محمدغنی عمار، استاد دانشگاه و پژوهشگر روابط بینالملل
مقدمه
نبض سیاست بینالملل در آسیای میانه روایتگر شدتبخشی خون هژمونیک امریکایی در وریدهای کلاسیک روسی مخصوصاً در یک دهه گذشته است که با شریانهای نوین منطقهای جذب لایههای مختلف آسیای میانه میگردد، ولی در رگهای سیاسی-اقتصادی اوزبیکستان و قلب هژمونیک امنیتیـسیاسی ایالات متحدهی امریکا جهش عظیمتر در جهت کلیدزدن فصل تازه «همپیمانی استراتژیک» در قالب نگاه کلاننگر با تَرکیز منطقهمحوری و با تکیه بر چشمانداز آیندهمحور، دارد. اوزبیکستان در طول عمر سیاسیاش گرایش به مدار سیاستهای واشنگتن نسبت به مکانیزمهای روسی در منطقه داشته است؛ اما این فرآیند در سیاستهای پساکریموف تشدید یافته و پالیسیهای میرضایوفیسم از سال 2016م بدین سو به شدت در حول سیاستهای امریکامحور در آسیای میانه گردش دارد. از جهت دیگر امریکا نیز به دنبال یافتن شرکای استراتژیک در مناطق سوقالجیشی جهان به هدف حفظ منافع آن کشور و زبردستی واشنگتن در مقابل قدبرافراشتن چالشگران نظام بینالمللی است که تبدیل شدن اوزبیکستان به نزدیکترین متحد استراتژیک امریکا، دقیقاً برآیند چنین سیاستها در آسیای میانه عنوان میشود.
من در قالب این نوشته با چشمانداز آیندهپژوهشانه و سطح تحلیل کلان و میانه با ارایه شواهد و واکاوی روابط امریکا و اوزبیکستان در صدد پاسخدهی به دو فرضیه عمده (اوزبیکستان به هند دوم در سطح منطقه برای امریکا مبدل میگردد و تاشکند-واشنگتن همپیمانان استراتژیک آینده در آسیای میانه هستند) هستم. در این تحلیل نظریههای «ثبات هژمونیک» و «موازنه قدرت» با قرائتهای ریالیستی و لیبرالیستی با توجه به سیاست خارجی هژمونیکمحور امریکا و سیاست خارجی موازنهگرایانه اوزبیکستان، مورد استفاده قرار گرفته است. یافتههای این تحقیق نشان خواهد داد که اوزبیکستان براساس دیدگاهها و تحلیلهای اتاقهای فکری امریکا همچون نظریه برژنیسکی (اوزبیکستان به متحد استراتژیک امریکا مبدل گردد) و سیاستهای اِعمالی واشنگتن به یکی از متحدان استراتژیک آن کشور در آسیای میانه همانند اسراییل در خاورمیانه و هند در جنوب آسیا مبدل خواهد شد و نیاز مُبرم است تا بر مبنای این فرضیهها، سناریوهای آیندهمحور منطقهای و جایگاه افغانستان ترسیم شود.
