قمار چین در افغانستان

نویسنده: احمد چیمه[۱]
برگردان: علی‌سجاد مولایی
منبع: دیپلمات

سرمایه‌گذاری‌های چین در افغانستان در سال‌های اخیر رو به رشد بوده است؛ زیرا بیجینگ می‌خواهد نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را در این کشور گسترش بدهد. در جنوری ۲۰۲۳، یک شرکت چینی قراردادی به ارزش ۴۵۰ میلیون دالر برای اکتشاف و توسعه ذخایر نفت در شمال افغانستان امضا کرد. در ماه اپریل، رژیم طالبان اعلام کرد که در حال مذاکره با یک شرکت چینی برای انجام اکتشاف و توسعه ذخایر لیتیوم افغانستان هستند. برخی در بیجینگ امیدوارند در جایی که دیگر قدرت‌های بزرگ شکست خوردند، موفق شوند و به نحوی کشوری را که اخیراً بی‌ثبات بوده است، امن بسازند.

خلاف حضور ایالات متحده، شوروی و بریتانیا در خاک افغانستان، دخالت چین بیشتر بر جنبه‌های اقتصادی و دیپلماتیک متمرکز است. تعامل چین با رژیم کنونی طالبان تحت تاثیر عوامل متعددی از جمله تمایل به بهره‌برداری از ثروت منابع طبیعی افغانستان، جلوگیری از گسترش ایدیولوژی افراطی و تامین منافع استراتژیک خود چین است. افغانستان از نظر مواد معدنی و زیرزمینی مانند زغال‌سنگ، نفت، مس، آهن، لیتیوم و مواد معدنی خاکی کم‌یاب غنی است و به نظر می‌رسد شرکت‌های چینی مشتاق دسترسی به این مواد هستند. علاوه بر این، چین به‌عنوان بخشی از طرح کمربند و جاده خود به دنبال گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی‌اش در منطقه است و افغانستان حلقه ضعیف این زنجیره است که از منطقه سین‌کیانگ چین تا اروپا گسترش می‌یابد.

چین تا اکنون ابتکارات مختلف را انجام داده است، از پروژه‌های زیربنایی گرفته تا توسعه معدن و انرژی. یکی از مهم‌ترین پروژه‌ها، ساخت یک معدن عظیم مس در معدن مس عینک است که به چین امکان دسترسی به یکی از بزرگ‌ترین ذخایر مس جهان را می‌دهد. چین در پروژه‌های معدن آهن و طلا، بخش کشاورزی و همچنین اکتشاف نفت و گاز سرمایه‌گذاری می‌کند. پروژه‌های انکشافی زیربنایی شامل ساخت سرک‌ و پل‌ است. ترمیم گذرگاه سالنگ و سنگ‌فرش جاده‌های کنر و لغمان به‌عنوان جلوه‌ اولیه این حضور است. برنامه‌های آینده شامل اتصال اوزبیکستان، ترکمنستان و تاجیکستان با پاکستان از طریق راه آهن و شاهراه‌هایی است که از افغانستان می‌گذرد.

تاثیر سرمایه‌گذاری چین در افغانستان بسیار گسترده است و پیامدهای قابل توجهی برای کشور و منطقه به‌طور کلی دارد. توسعه زیرساخت‌ها به بهبود بخش حمل‌و‌نقل افغانستان کمک می‌کند و توسعه بخش معدن پول نقدی که شدیداً به آن نیاز دارد را برای رژیم طالبان فراهم می‌کند. طالبان چین را به‌عنوان یکی از سهام‌داران اصلی در توسعه اقتصادی افغانستان می‌بینند و به نظر می‌رسد که مشتاق افزایش سرمایه‌گذاری‌های چینی هستند، به‌ویژه بعد از پایان یافتن کمک‌های غرب. سرمایه‌گذاری چینی‌ها به اقتصاد افغانستان کمک کرده و نوعی مشروعیت را برای طالبانی فراهم کرده است که ناامیدانه می‌خواهند به مردم عادی افغانستان ثابت کنند که می‌توانند کشور را اداره کنند. سرمایه‌گذاری در پروژه‌های لیتیوم که حدود ۱۰ میلیارد دالر تخمین زده می‌شود، بیش از ۱۰۰ هزار شغل در پنج سال آینده ایجاد خواهد کرد.

با این حال، باید توجه داشت که بین امضای تفاهم‌نامه‌های روی کاغذ و تحقق سرمایه‌گذاری واقعی تفاوت زیاد وجود دارد. چین قراردادهای زیادی با دولت قبلی افغانستان امضا کرد. پروژه آمو دریا که تخمین زده می‌شد هفت میلیارد دالر برای افغانستان درامد داشته باشد و سه هزار شغل ایجاد کند، یکی از این پروژه‌ها بود؛ اما آن پروژه با بسیاری از پروژه‌های چینی دیگر به دلایل امنیتی به اتمام نرسید.

