یأس و ناامیدی در چهرهاش موج میزند. خسته از زندهگی و بهشدت متردد است. نمیداند چه کند و کجا برود. نمیداند به خانه برگردد که درست دو ماه پیش آنجا را به مقصد کار در ایران ترک کرده بود یا بدون دیدار خانواده و دختر نوزادش دوباره به سوی ایران حرکت کند.
محمد، شهروند افغانستان و باشنده یکی از روستای دوردست ولسوالی تولک ولایت غور است. او در یکی از کارخانههای سنگبری در ولسوالی مهلات ایران کار میکرد، اما بهتازهگی از سوی پولیس این کشور بازداشت و به افغانستان رد مرز شده است.
در یکی از مسافرخانههای شهر هرات با او گفتوگو کردم. هنوز هم پتلون و بلوز کارگری مرسوم در ایران را به تن دارد. نمیتواند تصمیم بگیرد که به کدام طرف حرکت کند. بهشدت دلتنگ خانواده بهویژه دختر نوزادش است که از او با لحن ویژهای «اسرا جان» نام میبرد. اما میگوید خانوادهاش به دستمزد کارگریای که او قرار بود از ایران بفرستد، سخت نیازمند است. خانهاش در یکی از روستاهای دوردست با مسیر دشوارگذر است و اگر به دیدار خانوادهاش برود، خیلی وقت میگیرد. از همین رو میگوید بهتر است دوباره به سوی ایران حرکت کند.
محمد با برادرش وکیلاحمد که نانآور خانواده هستند، دو ماه پیش، پس از مراسم نامزدی برادر کوچکش به قصد کارگری به سمت ایران حرکت کردند. این دو برادر افزون بر مصارف خوراک، لباس و دیگر نیازهای زندهگی خانواده دهنفری، مسوولیت تامین مهریه سنگین 700 هزار افغانی همسر برادرشان را نیز بر دوش دارند. کار درامدزا در افغانستان برای محمد و برادرش پیدا نشده و یگانه منبع تأمین اینهمه مصارف را کارگری در ایران میدانند. این دو برادر پس از تحمل رنج و زحمات زیاد، با پرداخت مبلغ 14 میلیون تومان ایرانی به قاچاقبر، بهگونه غیررسمی وارد ایران شدهاند. آنان پس از حدود 20 روز بیکاری، توانستهاند در یکی از کارخانههای سنگبری در شهرستان/ولسوالی مهلات ایران صاحب کار شوند.
ظاهراً کار در ایران برای شهروندان افغانستان ساده نیست؛ کارگران باید صدها ناز و سخن کارفرما را تحمل کنند. اما برای محمد سختی کار در کارخانه سنگبُری و رفتار تحقیرآمیز کارفرمای ایرانی به یک امر عادی بدل شده است. او میگوید که نیروهای انتظامی دولت ایران باید اجازه دهند کار کنیم و کارگران افغان را که از هر سو ناامید هستند، با برگشت به افغانستان، اینگونه بیچاره نسازند.
این کارگر، به دلیل مشکلات روزگار در حالی که به چند کیلومتری روستا و خانوادهاش رسیده، اما مجبور است بدون دیدار آنان دوباره به سوی ایران حرکت میکند تا از تأمین مخارج زندهگی روزمره خانوادهاش باز نماند. به همینگونه صدها شهروند دیگر کشور روزانه با این مشکلات دستوپنجه نرم میکنند و حیران هستند که چگونه از پس تأمین مخارج روزمره خود برآیند.
محمد در صحبت با روزنامه 8صبح، چگونهگی بازداشت و برگشتش از سوی پولیس ایران به افغانستان را بازگو میکند. او در ایران، در یکی از کارخانههای سنگبُری واقع در شهرک صنعتی «ارقده» واقع مهلات، مصروف کار بوده است. این پسر جوان که بهعنوان استادکار در این کارخانه سنگبُری کار میکرده، ماهانه حدود 12 میلیون تومان مزد داشته است. محمد خاطرنشان میسازد که هرچند کارش طاقتفرسا بوده، اما از مزدی که به دست میآورده، راضی بوده است.