روابط اوزبیکستان و امریکا:
اوزبیکستان به عنوان یکی از جمهوریتهای پانزدهگانهی اتحاد جماهیر شوروی، از اعماق خاکسترهای کمونیسم به رهبری اسلام کریموف در آسیای میانه پس از دهه 1990م قد برافراشت، در 27 دسامبر 1991 از سوی امریکا به عنوان یک دولت مستقل به رسمیت شناخته شد و در 19 فبروری 1992 روابط دیپلماتیک میان دو طرف برقرار شد (ca-irnew, 2018). از دریچه کرونولوژیکی و با توجه به انتباهاتی که از دل روابط واشنگتنـتاشکند استخراج میگردد، برای فهمپذیری بهتر این موضوع میتوان روابط دو کشور را در سه بُرهه مختلف تاریخی تجزیه و تحلیل کرد: وهله نخست از 1990 الی 2001م، مرحله دوم از 2001 الی 2016م و بُرهه سوم از 2016م الی اکنون. در مقطع زمانی پساجنگ سرد دو طرف در سطح روابط «رسمیتشناسی» با یکدیگر قرار دارند. هرچند تا 2001م جورج بوش پدر در یک خلاء قدرت و عدم انتخاب متحدان منطقهای در چارچوب دکتورین نظم نوین جهانی سیاستورزی داشت، اما سیاست خارجی کریموف به دنبال نزدیکی با جهان بیرون از داعیه کمونیسم و جذب همکاران استراتژیک غربی در درون نظم تکقطبی امریکایی بود. حادثه 11 سپتامبر 2001م علیرغم تبعات جهانی آن، فصل تازه روابط میان ایالات متحده امریکا و اوزبیکستان را کلید زد. این بازه زمانی را میشود در قالب عرصه «دوستان همکار» در روابط دو طرف قلمداد کرد، چنانکه به باور چارلز منیس امریکایی «واشنگتن با رویداد 11 سپتامبر آسیای میانه را کشف نمود و سوای انتخاب استراتژیک امریکا در آسیای میانه، اهمیت جیوپولیتیک این منطقه در تیررس سیاست امریکا متبلور گردید» (کوزهگر کالجی، 1397).
مرحله سوم روابط میان امریکا و اوزبیکستان را پس از سال 2016م و تحت عنوان درشت «همپیمانان استراتژیک» میتوان به تصویر کشید. این مقطع زمانی با تحولات مهمی در واشنگتن و تاشکند همراه شد. شوکت میرضیایوف و دونالد ترمپ به عنوان رؤسای جمهور دو کشور یکی پس از دیگری بر کاخ تاشکند و کاخ سفید لمید و روند استراتژیک کردن روابط به صورت جدی تا امروز میان دو طرف ادامه یافت. به طور نمونه، دونالد ترمپ، رییس جمهور امریکا، پیام سال نو 1398 خویش را عنوانی شوکت میرضیایوف از میان رهبران حوزه تمدنی نوروز ارسال کرد و میرضیایوف پس از 16 سال به عنوان رییس جمهور اوزبیکستان در ماه می 2018م به امریکا سفر کرد. رهبران دو طرف این سفر را «تاریخی و افتخار بزرگ» لقب دادند. جمیز متیس، وزیر دفاع امریکا، گفت: «اوزبیکستان یک کشور مهم و استراتژیک در آسیای میانه است» ( Sonmez,2018 و ایرنا 1397). هرچند فرآیند روابط اوزبیکستان و امریکا در طول 27 سال گذشته با فراز و نشیبهایی همراه بوده و از منظر تیوری جیمز روزونا، این اُفتوخیزها بیشتر متأثر از متغیر فردی و منطقهای در تاشکند و متغیر نظام بینالملل در واشنگتن بوده است، ولی برآیند این روابط، امروز این دو کشور را در «جادهی استراتژیک منطقهای» قرار داده است. نویسنده برای فهم تحولات و واکاوی عمیقتر روابط استراتژیک میان دو طرف و اثبات دو فرضیه اصلی این مقاله، در تردسی کنکاش مفاهیم بیشتر در محورهای سیاسی، اقتصادی و نظامی است و در فرجام با چشمانداز آینده روابط، به نتیجهگیری نهایی خواهیم پرداخت:
