این گروه مکرراً بخواهند به وعدهاش عمل کند. نه امریکا و اروپا و نه چین، روسیه، هند و ایران دوست دارند در باتلاق افغانستان گیر بیافتند و حالا که یک رژیم منحط و بدوی در این کشور روی کار آمده است، دنیا نیز مثل مردم افغانستان مجبور شده به آن عادت کند. وقتی نمیتوانید به فاجعه پایان دهید، مجبور میشوید زندهگی کردن با آن را فرا بگیرید. طالبان بد است؛ اما داعش خیلی بدتر از آن. پس برای اين که از شر داعش رهایی پیدا کنند، دست به دامان طالبان شدهاند.
سیاست سازش با بد در برابر بدتر در حالی که در کوتاهمدت میتواند جواب دهد، نه تنها این ظرفیت را ندارد که به صنعت ترور نقطه پایان بگذارد، بلکه موجب گسترش و تداوم بیشتر آن میشود. باید جلو بازتولید تروریسم را گرفت و برای نابودی آن برنامه استراتژیک طرحریزی کرد نه تاکتیکی و موقت.