نویسنده: نادر نادری
منبع: Wilson Center
جنرال عاصم منیر، رییس ستاد ارتش پاکستان، در تاثیرگذارترین دهلیزهای قدرت پاکستان با افزایش نگرانکننده حملات تروریستی دست و پنجه نرم میکند. این حملات مرگبار که اغلب به سازمانهایی مانند تحریک طالبان پاکستان (TTP) و اخیراً دولت اسلامی خراسان یا داعش خراسان (ISK) نسبت داده میشود، تلفاتی را به اهداف نظامی و ملکی وارد کرده است. اما مساله نگرانکننده این است که متاسفانه دستگاه امنیتی پاکستان برخی از حملات اخیر را به اتباع افغانستان نسبت داده است که وضعیت پیچیده این کشور را بیش از پیش پیچیده کرده است.
رد این این معضل پیچیده را میتوان در لحظه سرنوشتسازِ تاریخ 12 سپتامبر 2001 میلادی پیدا کرد، زمانی که پرویز مشرف، دیکتاتور نظامی وقت پاکستان، با جنرالهای خود برای انتخاب اعضای مُلکی کابینه تشکیل جلسه داده بود. وی در این جلسه به حمایت پاکستان از طالبان اذعان کرد، درست زمانی که جهان مقابل آنها قرار داشت. او بر اهمیت تصمیمگیری به نفع پاکستان و در عین حال کاهش آسیب برای طالبان افغانستان تاکید کرد. پاکستان با اکراه به ائتلاف بینالمللی علیه تروریسم پیوست، اما به صورت مخفیانه از طریق آیاسآی از طالبان حمایت کرد. این رویکرد دوگانه به پاکستان این امکان را داد تا بیش از 32 میلیارد دالر کمک مستقیم از ایالات متحده دریافت کند و در عین حال به صورت مخفیانه نیروهایی را که با آنها میجنگید، تقویت کند. رییس جمهور مشرف و سایر جنرالهای پاکستانی حداقل به تعهدات خود در قبال طالبان احترام گذاشتند، در حالی که بیش از دو دهه هم افغانها و هم ایالات متحده را فریب دادند.
آیاسآی بهطور فعال طالبان را در رشتهای از مهارتها آموزش میداد که شامل ایجاد وسایل انفجاری و برنامهریزی حملات انتحاری پیچیده میشد. این مجموعه آموزشی شامل موادی مانند آمونیم نایترید و مواد منفجره بود که در سطح نظامی استفاده میشد. متأسفانه، این مهارتها در نهایت علیه افغانها و متحدان بینالمللیشان به کار گرفته میشد که منجر به آسیبهای وحشتناکی به غیرنظامیان افغان شد. در طول نزدیک به دو دهه جنگ افغانستان، تلفات وحشتناک در نتیجه این مهارتها اتفاق افتاد، که بیش از پنجاه هزار فرد مُلکی افغان قربانی تاکتیکهای مرگبار طالبان شدند و جانشان را از دست دادند. در جریان دیدار دوجانبه در 10 دسامبر 2015 میلادی بین اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان و نواز شریف، نخستوزیر پاکستان، تنشها محسوس بود. در حالی که شریف بر پیوند برادرانه میان دو کشور تاکید میکرد، رییس جمهور غنی صحت این بیانات او را زیر سوال میبرد. وی بر تخریبهای ناشی از حملات طالبان اشاره میکرد و به نقش مواد منفجره ساخته شده در پاکستان در آسیب رساندن به افغانستان اشاره میکرد. در این دیدار، هیات افغان به دنبال تضمین از پاکستان برای کنترل مواد انفجاری تولیدی این کشور بود.
متأسفانه، تضمینهایی که پاکستان در همان روز در یک نشست چهارجانبه با حضور افغانستان، پاکستان، چین و ایالات متحده امریکا داده بود، محقق نشد. این تضمینها شامل اقداماتی مانند وادار کردن علمای پاکستان به لغو فتوای مذهبی در تأیید جهاد در افغانستان و تحقیق در مورد توزیع عوامل انفجاری بود. پاکستان به الگوی رفتاری همیشهگی خود همچنان پابند ماند، وعدههای بدون عمل به دولتهای رییس جمهور حامد کرزی و اشرف غنی میداد.