محور سیاسی: این محور را در قالب دیدگاههای «کانتوری و اشپیگل» که از متخصصان مطالعات منطقهای هستند و با توجه به رویکردهای سیاست خارجی امریکا و اوزبیکستان، مورد مداقه قرار میدهیم. دو دانشمند متذکره، نظام بینالملل را به پانزده سیستم فرعی تقسیمبندی کرده و بر این باوراند که قدرتهای مداخلهگر نظام بینالملل به دنبال نفوذ و هستهگذاری بر مناطق فرعی جهان با استفاده از الگوهای سطح انسجام و قدرت، ماهیت ارتباطات و ساختار مناطق فرعیاند (کولایی،1391 صص11-8). اصلیترین دغدغه سیاسی ایالات متحده امریکا در سطح نظام بینالمللی، حفظ و بقای هژمونیک امریکا در مقابل چالشگران نوین بینالمللی نظیر چین و روسیه به ویژه در آسیای میانه است. نسخههای ریالیستی و لیبرالیستی برای سیاستگران کاخ سفید توجه به مناطق فرعی نظام بینالملل، درگیر ساختن قدرتهای نوظهور با چالشهای داخلی، ایجاد متحدان استراتژیک در سبسیستمهای ساختار بینالملل و دادوستد اقتصادی در قالب استفاده از قدرت نرم است. اوزبیکستان در طول تاریخ سیاسیاش به دنبال ایجاد روایت منطقهای «برادر بزرگ» در میان کشورهای آسیای میانه و خریداری پرستیژ جهانی با سیاست خارجی «موازنهگرایانه» میان قدرتهای بزرگ جهانی مخصوصاً ایالات متحده امریکا و روسیه بوده است و این بازیهای تاشکند، در کنار دستآوردهای سیاسی، منفعتهای بزرگ اقتصادی، نظامی و اجتماعی نیز برای اوزبیکستان در پی داشته است.
با توجه به مراحل تاریخی روابط امریکا و اوزبیکستان، واشنگتن پس از سال 2001م و با یک رویکرد «سختابزارانه» در قالب طرحهای «راه ابرشیم جدید» و «آسیای میانه بزرگ» به دنبال کشورهای متحد در آسیای میانه در امر مبارزه با تروریسم و حمله بر طالبان در افغانستان آسیتن بر زد. کشورهای تاجکستان، قزاقستان و قرغزستان (حضور نظامی امریکا در پایگاه ماناس) با ایتلاف امریکایی همکاری کردند، ولی تاشکند از نخستین کشورهایی بود که با در اختیار گذاشتن پایگاه نظامی خانآباد و استقرار 1500 سرباز امریکایی، به استقبال گرم ایالات متحده امریکا رفت. محاسبات امریکا نشان میداد که کشورهای دیگر آسیای میانه با گرایش روسی در پایان روز با امریکا باقی نخواهند ماند و دقیقاً امروز تنها تاشکند است که با گرایش بیشتر به مدار مکانیزمهای امریکایی علیرغم تنش مقطعی میان دو طرف پس از حادثه سال 2005م در منطقه اندیجان اوزبیکستان، با امریکا همپیمانی دارد (رمضانی بونش، 1392).گرایش امریکایی و چرخیدن در حول سیاستهای واشنگتن از سوی اوزبیکستان از سالهای 1993م به بعد مطرح بحث بوده و این روند پس از 2001م و مخصوصاً پس از 2016م افزایش چشمگیری داشته است. اوزبیکستان در سال 1994م با طرح «اتحادیه آسیا مرکزی» و عضویت در «برنامه صلح ناتو» به سوی سیاستهای ضدروسی در منطقه رفت. در سال 1996م اسکلیت اولیه سازمان امنیتی شانگهای بدون اوزبیکستان بستهبندی شد. در سال 1997م اوزبیکستان به جمع حرکت واگرایانه آذربایجان، گرجستان، اوکراین و مالداوی تحت نام «اتحاد گوام» در همگرایی با امریکا پیوست (عطایی و کوزهگر کالجی، 1391).
