تحولات یک سال گذشته تکاندهنده بود و چشم جامعه را نسبت به خیلی از توهمات، ترسها و امیدها باز کرد. کسانی نسبت به تغییر طالبان دچار توهم بودند؛ گذشت یک سال نشان داد که آن تصویر شکلگرفته در تخیل سیاستمداران فرصتطلب و فریبخوردهگان، با چهره واقعی گروهی که باور دارد کشور را با زور انفجار و انتحار فتح کرده، بسیار تفاوت داشته است. خلاف تبلیغ آنانی که برای بیعت به طالبان صف کشیده بودند و در قطر، مسکو و اسلامآباد با نمایندهگان آن گروه برای سهم خود چانه میزدند، عکسهای یادگاری با نمایندهگان طالبان را چون سند تضمین منافع خود دستبهدست میکردند؛ طالبان «امارت» انحصاری ساختند و از هیچ تلاشی برای برگرداندن جامعه از مسیری که در ۲۰ سال گذشته پیموده بود، دریغ نکردند. قانون، آموزش، آزادی، مشارکت و هر آنچه در ۲۰ سال گذشته ارزش خوانده میشد، از سوی طالبان به حاشیه رانده شد. آنانی که بهنحوی برای برگشت طالبان کمپاین کرده بودند یا آرزوی فروپاشی نظام غیرطالبانی را داشتند، با ریختن آوار فقر، ستم و جهالت بر سر شهر و روستایشان دریافتهاند که در مسیر بهشت راه نیفتادهاند.
جمعی از مردم، از رهبران سیاسی دولت جمهوری اسلامی برایشان قهرمان تراشیده بودند و تا روزهای آخر باورشان نمیشد، دولتی با آنهمه «قهرمان» فرو بپاشد. در ماه آگست پارسال، طی چند روز پردههای بسیاری فرو افتاد و کسانی که خودشان را لگامدار تاریخ میخواندند و در پی اصلاح و تکمیل فصلها بودند، بینقاب شدند. معلوم شد که آنان صلاحیت اداره دفتر و مامور خود را نیز در دست نداشتهاند، چه رسد اداره کشور و تعیین سرنوشت ملت. از جمع آنانی که قبل از فروپاشی صاحب صلاحیت بودند، در این مدت تعدادی به خطاهای خود اعتراف کردهاند و از غفلتهای فردی و جمعی سخن گفتهاند. امید میرفت این شوک، رهبران سیاسی چون اشرف غنی را نیز بیدار کند و از شکست دردناکی که تحمل کرده بودند، آموخته باشند. آموخته باشند که دولت بیملت و حاکمیت بیتوجه به رای و خواست مردم پایدار نمیماند و عرصه سیاست تنها میدان بزکشی حریفان قدرتطلب نیست، بلکه صحنه امتحان سیاستمداران مورد اعتماد مردم و آنانی که مورد غضب مردم میباشند، نیز است.
مصاحبه اخیر اشرف غنی متأسفانه نشان داد که او بیدار نشده است. کسی که در کابل ادای تاریخساز و حاکم مطلق را میکرد، اکنون ادعا دارد که قربانی بوده است. آنجا به هیچکسی گوش نمیداد، چون در حلقه کوچک تمجیدکنندهگان احساس قدرت و دانایی فوقالعاده میکرد و تصور داشت بهتنهایی بار ملتی را بر دوش میکشد، اما اکنون در مصاحبه تازهاش مدعی شده که در کشاندن آن بار تا دهان طالبان، او هیچ نقشی نداشته است. در روایت اشرف غنی همه تقصیر دارند، از امریکا تا کرزی و عبدالله، از زورمندان تا جوانانی که به گفته او تنهایش گذاشتند؛ جوانانی که هر روز دهها و گاه صدها تن برای دفاع از دولت جمهوری به خاک میافتادند.
این سرسختی یک رهبر سیاسی در برابر درسهای روزگار، خود درس بزرگی است. تا زمانی که جامعه از درون متحول نشود و مردم به عامل تغییر در عرصه سیاست بدل نشوند، نه طالب تغییر خواهد کرد و نه سیاستمداران غیرطالب.