حوالی ساعت 1:30 شب در هنگام خواب هفت مأمور پولیس ایران وارد اتاق او میشوند. محمد و پنج تن از همکارانش را با خشونت و بیحرمتی همچون اسیران جنگی دستبند میزنند و در یک موتر نوع «سمند» سوار میکنند. سپس آنان را به پاسگاه نیمور که در نزدیکی این منطقه موقعیت دارد، منتقل میکنند. آنان تا حوالی ساعت 10:00 صبح روز بعدی در این پاسگاه نگهداری و سپس به پاسگاه مرکزی مهلات منتقل میشوند. این شش مهاجر افغان تا ساعت 1:30 پس از چاشت بدون آب و نان در این پاسگاه نگهداری میشوند. هرچند شماری از این کارگران از تشنهگی بیتاب میشوند و اسرار میکنند که برایشان آب داده شود، اما مأموران پولیس ایران حاضر نمیشوند به آنان آب بدهند.
چنانچه محمد توضیح میدهد، مهاجران افغان که بدون مدرک به ایران میروند و از سوی پولیس این کشور بازداشت میشوند، مجبورند مخارج برگشت به افغانستان را از جیب خود بپردازند. در غیر این صورت، با شکنجه مأموران پولیس ایران مواجه میشوند و ممکن مدتها در اردوگاههای ایران بهگونه زندانی نگهداری شوند.
مأموران پولیس ایران با گرفتن مبلغ ۱۳۰ هزار تومان از هر مهاجر بهعنوان کرایه، آنان را از پاسگاه مهلات در فاصله دو ساعت به اردوگاه «اراک» منتقل میکنند. در این اردوگاه پس از التماس زیاد موفق میشوند یک بوتل آب ۱.۵ لیتری و یک بسکویت کوچک را در بدل 20 هزار تومان خریداری کنند.
این مهاجران برگشتی در حالی حاضر شده برای خرید آب و بسکویت پول بپردازند که سازمان ملل متحد مخارج غذا و آب برای مهاجران برگشتی افغان از ایران در اردوگاه «اراک» را برعهده گرفته است. مهاجران افغان اما از کیفیت و مقدار اندک غذا در این اردوگاه شکایت دارند و میگویند که تنها یک مقدار برنج با سویا به آنان داده شده که قابل خوردن نبوده و از سویی هم آنان را سیر نساخته است.
این مهاجر برگشتی افغان علاوه میکند که یک شبانهروز را در این اردوگاه سپری کرده و عصر روز بعد با پرداخت 280 هزار تومان به اردوگاهی در مشهد منتقل شده است. در مسیر راه برای غذای شب که شامل مقداری برنج و عدس بوده، از هر مهاجر مبلغ ۷۰ هزار تومان ایرانی گردآوری شده است. محمد توضیح میدهد که شماری از همراهانش فاصله 16 ساعته بین اردوگاه اراک تا اردوگاه سفیدسنگ در مشهد را ایستاده روی دو پای طی کردهاند. به سخن او، اتوبوسی که آنان را حمل کرده، تنها گنجایش ۳۵ نفر را داشته، اما تعداد سرنشینان آن به ۴۶ نفر رسیده بوده است. اردوگاه سفیدسنگ، بدترین اردوگاه و پر از خاطرههای تلخ برای افغانهای ردمرزی از ایران است.
محمد و همراهانش پس از وقفه نیمساعته در اردوگاه سفیدسنگ، با پرداخت ۸۰ هزار تومان به مرز دوغارون منتقل شدهاند. دوغارون یکی از نقاط مرزی و گمرک مهم ایران در مرز با افغانستان است. از آنجا این جمع از مهاجران برگشتی از ایران، به شهرداری مشهد منتقل شده و برای آخرین بار از نزد هریک آنان مبلغ ۳۰۰ هزار تومان گرفته شده تا آنان را به نقطه مرزی افغانستان منتقل کنند. چنانچه محمد میگوید، با ورود به خاک افغانستان از سوی سازمان ملل متحد یک بسکویت، یک بوتل آب معدنی و یک نوشیدنی «رانی» به هر مسافر داده شده است.