پس از سال 2001م زیگنالهایی از بست و بند همکاریهای استراتژیک میان امریکا و اوزبیکستان تقویت یافت. کالین پاول به عنوان وزیر خارجه امریکا در سال 2001م برای جذب حمایتهای اوزبیکستان به تاشکند سفر کرد و متعاقباً اسلام کریموف، رییس جمهوری سابق اوزبیکستان در سال 2002م به واشنگتن به هدف دیدار با مقامات امریکایی و تقویت روابط، سفر داشت. در سال 2001م اعلامیه مشترک همکاریهای استراتژیک میان وزرای خارجه دو کشور به امضاء رسید که این اعلامیه در ذات خود به عنوان نقطه عطف در تداوم همکاریهای دوجانبه میان دو طرف به حساب میرود. این مرحله با حادثه کشته شدن حدود 187تن و زخمی شدن صدها تن دیگر در درگیرهای منطقه اندیجان اوزبیکستان از سوی حکومت اسلام کریموف در سال 2005م به انقطاع موقتی رفت و امریکا با خروج نیروهایش از پایگاه خانآباد و وضع تحریمها بر دولت اوزبیکستان، کُنش نشان داد و اوزبیکستان در واکنش به رویکرد امریکا به سیاستهای مسکو در منطقه پیوست؛ ولی روند استراتژیک کردن روابط پس از سال 2009م و در قالب رهیافت «نرمابزاری» باراک اوباما از سرگرفته شد و اوزبیکستان بار دیگر به سیاست واگرایی با روسیه و همگرایی با امریکا پرداخت. تاشکند در سال 2008م از اتحادیه اقتصادی اورآسیا و در سال 2012 از پیمان امنیت جمعی که به عنوان مکانیزمهای روسی در منطقه عنوان میگردند، بیرون شد. در مقابل امریکا با اقداماتی همچون لغو تحریمهای نظامی و مالی بر اوزبیکستان، لغو ممنوعیت سفر خانم گلناره کریموف، دختر اسلام کریموف به امریکا، توافق ناتو به ایجاد پایگاه نظامی در شهر ترمذ اوزبیکستان، ایجاد ستون جداگانه برای اوزبیکستان با ارزش حدود 100 هزار دالر در فهرست بودجه واشنگتن به شمول مانورهای دیگر جهت بهبود روابط پرداخت و خانم کلینتون، وزیر خارجه سابق آن کشور نیز در سالهای 2010 و 2011م به تاشکند جهت ترمیم روابط میان دو طرف سفر کرد (کوزهگر کالجی، 1397).
از سال 2016م به بعد سیاست خارجی اوزبیکستان با حضور میرضیایوف در قدرت دچار تغییرات موسع گردید. تاشکند با سیاست خارجی اقتصادمحور و تیوری «توازن قدرت» با قدرتهای بزرگ به دنبال لابیگری در جهت تحقق منافع کلان سیاسی، اقتصادی و نظامی-امنیتی گام برداشت؛ چنانکه تقویت روابط با واشنگتن یکی از اولویتهای اصلی سیاست خارجی اوزبیکستان عنوان میگردد. از عینک امریکا، اوزبیکستان نیز یکی از همکاران استراتژیک آن کشور در آسیای میانه است و تلاشهای پیوسته از سوی امریکا به شمول متحدان غربی و اروپایی آن کشور منوط به اوزبیکستان پساکریموف به صورت جدی به چرخش درآمده است. همکاری میان دو طرف در سطح سیاسی در قالب مکانیزمهای مختلف دوجانبه و چندجانبه جریان دارد. تا اکنون هفت بار مشورتهای سیاسی سالانه میان دو طرف تدویر یافته است. برای نخستینبار در کنگرس امریکا «کمیته پارلمانی در مورد اوزبیکستان» در نوامبر 2018م ایجاد شد و در اولین نشست آن کمیته، اعضای کنگرس امریکا اظهار داشتند که «تقویت روابط و دوستی با تاشکند در راستای منافع استراتژیک امریکا است.» سفر میرضیایوف در سال 2018م، سفر معاون صدراعظم اوزبیکستان در فبروری 2019م، برگزاری کنفرانسها و نشر مقالات متعدد در مورد اوزبیکستان در اتاقهای فکری ایالات متحده امریکا در مورد ریفورمهای اخیر در اوزبیکستان، چشمپوشی از مسایل نقض حقوق بشری از سوی نهادهای غربی در آن کشور، حمایت از نقش سیاسی منطقهای تاشکند توسط ایالات متحده امریکا به شمول روند گفتوگوهای صلح دولت افغانستان با طالبان و تبلیغات مثبت در مورد چهره نوین اوزبیکستان در استیجهای بینالمللی از سوی کشورهای غربی به شمول ایجا فارمت 5+1 (کشورهای آسیای میانه به شمول امریکا) با محوریت اوزبیکستان از مهمترین مؤلفههای محور سیاسی و سرمایهگذاریهای استراتژیک و تدریجی امریکا در روابطش با اوزبیکستان پس از سال 2016م عنوان میگردد ( Foreign Ministry Of Uzbekistan & UzDaily, 2019).
