سقف فروریخته دانشگاه‌

عبدالعالم مرادی

در عصر حاضر و در جهان مدرن نهاد‌های آموزشی و به‌خصوص دانشگاه نقش عمده‌ای در تغییر زنده‌گی داشته‌اند، از بحث تکنولوژی که نقش برجسته در رفاه بشر امروزی دارد تا علوم ساینس و علوم اجتماعی و… در پهنای پژوهش و تحقیقاتی دانشگاه و دانشگاهیان میسر است و سعی بر آن دارد که این نهاد تخصصی، جایگاهی برای تولید فکر و اندیشه باشد و در آن نباید عواملی همچون نژاد، جنس و وابسته‌گی جغرافیایی یا ایدیولوژیک دخالت داشته باشد، بلکه بر‌اساس منابع موجود و شواهد قابل دسترس دانشگاه‌ها، منبعی برای پذیرش آگاهانه در مواردی که بشر با آن سروکار دارد، باشد. این موضع در جوامع گوناگون نسبت به تعلقات‌شان موثر تمام شده است. اما در کشور‌های جهان سوم و از جمله افغانستان که در طی چندین دهه دارای ثبات سیاسی و آموزشی نبوده، نهاد‌های آموزشی و دانشگاه‌ها از این تحولات تاثیر پذیرفته است. گاهی این نهاد کانون فکر و اندیشه تلقی می‌شد و گاه هم مرکز تربیت فعالان سیاسی و اپوزسیون و در برهه‌ای هم برچسب تقلیدی غربی می‌خورد تا زمانی‌که گروه‌های دینی و مدرسه‌ای وارد میدان سیاست افغانستان شدند. آن زمان نقش دانشگاه‌ها کم شد و آنان روایت جداگانه از خود داشتند. در دهه اخیر قرن بیستم که گروه‌های مجاهدین و طالبان امور مملکت را به ترتیب به دست گرفتند، دانشگاه‌ها در کشور اکثراً تعطیل شدند و یا به مسوولیت اصلی‌شان نمی‌پرداختند. نصاب و دروس هم معیاری نبود. پس از استقرار نظام جمهوری و تصویب قانون اساسی، دانشگاه‌ها نسبتاً معیاری شدند و برای ترویج علم یگانه مرجع شناخته می‌شدند؛ ولی با آمدن دوباره گروه طالبان، این نهاد با چالش‌هایی روبه‌رو شده است. طالبان رویکرد متفاوتی به این نهاد‌ها دارند. من در این مقاله به بررسی و تحلیل رویکرد و طرح طالبان نسبت به دانشگاه‌ها می‌پردازم و به این سوال پاسخ ارایه خواهم کرد که آیا با طرح طالبان، دانشگاه می‌تواند به مسوولیت خود عمل کند؟

مسوولیت نهاد‌های علمی و آموزشی در جامعه، ایجاب می‌کند که در‌باره آن سخن گفته شود تا دین‌مان ادا گردد. در کل هدف از این بررسی دید واقع‌بینانه به این نهاد‌ها و تفهیم مسوولیت آن‌ها است.

طرح طالبان برای دانشگاهیان

رویکرد و محدودیت طالبان در دانشگاه به‌صورت تدریجی اعلام و عملی می‌شود. در اوایل که گروه طالبان حکومت را به دست گرفت، تحت فشار افکار عامه و جامعه جهانی بعد از چندین ماه طرحی را برای بازگشای دانشگاه‌ها اعلام کرد که شامل حجاب دختران و تفکیک جنسیتی‌ بود. در دوره بعدی روزهای هفته را به مردانه و زنانه تقسیم کردند و سپس نهادی را توظیفه کردند تا روی تغییر نصاب تحصیلی کار کند.

پوشش قبیله‌ای

 در همه کشورها و جوامع اسلامی حجاب یک بحث شرعی و دینی است و همه مسلمانان ملزم به رعایت آن هستند، ولی در افغانستان به‌خصوص در دوره طالبان، از حجاب برداشت قبیله‌ای صورت گرفته است. قشر مشخصی می‌خواهد فرهنگ قبیله‌ای خود را از تحت نام دین بالای مردم بقبولاند. اگر از منظر دیگر به این عمل طالبان نگاهی داشته باشیم، چنین می‌توان گفت: طالبان به‌شدت تحت تاثیر اعمال قومی و قبیله‌ای‌اند و می‌خواهند آن را به یک هژمونی فرهنگی و قومی در سطح ملی تبدیل کنند. در غیر آن، مردم افغانستان همه مسلمان‌اند و به شعایر اسلامی پابندی دارند.