نواز شریف، نخستوزیر وقت پاکستان، در 21 جنوری 2016 میلادی در جریان یک نشست سهجانبه میان افغانستان، پاکستان و امریکا در داووس با وضعیت چالشبرانگیزی مواجه شده بود. جو بایدن، معاون رییس جمهور وقت و جان کری، وزیر امور خارجه وقت امریکا، او را تحت فشار مضاعف قرار داده بودند تا حمایت از عملیات ستیزهجویان طالب را متوقف کند و صادقانه برای ایجاد یک راه حل مسالمتآمیز همکاری کند. نواز شریف نشان میداد که تحت فشار زیاد قرار دارد و مشخص بود که او تصمیمگیرنده نهایی در پاکستان نیست. در پاکستان این عدم تعادل در مناسبات قدرت یک الگوی ثابت بوده است. رهبران مُلکی یکی پی دیگری به دلیل سیاستها و اقداماتی که خودشان بانی آن نبودهاند، اما مجبور به پذیرش آن شدهاند، با شرمساری بینالمللی دست و پنجه نرم کردهاند. زمانی که این سیاستها و اقدامات به دلیل دستکاری و کنترل روند سیاستگذاری توسط رهبران ارتش در پشت صحنه، نتیجه معکوس میداد یا شکست میخورد، مجبور بودند عواقب سیاسی را در داخل کشور نیز متحمل شوند.
تشکیلات نظامی پاکستان با حمایت از گروههای مذهبی خشونتطلب علیه همسایهگانش مانند افغانستان و هند برای مدت طولانی، بهطور قابل توجهی افراطگرایی اسلامی را ترویج کرد.
پاکستان در داخل مرزهای خود بهطور سیستماتیک جامعه مدنی، شخصیتهای سیاسی ترقیخواه، رسانههای مستقل و روزنامهنگاران را سرکوب کرد. این تشکیلات از احزابی مانند تحریک انصاف پاکستان (PTI) به رهبری عمران خان، بهعنوان ابزاری برای مقابله با نیروهای سیاسی سنتی که به اهمیت به چالش کشیدن نفوذ رهبران نظامی پی برده بودند، حمایت کرد. با این حال، روابط خان با رهبری نظامی در سال 2021 میلادی تیره شد و منجر به شکاف بزرگی گردید. متعاقباً، تشکیلات نظامی پاکستان موضع قاطعانه در برابر حزب تحریک انصاف آقای خان اتخاذ کرد، و در سال جاری، در نتیجه این که خان آشکارا اقتدار ارتش پاکستان را به چالش میکشید، به زندان افتاد.
فعال فقید حقوق بشر پاکستان، عاصمه جهانگیر، بارها هشدار داده بود که اگر رهبران نظامی از تضعیف رهبری مُلکی و نیروهای دموکراتیک دست برندارند، ملت پاکستان با بیثباتی سیاسی طولانی، افراطگرایی داخلی، مشکلات اقتصادی و تیرهگی روابط خارجی مواجه خواهد شد. متأسفانه، این هشدارها اکنون به واقعیت تبدیل شدهاند: حمایت پاکستان از گروههای شبهنظامی از جمله طالبان، به جای ترویج رشد متقابل، چالشهای داخلی را تشدید کرده و باعث تنشهای منطقهای نیز شده است. حتا متحدان سنتی منطقهای پاکستان نیز نسبت به تقویت روابط خود با این کشور بیمیل هستند، که نشاندهنده جدیت این وضعیت بحرانی است.
ارائه مهارتها، دستگاهها و مواد انفجاری توسط آیاسآی به طالبان افغانستان، همچنین همکاری گسترده آن سازمان با طالبان افغان طی سالها، پیامدهای غمانگیزی برای پاکستان به همراه داشته است. پس از پیروزی طالبان در افغانستان، پاکستان شاهد افزایش قابل توجه حملات بوده است. اکثر این حملات توسط تحریک طالبان پاکستان، گروهی که همسویی ایدئولوژیک و عملیاتی با طالبان افغانستان دارد، سازماندهی شده است. تحریک طالبان پاکستان در افغانستان مستقر است و طالبان افغانستان تمایلی به سرکوب آنها نشان ندادهاند. در سال 2022 میلادی، حملات 28 درصد افزایش یافت و در شش ماه اول سال 2023 میلادی، 79 درصد افزایش یافته است، که یک رقم وحشتناک است. اما با کمال تعجب، به نظر میرسید برخی از سیاستمداران ملکی و رهبران نظامی پاکستان پیروزی طالبان افغانستان را در سال 2021 جشن میگرفتند.
