محمد احمدی
قبل از امپراطوری روسیه و انگلستان، مردمان افغانستان نقش مهمی در منطقهی خود داشتند. سلسلههای طاهریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، تیموریان، هوتکیان و ابدالیها هر کدام حکومتهای قدرتمندی را در فغانستان تأسیس کردند.
بالعموم گسترهی تحت ادارهی دولتهای پیشین افغانستان (دولتهای قبل از حضور انگلستان در منطقه) را به نام خراسان میگفتند که شامل آسیای میانه، قسمتهایی از ایران امروزی و سرزمین کنونی افغانستان میگردد.
افغانستان نقش علمی مهمی نیز در جهان آن روزگار بازی میکرد. در دورهی تیموریان، قدرت سیاسی-نظامی افغانستان با قدرت علمی همآمیخته شد. ولایت هرات به عنوان پایتخت تیموریان، شاهد حضور گستردهی دانشمندان و هنرمندان بود. به عنوان نمونه، یکی از سبکهای مهم نقاشی به نام مکتب هرات در دورهی حاکمیت شاهرخ میرزا در هرات رقم خورد. منجم و ستارهشناس برجستهای چون الغبیک میرزا نیز در همین دوره ظهور کرد که امروز یکی از قسمتهای ماه به افتخار او نامگذاری شده است. همچنان، افغانستان سرزمین مولانا جلالالدین محمد بلخی، بهزاد، ابن سینای بلخی، عمر خیام، خوارزمی و صدها شخصیت دیگر است.
تأثیر فرهنگی افغانستان بر همسایهگانش بسیار برجسته است. امیر علی شیرنوایی، وزیر شاهرخ میرزا، اکنون شخصیت ملی اوزبیکستان است. ابن سینای بلخی، عمر خیام و فردوسی نیز بخشی از هویت کشور ایران شمرده میشوند. واحد پول تاجیکستان به نام یکی از امیران افغانستان است. سرود ملی پاکستان به یکی از زبانهای رسمی ما است و بر روی موشکهای خود نامهای غزنوی و ابدالی را گذشتهاند. مولانا جلالالدین محمد بلخی نیز بخش مهمی از هویت ترکیهی امروز است. تأثیر مولانا بر جهان چنان است که سال 2007 را یونسکو به افتخار وی سال مولانا جلالالدین بلخی نامگذاری کرد و مدالی را به افتخارش ضرب زد.
همچنان، حاکمان افغانستان نقش کلیدی در همزبانی منطقه بازی کردهاند. در این میان نقش سه سلسله از حاکمان افغانستان در تکامل زبان فارسی کلیدی است. سامانیان، زمینهای را فراهم کردند تا شاعرانی مثل رودکی و دقیقی به زبان فارسی شعر بسرایند و فارسی را زبان دربار کردند. غزنویان نیز نقش مهمی را در تکامل زبان فارسی بازی کردند. با حمایتی که سلطان محمود غزنوی از ابوالقاسم فردوسی در نوشتن شاهنامهی فردوسی کرد، زبان فارسی وارد مرحلهی بینمونهای از تکامل خود شد.
سلسلهی سومی که زبان فارسی را هم در دربار، هم در مکاتبات رسمی و هم در نوشتههای علمی مورد استفادهی گسترده قرار داد، تیموریان بود. شاهرخ میرزا که پایتختش در هرات بود، سرمایۀگذاری گستردهای را حتا در خوشنویسی و خطاطی زبان فارسی نمود. شاید اگر کارکرد اینان نمیبود، زبان فارسی هرگز به زبان رسمی شبهقارهی هند و ترکیه مبدل نمیشد.