مسوولیت نهاد دانشگاه در قبال جامعه

 دانشگاه‌ها و دانشگاهیان مسوولیت‌هایی در قبال جامعه و کشور دارند؛ ولی به نظر من در دوره طالبان که آموختن علوم عصری را مباح می‌دانند، نهاد دانشگاه هیچ خدمتی نمی‌تواند بکند. در مقوله دینی مباح به عملی گفته می‌شود که ترک آن گناه نیست و عمل آن ثواب.

من عناوین قبلی را چند ماهی می‌شود که طرح کرده‌ام، ولی با محدودیت جدیدی که طالبان وضع کرده‌اند، نمی‌توانم چیزی بیشتر بنویسم؛ چون دیگر دانشگاه و تعلیم و تحصیل عملاً وجود ندارد و در چنین وضعیتی بحث مسوولیت هم منتفی است. اما مسوولیت دانشجویان و دانش‌آموخته‌گان همچنان پابرجا است. بنابراین، ما باید دانشجو بودن را به مکان خاص منوط نسازیم. باید هر خانه یک دانشگاه باشد. این واکنش بهتری است به محدودیت طالبانی. پس حالا مسوولیت را در قبال خود بپذیریم. من در مقابل خود مسوولم و در برابر محدودیت‌های طالبان قامتم خم نمی‌شود. در همه حال من یک دانشجویم. به نظر من طالبان یک استراتژی طولانی‌مدت دارند که می‌خواهند از این روش آن ‌را عملی کنند و بستری بسازند برای آینده که همه بدون آگاهی پذیرای آنان و فرهنگ آنان باشند. پس بدین ملحوظ طالبان می‌خواهند در آینده از ما روبات‌هایی بسازند که آله کنترل به دست خود‌شان باشد. متاسفانه عده‌ای از مردم به این کارخانه سوق داده شده‌اند.

طالبان باید بدانند که همه مردم نا‌آگاه نیستند و جهان هم جهانی نیست که در آن بذر طالب به ثمر برسد.

دانشگاه‌ها با دوباره حاکم شدن طالبان سقف اکادمیک آن ترک برداشته بود، ولی با ممنوعیت تحصیل دختران در دانشگاه این فضا خاک‌آلود شده و این سقف فرو ریخته است. زنان نیمی از جامعه را تشکیل می‌دهند و مادر، خواهر، فرزند، همسر و… همه‌اند. اگر این قشر بی‌سواد بماند، یقین است که نسل بعدی پذیرای طالب خواهد بود.

اکنون به قول معروف چه افعال و اعمالی موثر‌ند تا این کشتی شکسته را به منزل مقصود برساند و یا سقف فروریخته را بازسازی کند؟ به نظرم ما باید استوار و با تعهدی که داریم، به پیش برویم، بنویسم، بیاموزیم و آگاه شویم. چنان‌که در فوق ذکر شد، هر خانه باید یک دانشگاه شود. باید دانشگاه‌های آنلاین بسازیم، طرح و تبادل افکار در فضای دانشگاه‌گونه کنیم و هر فرد در مقابل خانواده و محله خود مسوول باشد و با تعهد بیاموزاند و بیاموزد تا نسل نا‌آگاه به بار نیاییم.

از طالبان توقع و انتظاری نداشته باشیم. آنان بیست سال برای همین آرمان‌های خود جنگیده‌اند و هرگز از موضع خود عقب نخواهند رفت. ما تجربه این را در بستن مکاتب دخترانه داریم و از سال ۱۹۹۶ هم می‌دانیم که «امر ثانی» برابر با عمر حکومت‌شان بود. همچنان‌که طالبان برای آرمان خود جنگیدند و اکنون مانع تحصیل ما می‌شوند، ما هم باید برای آرمان خود بایستیم و با عملی که آموزش و آموختن است، مبارزه کنیم و در طول عمر‌ خود ادامه دهیم.

دکمه بازگشت به بالا