مهاجران برگشتی از ایران هرچند رفتار کارمندان سازمان ملل متحد با آنان را مناسب و انسانی توصیف میکنند، اما توضیح میدهند که رویه طالبان با شهروندان افغانستان که از ایران ردمرز میشوند، متفاوت است. به سخن آنان، جنگجویان طالبان در مواردی با افرادی که بهگونه قاچاقی وارد خاک ایران شده و دوباره ردمرز میشوند، رفتار عادی دارند، اما در مواقعی سختگیری میکنند و تا حد توان آنان را توهین میکنند.
در کنار این، خستهگی، گرسنهگی و تشنهگی تنها چالش در برابر مهاجران برگشتی از ایران نیست. برخورد تند پولیس ایران با شهروندان افغانستان در داخل ایران و هنگام بازداشت و عودت آنان به کشور، درد دیگری است. محمد برخورد مأموران ایرانی با آن عده از کارگران افغانی را که پول کرایه برگشت به افغانستان را نداشتند، خشن توصیف میکند و علاوه میکند که تحمل آن وضعیت برایش دشوار و غمانگیز بوده است. او میگوید، وقتی برخورد سختگیرانه و لتوکوب هموطن خود را میدیده، رنج میبرده، اما شماری از همراهانش ناگزیر شدهاند پول کرایه آنان را نیز بپردازند تا هرچه زودتر روانه افغانستان شوند و از دست مأموران پولیس ایران نجات یابند.
این تنها محمد نیست که پس از مصرف پول هنگفت و پذیرفتن زحمات زیادی به ایران رفته و از سوی پولیس ایران بازداشت و دوباره به افغانستان برگشت داده شده است. سالانه هزاران شهروند افغانستان با این سرنوشت دچار میشوند. آنان بهخوبی عواقب کار خود را میدانند، اما روزگار بد آنها را وادار میسازد تا اینهمه مشقت، توهین و تحقیر را تحمل کنند. ایران همسایه غربی افغانستان است که در دو دهه گذشته میزبان بزرگترین جمعیت مهاجران افغان است. آمارهای رسمی نشان میدهد که همین اکنون بیش از پنج میلیون شهروند افغانستان بهگونه رسمی و غیررسمی در این کشور زندهگی میکنند. بیشتر این شهروندان افغانستان به مقصد کارگری به ایران رفتهاند.
بیکاری، فقر و مشکلات اقتصادی، مصارف بلند ازدواج و نبود زمینه کار سبب میشود که روزانه هزاران پسر جوان از افغانستان بهگونه قاچاقی وارد ایران شوند. آنان خطرات راه قاچاقی و زحمات آن را تحمل میکنند تا از رنج بیکاری خود را نجات دهند. شماری از جوانانی که راه قاچاق را در پیش میگیرند، مرگ را نیز در نظر دارند و میگویند که این مسیر گاهی رفتن دارد و برگشت نه. به گفته آنان، در صورتی که زمینه کار در داخل کشور برایشان فراهم باشد، به هیچ کشوری مسافرت نخواهند کرد.
افغانستان در سه دهه گذشته درگیر جنگهای مسلحانه بوده است و در جریان حکومتهای مختلف زمینه برای تأسیس شرکتها و فابریکههای صنعتی در کشور مساعد نشده است. در یک سال گذشته اما میزان فقر و بیکاری در افغانستان بهشدت اوج گرفته است. براساس تخمین دفتر توسعه سازمان ملل متحد، با روی کار آمدن رژیم طالبان در کشور، حدود 700 هزار شغل در این کشور از بین رفته است. عبدالله الدرداری، نماینده دفتر توسعه سازمان ملل، گفته است که اقتصاد افغانستان در یک سال گذشته حدود 20 درصد افت داشته و میزان فقر در این کشور به بیش از 90 درصد رسیده است.