حضور ایالات متحده و شوروی در افغانستان با درگیری و شورش‌های زیادی همراه بود که مانع هر نوع توسعه می‌شد. حداقل برای فعلا تاجران چینی با چنین مانعی روبه‌رو نیستند. در حال حاضر هیچ معادلی با واکنش مجاهدین علیه شوروی یا شورش طالبان که با حضور ایالات متحده در کشور مخالفت کردند، وجود ندارد. خلاف گذشته، تقریباً همه همسایه‌گان افغانستان آرام‌اند و کاری نمی‌کنند که مانع طرح‌های چین در منطقه شود.

تهدید اصلی برای شرکت‌های چینی در افغانستان از سوی دولت اسلامی شاخه خراسان (ISKP) خواهد بود که محیط امنیتی افغانستان را با چالش جدی مواجه کرده است. باید دید که آیا طالبان می‌توانند با دولت اسلامی شاخه خراسان مقابله کنند یا خیر. با انجام این کار، آن‌ها باید از یک گروه شورشی به یک دولت ملی تبدیل شوند که قادر به تامین امنیت است؛ وظیفه‌ای که با چالش‌های فراوانی همراه است.

چینی‌ها ممکن است متوجه شده باشند که صرف پول انداختن روی یک مشکل، آن را حل نمی‌کند. در طول ۲۰ سال گذشته، ایالات متحده بیش از ۱۵۰ میلیارد دالر به دولت قبلی افغانستان کمک کرد که نتایج متفاوتی داشت‌. با افزایش نرخ سواد از پنج درصد در سال ۲۰۰۰ به بیش از ۳۰ درصد تا سال ۲۰۲۱، پیش‌رفت‌های قابل توجهی به‌خصوص در بخش آموزش صورت گرفت.

تجربه ایالات متحده نشان می‌دهد که کمک‌های سخاوت‌مندانه جای‌گزین نهادهای دولتی قوی، بروکراسی با عمل‌کرد خوب و محیط امن نیست. در غیاب مشارکت با جامعه جهانی و اصلاحات پایدار، احتمال کمی وجود دارد که سرمایه‌گذاری‌های چینی به تنهایی منجر به توسعه اجتماعی و اقتصادی شود. این‌ها مسایلی است که رژیم کنونی طالبان هنوز به آن‌ها رسیده‌گی نکرده است، با این فرض که آن‌ها در مرحله اول به این کار تمایل دارند. ممنوعیت تحصیل زنان بیانگر دیدگاه سنتی طالبان در مورد تغییر اجتماعی است.

با وجود این، چین الزامات استراتژیک خود را برای تعامل با رژیم فعلی دارد. رهبری چین امیدوار است که از طریق سرمایه‌گذاری، طالبان متقاعد شوند تا طرح‌های مذهبی خود را به افغانستان محدود کنند و این دیدگاه‌ها را به بقیه منطقه صادر نکنند. این امر به‌ویژه در مورد سین‌کیانگ صادق است؛ جایی ‌که دولت چین به دلیل بدرفتاری با مسلمانان بومی اویغور با انتقادات شدید روبه‌رو شده است. سرمایه‌گذاری ممکن است به‌عنوان انگیزه‌ای برای طالبان به هدف نادیده گرفتن تحولات در سین‌کیانگ و مهار گروه‌هایی مانند القاعده در نظر گرفته شود که ممکن است به دلایل ایدیولوژیک وسوسه شوند تا عملیات خود را در سین‌کیانگ گسترش دهند. گفتن این کار آسان‌تر از انجام آن است؛ زیرا محاسبه منطقی منافع شخصی اقتصادی به‌ندرت در فرآیند تصمیم‌گیری سازمان‌های افراطی تاثیر می‌گذارد.

سرمایه‌گذاران چینی از سوی خود نگران تکرار دهه ۱۹۹۰ هستند. در ابتدا این امید وجود داشت که طالبان به یک دولت ملی کثرت‌گرا تبدیل شوند و با گروه‌های مخالف آشتی کنند. این امر با یک جرگه بزرگ ملی محقق می‌شد و به ناچار به نوعی تقسیم قدرت با اپوزیسیون افغانستان و اعضای جبهه مقاومت می‌انجامید. تاکنون هیچ نشانه‌ای از تحقق این موضوع وجود ندارد.