محور اقتصادی: امریکا از منظر اقتصادی با توجه به حجم درآمدها و سرمایهگذاریهای آن کشور در مارکیت جهانی شاید خیلی نگرانی از اوزبیکستان نداشته باشد، ولی توسعه روابط اقتصادی با این کشور برای واشنگتن بیشتر درآمدهای سیاسی و جیوپولیتیکی در آسیای میانه دارد و ثبات اقتصادی در اوزبیکستان در جهت اهداف امریکا در منطقه عنوان میگردد. اوزبیکستان اما از یک سو یکی از کشورهای قدرتمند منطقهای از لحاظ منابع طبیعی، منابع آبی، موقعیت جغرافیایی، نفوس 32 میلیونی و تغییرات گسترده سیاسی و اقتصادی است و از جهت دیگر این کشوری در حال خیزش به کمکها و سرمایهگذاریهای اقتصادی امریکا نیازمند است. استفاده اوزبیکستان از ظرفیتهای امریکایی در جهت تحقق منافع سیاسی، اقتصادی و نظامی-امنیتی آن کشور بیشتر در قالب نظریه «سواری رایگان Free Ride» قابل تفسیر است؛ چیزی که امریکا عملاً به کشورهایی مثل چاپان و کوریایی جنوبی اهداء میکند. اما امریکا در چارچوب طرح «راه ابریشم جدید» در صدد دیوار زدن میان آسیای میانه و روسیه و ادغام آن منطقه به اقتصاد جنوب آسیا است. امریکا از سال 1992 الی 2010م حدود 971میلیون دالر، در سال 2011 حدود 11.6 میلیون دالر، در جریان سالهای 2012 و 2014 حدود 27 میلیون دالر و در جریان سال 2018م حدود 28 میلیون دالر کمک مالی و اقتصادی با اوزبیکستان کرده است (Nichol, 2013). حمایتهای مالی و تخنیکی صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی با اوزبیکستان و حمایت امریکا به شمول متحدان اروپاییاش از عضویت اوزبیکستان در سازمان تجارت جهانی، از موارد دیگر در جهت ادغامسازی اقتصاد اوزبیکستان به مارکیتهای جهانی در قالب نظام اقتصادی بازار آزاد است.
تاشکند در اکتوبر 2018م میزبان نشست اقتصادی دو کشور بود و حدود 13 قرارداد در عرصههای انرژی و منابع طبیعی به ارزش 2.5 میلیارد دالر به امضاء رسید. در کنار آن، امروز حدود 210 شرکت تجارتی با سرمایهگذاریهای مشترک دو کشور در اوزبیکستان فعالیت دارند. اوزبیکستان و امریکا در ماه می 2018م در حاشیه سفر شوکت میرضیایوف به واشنگتن حدود 20 قرارداد به ارزش 4.8 میلیارد دالر را به امضاء رساندند و موارد متذکره به شمول اقدام اخیر امریکا جهت حذف نام اوزبیکستان از فهرست کشورهای تحریمشده در زمینه صادرات پنبه به امریکا، از نشانههای بارز همکاری امریکا و اوزبیکستان در محور اقتصادی به حساب میآیند (The Tashkent Times, 2018).
