هنر را بیشتر با مسایل و مفاهیم زیباییشناسی آن میشناسند. تصور اکثر این است که هنر یعنی پدیدههای زیبا، جذاب و تحیربرانگیز که بیشتر رابطه احساسی و عاطفی با انسانها برقرار میکند و تاثیرات درونی و غیرمحسوس بر روان آدمی میگذارد. این رویکرد معرفتی، هنر را بیشتر در بند عرفان قرار میدهد. با اینکه هنر روابط ناگسستنی با عرفان و ادبیات دارد، اما با گذشت زمان و تحولات ژرف در حیات معرفتی انسانها، عرصه هنر نیز دچار تحول شده است. در حقیقت خود هنر یکسری تحولات را در جامعه تجویز کرده و سرچشمه انقلابات فکری و اجتماعی بعد از عصر رنسانس قرار گرفته است.
گفتهاند که جامعه بدون هنر، جامعه بدون روح است. بعد از آگست ۲۰۲۱ همان روح نیمجان که در جسم خسته افغانستان جاری بود، نیز از او گرفته شده است. امروز نهتنها هنر، بلکه هر آنچه با پیشرفت، دانش و آگاهی ارتباط داشته باشد، محکوم و مردود است و با استناد به شریعت و حکم خدا مردم از حقوق طبیعی و مسلمشان محروم نگه داشته شدهاند. فرصتهای تحول و سازندهگی را با استناد به عرف و رسوم افغانی از زنان و جوانان مملکت ستاندهاند و با گذشت هر روز میزان این محدودیتها و فشارها بیشتر میشود و قوانین بدوی و سختگیرانهتری دامنگیر مردم میشود.
امروز با وضعیت تاسفباری که در افغانستان حاکم شده است، نه توان روی پا ایستادن به مردم مانده است و نه نیت کمک و مهربانی به دل دیگران. امروز زنان افغانستان به تنهایی برای حقوق طبیعیشان که همانا حق تحصیل و کار است، در جادههای خاکین کابل راهپیمایی میکنند و با گذشت هر روز نه اینکه محدودیتها کمتر شود، بلکه چیزی هم روی آن اضافه میشود. آموزش و کار تنها یک حق برای زنان نیست، بلکه آینده یک ملت و مملکت است. فردای بهتر افغانستان در گرو آموزش و تحصیل امروز مرد و زن افغانستان است. به ازای هر روزی که یک دانشگاه خالی از دانشجو و یک مکتب خالی از دانشآموز باشد، یک سال از پیشرفت و ترقی عقب خواهیم ماند.
هنر با قدرت جذب و تحیر همچنین تاثیرگذاریای که روی ذهن انسانها دارد، بهمثابه ماشین تحرک بسیاری از جنبشهای مردمی در دنیا مطرح شده است. هنر با ظرفیت و قابلیتی که دارد، میتواند مؤثرترین، مقبولترین و صلحآمیزترین شیوه آگاهی و اعتراض باشد. با درک این مهم، ما نیز مسوولیت ملی و رسالت مسلکی داریم تا برای آگاهیبخشی به مردم و اطلاعرسانی از وضعیت دردآور افغانستان به دنیا، از تمام جلوههای هنری استفاده بهینه را ببریم.
هنر میتواند پیام را بهصراحت و بهصورت جامع به مخاطب برساند. زبان هنر زبان بیلفافه و بهآسانی قابل فهم است و از این جهت میتوانیم ندای دختران دانشجو و زنان محروم از کار افغانستان را بهآسانی به گوش ملتهای دنیا برسانیم.
ممنوعیت آموزش و کار زنان و همچنین سایر محدودیتها و رویکردهای عقبگرایانه طالبان از مسایلی است که باید محکوم شود و با هر شیوهای از جمه هنر مورد نکوهش و انتقاد قرار گیرد. این تنها سلاح و ابزار نسل نو افغانستان است و میشود با بهکارگیری این شیوه تاثیرگذار و متعارف از حق آموزش و کار زنان با تمام توان دفاع کرد.