در گذشته، چنین شکست‌هایی منجر به جنگ‌های داخلی شده است؛ زیرا گروه‌هایی که خود را از سیاست قدرت طرد‌شده می‌بینند، سلاح به دست می‌گیرند و کشور در نهایت بین جناح‌های مختلف تقسیم می‌شود. در این مرحله نمی‌توانیم تکرار گذشته را رد کنیم. اگر این اتفاق بیفتد، نه‌تنها تمام چشم‌انداز سرمایه‌گذاری چین پایان می‌یابد، بلکه آشفته‌گی‌های بعدی به کشورهای همسایه نیز سرایت می‌کند. پیش از این، با تسلط طالبان یک سری حملات در داخل کشور همسایه پاکستان اتفاق افتاده که سرمایه‌گذاری‌های چین را در آن کشور به خطر انداخته است. چین میلیاردها دالر در آسیای مرکزی و پاکستان سرمایه‌گذاری کرده است و جنگ داخلی افغانستان یا حوادث ناگوار اسلام‌گرایان می‌تواند این تحولات را به‌طور جدی به خطر بیندازد.

حتا اگر شرکت‌های چینی سرمایه‌گذاری را پیش ببرند، سوالاتی وجود دارد که چه مقدار از این پول به خزانه طالبان سرازیر می‌شود و چه مقدار برای ایجاد درآمد استفاده خواهد شد که می‌تواند برای بهبود سطح زنده‌گی مردم عادی افغانستان کمک کند. علاوه بر این، فقدان نهادهای دولتی قوی، باعث نگرانی در مورد توانایی رژیم کنونی طالبان در تضمین شفافیت و مقابله با فساد خواهد شد. در نبود کشورهای غربی و با اقتصاد بسیار ضعیف، این احتمال وجود دارد که طالبان در نهایت قراردادهای مطلوبی را امضا کنند تا سرمایه‌گذاران چینی را با هزینه خودشان جلب کنند. به‌عنوان مثال، افغانستان نهادهای و قوانین کمی دارد که بتواند اثرات زیست‌محیطی استخراج معادن و استخراج منابع در مقیاس بزرگ را کاهش دهد.

از آن‌جایی که چین رد پای و نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را در منطقه گسترش می‌دهد، احتمالاً با نظارت بیشتر جامعه بین‌الملل مواجه خواهد شد، به‌ویژه از آن‌جایی که اکنون به‌عنوان رقیبی برای نظم جهانی به رهبری غرب شناخته می‌شود. ایالات متحده ممکن است از افغانستان خارج شده باشد و منافع محدودی فراتر از عملیات ضد تروریستی داشته باشد، با این حال، کشورهایی مانند هند، نفوذ فزاینده چین در منطقه را تهدیدی برای منافع استراتژیک خود خواهند دید. اگر طالبان شروع به پناه دادن به گروه‌هایی کنند که نه‌تنها ایالات متحده را تهدید می‌کنند، بلکه هند را نیز هدف قرار می‌دهند، این موضوع بسیار خطرناک خواهد بود. با توجه به خط سیر روابط چین و هند، این احتمالاً منجر به افزایش تنش در منطقه می‌شود که می‌تواند ثبات و امنیت در افغانستان و جنوب آسیا را تهدید کند.

در پایان، طرح‌های چین در افغانستان یک موضوع پیچیده و چند‌وجهی است که پیامدهای مثبت و منفی برای کل منطقه دارد. سرمایه‌گذاری‌های چینی تقویت بسیار مورد نیاز رژیم کنونی افغانستان را فراهم کرده است، اما باید با نگرانی‌های شفافیت و ثبات سیاسی نیز مقابله کند. ایجاد ثبات در افغانستان برای چین کاری مهم خواهد بود.

افغانستان قرار نیست یک موضوع کلیدی برای بیجینگ باشد. سیاست‌گذاران چینی احتمالاً با موضوعاتی چون تسلیح مجدد جاپان، تشکیل ایتلاف (ایکاس[۲])، رقابت با ایالات متحده و درگیری بالقوه با تایوان گرفتار خواهند بود. با این حال، تامین امنیت افغانستان یک قوس برای نفوذ چین در منطقه ایجاد می‌کند، از مناطق غربی چین تا فرات که شامل قزاقستان، قرغیزستان، تاجیکستان، اوزبیکستان، ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و ایران می‌شود. این منطقه از طریق بزرگراه‌ها، راه‌آهن‌ها و خطوط لوله با چین وصل می‌شوند و ثروت منابع خود را در بخش صنعتی چین می‌ریزند. انجام این کار به چین برای رقابت ابرقدرت‌ها با ایالات متحده کمک خواهد کرد.

[۱] احمد اس. چیمه مشاور اعضای پارلمان پاکستان است. علایق او شامل روابط خارجی، تاریخ و ژئوپلیتیک می‌باشد.

[۲] AUKUS

دکمه بازگشت به بالا