در واکنش به حمله تروریستی اخیر در پشاور، بلاول بوتو زرداری، وزیر امور خارجه پاکستان، اظهار داشت که در صورت عدم رسیدهگی طالبان به تهدیدات تحریک طالبان پاکستان از افغانستان، همه گزینهها روی میز است. با این حال، مهمترین سخنان توسط جنرال عاصم منیر بیان شد. او گفت: «نگرانیهای جدی در مورد پناهگاههای امن و آزادی عمل تحریک طالبان پاکستان در افغانستان وجود دارد.»
از قضا، پاکستان اکنون با وضعیت مشابه آنچه که دولتهای افغانستان برای چند دهه داشتهاند، مواجه است. زمانی که افغانستان شواهدی مبنی بر وجود پناهگاههای امن طالبان در پاکستان ارائه میکرد، مقامات پاکستانی این اطلاعات را رد کرده و وجود چنین پناهگاههای امن را در خاک خود انکار میکردند.
بهتاریخ 8 آگست 2023، ذبیحالله مجاهد، سخنگوی ارشد طالبان، اعلام کرد که این گروه نباید در قبال شکستهای امنیتی یک کشور دیگر پاسخگو باشد و از پاکستان خواست تا وضعیت خود را خودش مدیریت کند. این سناریو منعکسکننده اظهارات قبلی مقامات پاکستان است که به مدت دو دهه به مجاهد و همکارانش سرپناه و آموزش میداد. دیدگاه مجاهد دقیق است، چون پاکستان خود مسوولیت این وضعیت را بر عهده دارد، که با نیرنگ و تخریب از طریق گروههای نیابتی مانند طالبان برای مدت طولانی چنین وضعیتی را خلق و مدیریت کرده است.
تاریخ پر از درسهای ارزشمند است. دستگاههای نظامی و اطلاعاتی پاکستان باید درک کنند که رویکرد آنها در قبال افغانستان و منطقه منجر به عواقب ناخواستهای شده است. پاکستان باید تاکتیکهای دوگانه و فریبکارانه خود را کنار بگذارد.
در طول سالیان متمادی، استفاده از افراطگرایی اسلامی بهعنوان یک راهبرد در فرهنگ محافظهکاری اسلامی در ارتش این کشور ریشه دوانده است. پرویز مشرف در دوران حکومت خود به وجود گرایشهای اسلامگرایانه در ارتش پی برده بود و اقداماتی را برای برکناری افسران ارشد با چنین تمایلاتی انجام داد. با این حال، از آنجایی که او همچنان حمایت از ستیزهجویان اسلامی مانند طالبان را برای راهبرد منطقهای خود حیاتی میدانست، به همین سبب افسران ارشد همدل با یک برنامه قوی اسلامگرا بهطور کامل پاکسازی نشدند.
به نظر میرسد که دولت بایدن همراه با بسیاری از کشورهای منطقه، رفتار دوگانه پاکستان را درک کرده است. به همین خاطر، پاکستان برای تقویت روابط خود با امریکا و سایر کشورها، باید اصلاحات اساسی را آغاز کند که نشاندهنده تعهد صادقانه به تغییر باشد. تسلط محکم ارتش بر قدرت و حمایت آن از گروههای ستیزهجو باید برداشته شود تا راه را برای یک چارچوب حکومت شفاف، پاسخگو و دموکراتیک هموار کند.
برای ترسیم یک مسیر جدید، رهبران نظامی باید فعالانه افسرانی را ارتقا دهند که منافع پاکستان را نسبت به تاکتیکهای سنتی مانند فریبکاری، ستیزهجویی اسلامی، تسلط منطقهای و تمرکز محدود بر عمق استراتژیک، در اولویت قرار میدهند. این منافع باید شامل توسعه دموکراتیک، رشد اقتصادی، حاکمیت معنادار قانون اساسی، ثبات منطقهای و اتصال باشد.
