احمدنادر نادری دهها سال برای افغانستان آزاد و شکوفا تلاش کرد. با تماشای اینکه بسیاری از زحمتهایش به واسطه طالبان نابود میشود، نادری اکنون به این میاندیشد که چگونه آینده را ساخت.
منبع: نیویورک تایمز
نویسنده: کارلوتا گال
مترجم: روزنامه 8صبح
آنچه احمدنادر نادری را در آخرین ساعات سقوط کابل بیشتر از هر چیزی آزار میدهد، سخنان یک افسر پولیس است که پس از یک شب خستهکن از او خواهش کرده بود که در رسیدن به یک توافق صلح تلاش کند.
افسر پولیس به او گفته است: «این وضع دیگر قابل تحمل نیست. ما باید به این نزاع پایان بدهیم.»
بهعنوان یکی از مذاکرهکنندهگان ارشد در مذاکرات صلح افغانستان با طالبان، آقای نادری، صبح زود 15 آگست به قطر پرواز کرد تا آخرین تلاشش را برای انتقال مسالمتآمیز قدرت انجام بدهد. نیروهای طالبان کنترل اکثر بخشهای کشور را به دست گرفته بودند، نیروهای امریکایی در حال تخلیه بودند و ترس از حمله خونبار به کابل در دلها رخنه کرده بود.
این در حالی بود که آقای نادری روی یک طرح کار میکرد. رییس جمهور اشرف غنی سرانجام با کنارهگیری و واگذاری قدرت به لویهجرگه موافقت کرد. طالبان متقاعد شده بود واحدهایشان که وارد پایتخت شده بودند را عقب بکشند.
آقای نادری میگوید: «تا آنجا که من میدانستم، چند هفته دیگر را دربرمیگرفت تا توافق صورت بگیرد».
هنگامی که آن شب، نادری به دوحه رسید، رییس جمهور از کابل فرار کرده بود و طالبان پایتخت را تصرف کرده بودند.
آقای نادری به خاطر میآورد: «این زجردهندهترین درد بود. تمام آنچه در 20 سال گذشته ساخته بودیم، در حال نابودی بود.»
آقای نادری 46 ساله، بهعنوان یک مدافع حقوق بشر و فعال دموکراسی و اخیراً یک مقام دولتی، برای ساختن ادارات حکومتی و آموزش کارشناسان برای مدیریت این ادارات، تلاش کرده بود. در جریان این تلاشها یک هدف در ذهن او بوده: نجات دادن افغانستان از کودتاها و نظامیگریای که برای مدت طولانی سد راه شکوفایی کشور بوده است.
او میگوید: «هر تحولی که از طریق نظامیگری بیاید، کشور را نیمقرن به عقب میبرد. این موضوع دولتسازی را با مشکل مواجه میکند و باعث میشود افغانستان بیشتر آسیبپذیر باشد.»
روزی که کابل سقوط کرد، حینی که او از داخل هواپیما با اضطراب و تشویش زیاد با همکاران خود در کابل پیام تلفنی تبادله میکرد، شدیداً نگران و دلواپس کارمندانش در کمیسیون خدمات ملکی که ریاست آن را برعهده داشت، بود. اخیراً برخی از آنها گزارش تکاندهندهای را در مورد تخریب زیرساختهای عمومی توسط طالبان تهیه کرده بودند.
او در اوایل این ماه در یک مصاحبه تلفنی از هالند گفت: «افراد مستعد زیادی بودند که کارهای بزرگ بیشماری را انجام میدادند. برخی از تواناترین مدیران زن در ادارهای که من بودم، کار میکردند، آنها برنامههای ملی را رهبری میکردند؛ افرادی بودند در سطح جهانی.»
آقای نادری که در ولایت جنوبغربی نیمروز و در یک خانواده سرشناس پشتون به دنیا آمده و در کابل تحصیل کرده، دوران ابتداییه و لیسه را در هرجومرج جنگ داخلی در دهه 90 گذرانده است. او بهعنوان دانشجوی حقوق در دانشگاه کابل، زمانی که طالبان برای اولینبار در اواخر دهه 90 حکومت ظالمانهشان را برپا کردند، به دلیل فعالیتهایش به مدت سه ماه بازداشت و شکنجه شد.
پس از حمله امریکا به افغانستان در سال 2001، او در خط مقدم حرکت برای تغییر دموکراتیک قرار داشت. نادری عضو ناظر در کنفرانس بن آلمان بود که در آن در مورد ساختار دولت پساطالبان تصمیم گرفته شد. او در مجالس و محافل بعدی که در آنها قانون اساسی و نقشه راه برای اداره افغانستان تهیه شده بود، اشتراک و نمایندهگی کرد.
نادری بهعنوان کمیشنر کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان خدمت کرده و مجمع انتخابات آزاد و عادلانه افغانستان را که یک نهاد نظارتی مستقل است، تأسیس کرد.
او به دولت آقای غنی پیوست و در نهایت به عنوان رییس کمیسیون خدمات ملکی ایفای وظیفه کرد و در آنجا برای اولینبار در افغانستان، یک سیستم ملی مبتنی بر شایستهگی را انکشاف داد. نادری در سال 2020 به تیم مذاکرهکنندهگان صلح افغانستان پیوست.
پاتریشیا گوسمن، مدیر بخش آسیایی دیدهبان حقوق بشر، که با آقای نادری در زمینه مستندسازی نقض حقوق بشر در افغانستان در 30 سال گذشته از نزدیک همکاری داشته است، میگوید که او یکی از معدود کسانی بود که باور داشت صدمات و آسیبهای کشور در طول دههها تنها با مصالحه قابل جبران است.