محور نظامی-امنیتی: این محور در قالب نظریه «مجموعه امنیتی منطقهای» باری بوزان، یکی از استراتژیستهای اصلی مطالعات امنیتی، بهتر قابل تفهیم است. به عقیده بوزان، قدرت هژمون بهتر است برای تأمین امنیت بینالملل، وارد تأمین امنیت مناطق فرعی سیستم بینالمللی گردد. اوزبیکستان برای امریکا پس از حادثه 11 سپتامبر در قالب طرح «شبکه توزیع شمال» پنتاگون به عنوان کلیدیترین دهلیز تدارکاتی نظامی برای نظامیان آن کشور در افغانستان مبدل گشت و طبق آمارها حدود 40 درصد از انتقالات از مسیر شمال صورت میگرفت. در سال 2009م اوزبیکستان به خرید تجهیزات نظامی به شمول هلیکوپتر و زرهپوشهای امریکایی به ارزش حدود 10 میلیارد دالر تمایل نشان داد. امریکا با حضور نظامیاش در پایگاه خانآباد و بعد از آن، به اوزبیکستان کمکهای نظامی نیز کرده است؛ ولی مقدار این کمکها دقیقاً مشخص نیست(حسینی، 2010). اوزبیکستان نیز ضمن دریافت کمکهای نظامی و مالی از امریکا به هدف مدرنسازی و تقویت ارتش و نهادهای نظامی آن کشور، علیرغم حساسیتهای منطقهای به خصوص نیمنگاهی به مسکو، علاقهمند توسعه روابط نظامی با واشنگتن است. چنانکه به گفته مقامات نظامی امریکا، تاشکند یک فهرست از تجهیزات نظامی را در اختیار مقامات امریکایی گذاشته است، ولی به دلیل گران بودن تجهیزات متذکره نسبت به مارکیتهای جهانی تا هنوز قرارداد خرید عقد نشده است. حتا در راستای تقویت روابط نظامی، وزیر دفاع اوزبیکستان نیز در ماه مارچ 2019م به امریکا سفر داشت؛ ولی قابل یادآوری است که به حاشیه کشاندن روسیه از منظر نظامی در منطقه آسیای میانه یکی از اهداف دیگر نظامی امریکا نیز عنوان میگردد(UzDaily, 2019).
نتیجهگیری
در فرجام این مقاله با توجه به تحلیل ژرفنگر حدیثهای فوقالذکر در کانون محورهای سهگانهی سیاسی، اقتصادی و نظامی و با تکیه بر تعاملات و معادلات آینده جهانی و منطقهای، در روابط امریکا و اوزبیکستان سه سناریوی عمده حداقل در دو دهه آینده در کانتکست سیاست خارجی اوزبیکستان مطرح بحث است: نخست، سناریوی روسمحوری تاشکند؛ دوم، سناریوی تاشکندمحور؛ و سوم، سناریوی امریکامحور تاشکند. تجارب و روایتهای تاریخی از گذشته تا امروز در روابط اوزبیکستان و روسیه نشان میدهند که متابعت و رفتن تاشکند در مدار سیاستهای منطقهای روسیه نه به لحاظ امکانات و پوتنسلهای مسکو و نه به دلیل محذورات و مقدورات تاشکند عملی است. اوزبیکستان در قالب سناریوی دومی میتواند یک کشور همچون دوران زمامداری اسلام کریموف به حیث یک اسکلیت بیروح در آسیای میانه بدون کمترین تماس و تعامل با سایر کشورهای جهان ادامه حیات دهد. ولی امروز از یک سو اوزبیکستان نوین به رهبری میرضیایوف، کشور چند سال قبل نیست و از طرف دیگر تحرکات و تحولات داخلی و منطقهای نیز خواهان چهره جدید اوزبیکستان در منطقه است. ممکنترین سناریو برای آینده اوزبیکستان، سناریوی امریکامحور است که هم با واقعیتهای اوزبیکستان همخوانی دارد و هم شرایط منطقهای و جهانی آماده پذیرایی از سناریوی متذکره است. حتا در محور سناریوی سومی میتوان با جرأت علمی ادعا کرد که امریکا خریدار اوزبیکستانی نیز است که با قدرتهای منطقهای به شمول روسیه در قالب سیاست موازنهگرایی تعامل کند.