مقایسه قوای افغان و انگلیس در جنگ استقلال
احمدولی عالمی

وقتی امانالله خان طی نامهای از انگلیسها درخواست استقلال کرد، آنها آنقدر مضطرب نشدند، زیرا شبکههای جاسوسی از قدرت و توانایی نیروی نظامی افغانستان آگاهی کامل داشتند و میدانستند که مقابله با دولت افغانستان آنقدر دشوار نیست. وقتی نامهی شاه کماهمیت تلقی شد، او رو به ملت آورده آنها را به نام جهاد در مقابل استعمار سوق داد.
تناسب قوای افغان و انگلیس در جنگ سوم چه از نظر کیفی و چه از نظر کمی زیاد بود. قوای انگلیس در افغانستان نیز تجارب زیاد اندوخته بودند و از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی بر قوای افغانی برتری فراوان داشتند. از نظر تکنولوژی، اردوی انگلیسها نسبتاً از جدیدترین و سایل استفاده میکردند. آنها برای ترانسپورت و ارتباطات از خطوط آهن، راههای موتررو، وسایل نقلیهی ماشینی و مخابرات بیسیم استفاده میکردند. داشتن مواد منفجره، وسایل زرهپوش و قوای هوایی سلطنتی طوری که در طی آن جلالآباد و کابل مورد بمباردمان قرار گرفته بود، از دیگر امتیازهای قوای انگلیس بود.
اردوی هند بریتانوی در دوران جنگ سوم افغان و انگلیس ۷۵۰۰۰۰ سرباز، افسر و کارمند داشت که در آن جمله ۲۳ جنرال کارکشته و جنگدیده شامل بودند. اکمالات این اردو توسط ۴۵۰۰۰۰ حیوان بارکش انجام میشد. البته این احصاییه شامل گروههای غیرمنظم و ملیشههای سرحدی نمیشد.
اسناد محرمانهی استخبارت انگلیس که اکنون از محرمیت برآمده و در دسترس محققان قرار دارد، گواهی میدهند که انگلیسها در جنگ سوم افغان و انگلیس از امکاناتی چون انجمن صلیب سرخ، کمک شاهزادهنشینها و ایالات خودمختار خارج از سلطهی انگلیسها و کمک و همکاری حکومت نیپال برخوردار بودند.
در کل کمیت قوای عسکری افغانستان براساس اسناد محرم انگلیسها در دوران جنگ سوم افغان و انگلیس، پنجاه هزار نفر تخمین شده که شامل تشکیلات ذیل بود:
۱- هفتادوهشت کندک پیاده متشکل از سیوهشت هزار نفر عسکر مسلح تفنگدار؛
۲- بیستویک رسالهی سواره که مجموعاً هشت هزار عسکر را در تشکیل خود داشتند؛
۳- چهار هزار توپچی آموزشندیده که حدود۲۸۰ توپ کهنه در اختیار داشتند.
اما نظر به نقل قول رابرت شتراوز هوپ در مجلهی امور نظامی انجمن تاریخ نظامی، تمام قوای دولتی افغانستان به چهلونه هزار نفر میرسید که شامل هفت هزار سواره و چهلودو هزار پیاده بود و کل قوای توپچی افغانستان ۲۶۰ عراده توپ داشت.
توانمندی اصلی دولت افغانستان در داشتن قوای عسکری منظم نبود، بلکه قدرت اصلی قوای افغانی نیروهای اقوام دو طرف سرحد بودند. یکصد و بیست هزار مرد جنگجو در مناطق کوهستانی با تفنگهای عصری که توسط گماشتهگان امانالله خان برای یکجا شدن با قوای نظامی افغان در جهاد مقدس علیه انگلیسها بود، ترغیب شده بودند.
قبل از آغاز جنگ سوم افغان و انگلیس در کابل مرکز قدرتمند سوق و ادارهی نیرومند وجود نداشت. شمعهی تشکیلاتی اردوی افغانستان از سویه لوا بالاتر نمیرفت.
نویسندهگان و تحلیلگران انگلیس میگویند که اردوی افغانستان اصلاً برای جنگ آمادهگی نداشت و مانند سالهای گذشته، واحدهای نظامی افغانستان با وجود داشتن پرسونل جنگی نه آموزش خوب داشتند، نه رهبری و نه معاش و توانمندی لازم. قوای سواره، با استفاده از اسپهای کوچک و کوتاه، اندکی از قوای بیتفاوت پیاده بهتر بودند. تفنگهای عسکری به شمول انواع جدید جرمنی، ترکی و انگلیسی، تفنگهای کهنه و از کار افتادهی دهنپر، بغلپر و فتیلهای بودند. چند واحد عسکری محدود پیاده و سرنیزه نیز موجود بود. توپخانه افغانی توسط قاطر کش و یا بر آن بار میشد که مشتمل بر توپهای کوهی ۷۵ ملیمتری کروپ و چند پایه توپ جدید ۱۰ سانتیمتری هاویتزر بود. تنها نیروهای رزمی کابل دارای تفنگهای مانهر یا تفنگهای شاژوردار ساخت جرمنی بودند. در میان اسلحه اردوی افغانستان چند میل ماشیندار و دو عراده توپ جرمنی دارای آتش سریع شامل بودند و متباقی سلاحها همه قدیمی بودند. قلت مهمات و توزیع آن نیز باید مشکل بوده باشد. برای توپخانه از باروت سیاه استفاده میشد. کدام سیستم منظم ترانسپورتی وجود نداشت و ترتیبات رساندن مواد ناقص و ابتدایی بود.
بهترین نیروهای نظامی از کابل و جلالآباد بودند که اکثرشان در جبههی جنوبی و جبههی شرقی سهم گرفتند. ضعیفترین قوای عسکری از لحاظ کیفیت که به خط اول جبهه فرستاده شدند، آنهایی بودند که به چترال فرستاده شدند.
اکمالات عساکر به شکل نقدی صورت میگرفت. عساکر غذای خود را دریافت نمیکردند، بلکه در عوض معاش ماهوار داشتند. عساکر خود آرد را خمیر کرده غذای خود را میپختند، برای تمرینات نظامی کمتر فرصت مییافتند و دسپلین عسکری مراعت نمیشد.
اما بهترین دستآورد مردم قهرمان ما که باعث پیروزی در این جنگ نابرابر شد، موجودیت قوای جنگی بومی غیرمنظم عسکری بود که با اراضی کاملاً آشنا بودند و متحدانه در این جنگ شرکت ورزیدند. حتا کوچکترین اقلیت ملت افغان که همان سیکها هستند، در این جنگ به اندازه توان خود سهم گرفتند. ترس انگلیس که مجبور به ترک جنگ هم شد، قوای منظم عسکری افغان نبود، بلکه موجودیت غازیان مجاهد این سرزمین بود که به شکل رضاکارنه با امکانات شخصی وارد میادین جنگ شدند. از طرف دیگر شرکت علمای مذهبی و تشویق مرد توسط آنها و استفاده از مریدان گروههای متصوف از نقاط بارزی بود که باعث پیروزی افغانها در این جنگ شد.