زیر باران باید رفت، در ادامه صدای پای آب (بخش چهارم و پایانی)
دیدار با آن یار قدیم در آن شب بهاری، رویدادی است در غربت. آن یار، هنوز با غربت عادت نکرده است. دلتنگ قامت فرسوده ارسیهای آن خانه گنبدی در آن دهکده دور است؛ اما دیگر همه چیز رنگ باخته است. یار، هوای برگشت به خانه...