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که اوزبیکستان به عنوان یکی از همپیمانان استراتژیک سیاسی-نظامی امریکا در منطقه آسیای میانه به «هند دوم» مبدل خواهد شد و واشنگتن در قالب سناریوی سومی به دنبال تحقق دو فرضیه عمده است که در مقدمه این نوشته مطرح گردید. در پایان این بحث نیاز است به عنوان نتیجه فرعی این تحقیق به یک پیامد عمده و یک اشتباه استراتژیک سیاست خارجی افغانستان نیز پرداخت. پیامد عمده این بحث، اهمیت یافتن و نقش جایگاه جیوپولیتیک کشور در روابط امریکا و اوزبیکستان است؛ طوری که بارها مقامات دو کشور از افغانستان به عنوان یک ضلع مهم در روابط میان دو طرف یاد کردهاند. این در درازمدت میتواند بیشتر در قالب همکاریهای کلان و طرحهای «آسیای میانه بزرگ» و «راه ابرشیم جدید» امریکا معنا پیدا کند. حضور سیاسی-اقتصادی اوزبیکستان در تحولات افغانستان به شمول تقویت فارمتهای ششگانه (5+1) منطقهای آسیای میانه با تأکید بر اشتراک افغانستان، از دلایل عمده در تأیید مدعای فوق عنوان میشود. ولی اشتباه استراتژیک سیاست خارجی افغانستان این است که افغانستان تا هنوز نتوانسته به عنوان یک دوست استراتژیک مطمین و عملی برای قدرتی همچون امریکا مبدل گردد. در صورتی که نتوان نقش فوق را بازی کرد، اشتباه استراتژیک دومی نیز دور از تصور نیست.
منابع و مآخذ:
الهه کولایی، سیاست و حکومت در آسیای مرکزی، چاپ چهارم، تهران: مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، 1391.
عاصف حسینی، «چرا اوزبیکستان برای امریکا مهم است»، به نقل از:
https://www.dw.com/fa-af/(1398/1/20).
فرزاد رمضانی بونش «افزايش روابط امريكا و اوزبیكستان، اهداف و نگاه دوجانبه» به نقل از:
http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?&id=1740(1398/1/10)
فرهاد عطایی و ولی کوزهگر کالجی، «تأملی بر سیاست خارجی اوزبیکستان از منظر نظریه پیوستهگی»، به نقل از:
http://ca.ipisjournals.ir/article_10508.html(1398/1/10).
ولی کوزهگر کالجی، «دیدار رهبران امریکا و اوزبیکستان پس از ١٦ سال»، به نقل از:
http://irdiplomacy.ir/fa/news/(1398/1/10).
Martha Brill Olcott, “US Relations to Uzbekistan”, at:
https://carnegieendowment.org/files/olcottcompleteltestimony__2_.pdf(1398/1/20).
Jim Nichol, “Uzbekistan: Recent development and US Interests”, at:
https://fas.org/sgp/crs/row/RS21238.pdf(1398/1/20).
A.Sait Sonmez,“the effects of Security Problem on The US- Uzbekistan Relations”,at:
http://alternatives.yalova.edu.tr/article/view/5000150697(1398/1/20).
UzDaily, “Uzbekistan and the US discuss current state and prospects of bilateral cooperation”, at:
http://uz.uzdaily.uz/en/post/48167(1397/12/10).
UzDaily, “first meeting of “Caucus on Uzbekistan” takes place in Washington”, at:
http://uzdaily.uz/en/post/48131(1397/12/10).
www.Foreign Ministry of Uzbekistan.