علاوه بر این، مردم افغانستان تأثیر مهمی بر جهان اسلام گذاشتهاند. امام ابوحنیفه، که از شمال شهر کابل شناخته میشود، بنیانگذار مذهب حنفی است. مذهب وی میلیونها پیرو در سراسر جهان اسلام دارد. همچنان، امام محمد بخاری با نوشتن کتاب حدیث صحیح البخاری تأثیر بسیار گستردهای بر تمامی مذاهب اهل سنت نهاده است. امروزه کتاب صحیح بخاری وی یکی از بااعتبارترین منابع حدیث شمرده میشود. واعظ کاشفی که مقبرهی او اکنون در خیابان هرات به مکان معتادان بدل شده است، کتابی به نام روضۀالشهدا دارد که برای اولین بار در آن برای امام حسین روضهخوانی شده است.
بعد از ظهور روسیه و انگلستان، حکومتها و مردمان افغانستان نقششان را بر منطقه از دست دادند، اما حتا بعد از تجزیه و تکهوپاره کردن افغانستان توسط روسها و انگلیسها، اهمیت راهبردیاش پابرجا ماند. اهمیت افغانستان برای روسها به حدی بود که لنین آن را «کلید آسیای میانه» و «کانال سویزِ انقلاب به سوی هند» خواند. در کنار آن، افغانستان سدی در برابر گسترش امپراطوری انگلستان به آسیای میانه بود. بر پایهی دکترین «سیاست پیشروی» بریتانیای کبیر، مرز عملی هند بریتانیایی باید بر روی هندوکش میبود و مرز راهبردی آن بر روی آمو دریا. افغانستان برای آلمان و فرانسه نیز از اهمیت مهم و حیاتی برخوردار بود. قیصر آلمان در نامهای به نیکولای دوم، امپراطور روسیه، در سال 1904 نوشت که «مرز هند با افغانستان تنها جایی بر روی کُره زمین است که از همهی ناوگان بریتانیا هیچ کاری ساخته نیست.» برای ایالات متحدهی امریکا نیز افغانستان اهمیت کلیدی دارد.
افغانستان در تاریخ مدرن خود دو تأثیر جدی بر منطقه نهاده است. افغانستان توانست در سال 1919 استقلال خود را از انگلستان بگیرد. با گرفتن استقلال خود از انگلستان، افغانستان تنها کشور مسلمان مستقل در سراسر جهان اسلام گردید. قبل از آن، همهی کشورهای اسلامی مستعمرهی اروپاییان بودند. اما شاه امانالله الهامبخش رضا شاه در ایران و مصطفی کمالآتاترک در ترکیه شد.
دومین و مهمترین تأثیر افغانستان بر جهان، در شکست شوروی در افغانستان بود. در طول تاریخ تقریباً هیچ قدرتی نتوانسته است روسها را شکست بدهد. ناپلئون بناپارت در روسیه به شکل وحشتناکی شکست خورد. سرآغاز شکست آلمان نازی، در استالینگرادِ روسیه کلید خورد. اما مارشالهای روسیای که ناپلئون و هیلتر را شکست داده بودند، در درههای پنجشیر و دشتهای مسطح زندهجان هرات در مقابل مردمان پا برهنه و شکمگرسنه زمینگیر شدند. شکست شوروی به حدی سنگین بود که بعضی در غرب از آن به نام «جنگی که جهان را تغییر داد» نام میبرند.
افغانستان با وجودی که در گذشته نقشی در تغییر جهان داشته است، اما امروز از تغییر وضعیت خود عاجز است. این ناتوانی عوامل داخلی و خارجی فراوانی دارد؛ اما تأثیر عوامل داخلی به مراتب بیشتر از عوامل خارجی است. تا زمانی که اقوام افغانستان نتوانند با هم به شکل تیمی همکاری کنند، تا زمانیکه قانون حاکمیت نیابد و تا زمانی که نهادها مستقل نگردند، ما نه تنها نخواهیم توانست از موقعیت راهبردی و پیشینهی تاریخی افغانستان استفاده کنیم، بلکه این کشور را به سوی فاجعه خواهیم برد.