او میگوید: «نادری بیش از همه، این جنبه منازعه را درک کرده بود. او این بینش را داشت و احتمالاً آن را در مذاکرات نیزدر نظر داشت.»
نادری میگوید که او تلاش خودش را کرد؛ اما خیلی زود متوجه شد که طالبان قصد پیروزی نظامی را دارند و به توافق صلح باوری ندارند. ایالات متحده مستقیماً با آنها وارد مذاکره شده بود و طالبان در غیاب حکومت افغانستان به توافقنامه خروج امریکا از افغانستان دست یافتند که در اوایل سال 2020 در دوحه امضا شد.
به باور او، این امر طالبان را جسورتر کرد و به آنها اجازه داد که مذاکرات صلح با دولت افغانستان را نادیده بگیرند. نادری نگرانی خود را با زلمی خلیلزاد، فرستاده ویژه ایالات متحده، شریک کرد. با وجود انتظار کم از طالبان برای پذیرش صلح از طریق مذاکره، او کار خود را در پروسه صلح به این امید ادامه داد که حداقل بتوانند از برخی از دستاوردهای 20 سال گذشته محافظت کنند.
به تاریخ 12 آگست، پس از سقوط 9 ولایت، آقای نادری متوجه شد که رییس جمهور با کنارهگیری از قدرت موافقت کرده است و [در همین زمان] به او گفته شد که مراسم واگذاری قدرت به تاریخ 17 آگست در دوحه را تمهید کنند.
آقای نادری میدانست که در مذاکرات صلح، جانب حکومت افغانستان برگ برندهای ندارد. دیگر بحثی در مورد تقسیم قدرت نبود، او شاهد تماس تلفنی طالبان بود که در آن رهبران آنان میپرسیدند که در لویهجرگه چه کسانی شرکت خواهند کرد.
او همچنان امیدوار بود که بتواند برای حفظ یک تعداد ارزشها مانند تشکیل دولت متنوع و همهشمول از نظر قومی، حفظ فصل حقوق و آزادیها از جمله حقوق زنان، و انتخابات که در قانون اساسی 2004 مطرح شده است، تضمینی به دست آید.
نادری میگوید: «این پایه و اساس آیندهای میبود که میتوانستیم آن را بسازیم و دوباره بر بنیاد آن، این ارزشها رشد کنند. این بزرگترین امید من بود.»
پرواز آقای غنی از کشور در 15 آگست، این امید را به یأس مبدل کرد. آقای نادری میگوید که رییس جمهور آنقدر قدرت را متمرکز کرده بود که حق تصمیمگیری در همه امور را به چند نفر در ارگ ریاست جمهوری تفویض کرده بود که با فرار این افراد، سیستمی در افغانستان باقی نماند.
به باور او، طالبان در جریان گفتوگوهای بینالافغانی، هرگز علاقهای به ترتیبات انتقال مسالمتآمیز قدرت نشان ندادند. هنگامی که آنها کنترل افغانستان را به دست گرفتند، نادری نظارهگر تحقق ترسهایش بود: عرضه خدمات اولیه متوقف شد، سیستم خدماترسانی مختل شد، قانون اساسی و کل مجموعههای قانون که در جریان 20 سال گذشته تهیه و تدوین شده بود، از کار افتاد.
نادری میگوید: «انقلابیون قدرت را در دست گرفتند».
او از آن زمان در حالی که با حس نگرانی و آنچه وی احساس مسوولیت خود در مورد وضعیت و شکست حکومت میداند، پریشان و بر آقای غنی به خاطر فرارش از افغانستان خشمگین است.
نادری میگوید: «مردم حق دارند از دست همه ما عصبانی باشند. من نسبت به آنچه اتفاق افتاد و ناکامی دولت، احساس مسوولیت میکنم و احتمالاً تا پایان عمرم به خاطر آن احساس رنج و درد کنم.»
با این حال، او میگوید: «امیدوار است که سوابق کاریاش مورد قضاوت منصفانه قرار گیرد.»
نادری دلیل بحران اقتصادی را، تنها مسدود شدن داراییهای افغانستان در ایالات متحده نه، بلکه عدم آمادهگی طالبان و اجرا نشدن قانون میداند.
او میگوید: اقتصاد به حاکمیت قانون بستهگی دارد.
به باور نادری، طالبان ظرفیت یا علاقه زیادی برای رسیدهگی به خشکسالی و گرسنهگی فزایندهای که افغانستان را رنج میدهد، نشان ندادهاند. او از جامعه جهانی خواست تا بر طالبان فشار بیاورد که در ازای لغو برخی از تحریمها، محدودیتهای زنان و دختران را لغو کنند و از طریق سازمانهای غیردولتی به افغانستان کمک کند تا زمانی که طالبان مشروعیت مردمی کمایی کنند.
او میگوید: «طالبان باید رضایت مردم را جلب کنند. رهبران نباید مادامالعمر در قدرت باشند، آنها باید توسط مردم انتخاب شوند. نظرسنجیها بار بار نشان میدهد که مردم این را میخواهند.»
آقای نادری میگوید: «یک چیز مرا به آینده امیدوار میکند و آن جوانان حاضر در صحنه هستند.»
و اما برای خودش، در حالی که با اهریمن دوران تبعید دستوپنجه نرم میکند، برای کابل دلتنگ شده است.
نادری میگوید: «من برای آنکه کابل باشم، دلم میتپد.» «در گذشته کتابهایی در مورد تبعید را میخواندم، اما حالا درد جانکاه آوارهگی و تبعید را میدانم».