دستیابی به ثبات واقعی در پاکستان نیازمند یک جامعه مدنی پویا و احزاب سیاسی موثر و پاسخگو است. جنرال منیر این فرصت را دارد که در این مقطع حیاتی نیروهای دموکراتیک را تقویت کند، نظارت نظامی بر مردم ملکی را کاهش دهد و دست از سرکوب بکشد. مردم پاکستان که مدتهاست به سیاستمدارانی که از خانوادههای محدودی برمیخیزند عادت کردهاند، باید از رهبران سیاسی باتجربه دفاع کنند که هیچ ارتباطی با ارتش ندارند و از نفوذ آن رها هستند. این رهبران باید مسیری را هدایت کنند که برخلاف چهرههایی مانند عمران خان، فراتر از کنترل نظامی و پوپولیسم خودخواهانه باشد. تمرکز آنها باید بر ثبات سیاسی و اقتصادی داخلی و همچنین توسعه کشور باشد نه مشارکت در تلاشهای ارتش برای بیثبات کردن منطقه.
برای مقابله با مشکل تروریسم در حال تشدید این کشور، پاکستان باید در برنامههای جامع و مبتنی بر جامعه ضدافراطگرایی سرمایهگذاری کند. این کشور باید به سرعت کمکهای مالی دولتی و خصوصی را به نهادهایی مانند دارالعلوم حقانیه قطع کند. برای برچیدن بسیاری از مدارس مذهبی در خیبرپختونخوا و ولایتهای دیگر این کشور که ستیزهجویی را تبلیغ میکنند و به جذب نیرو در گروههای دهشتافگن در منطقه کمک میرسانند، اقدام فوری لازم است. این مدارس باید با مکتبها و مراکز حرفهآموزی جاگزین شوند.
سازمان اطلاعات پاکستان (آیاسآی) سابقه طولانی در همکاری با عناصر افراطی علما دارد. همکاری بین جامعه مدنی و علما و رهبران دینی میانهرو که از تفسیر معتدل از اسلام حمایت میکنند، در مبارزه با تروریسم در پاکستان حیاتی است. (در ابتدا، با توجه به واقعیتهای موجود پاکستان، چنین مشارکتهایی ممکن است نیاز به حمایت ارتش داشته باشد.) این همکاری میتواند به چالش و مقابله با روایتهای افراطی کمک کند. علاوه بر این، برای موفقیت این ابتکار، اطمینان از شفافیت و پاسخگویی در نهادهای امنیتی پاکستان ضروری است. این مساله شامل بررسی دقیق پرسنل، آموزش مداوم حقوق بشر و حاکمیت قانون، و دستورالعملهای روشن برای استفاده از قوه قهریه و منابع، بهویژه در داخل آیاسآی است.
ایجاد یک نهاد نظارتی مستقل، متشکل از چهرههای متشخص جامعه مدنی، روزنامهنگاری و دانشگاهی، میتواند صداقت مکانیسم نظارت را تضمین کند. چنین نهاد نظارتی از تخصیص نادرست منابع برای حمایت از ستیزهجویان و جلوگیری از استفاده بیش از حد از زور در عملیاتهای داخلی در نزدیکی مرز افغانستان جلوگیری میکند؛ خواستهای که اغلب توسط منظور پشتین، فعال حقوق بشر و رهبر جنبش تحفظ پشتونها (PTM) بیان شده است. این جنبش مدافع حقوق مردم پشتون است که بسیاری از آنها در جریان عملیات نظامی در شمالغرب پاکستان قربانی شدهاند. ترویج فرهنگ پاسخگویی میتواند به بازگرداندن اعتماد عمومی و جلوگیری از تبانی نیروهای امنیتی با عناصر افراطی کمک کند.
و در آخر، پاکستان در یک مقطع حساس تاریخی قرار دارد و با پیامدهای تصمیمات چند دهه گذشته خود روبهرو است. تصمیمات اتخاذ شده در این لحظه مسیر آینده این کشور را مشخص میسازد و دیکته میکند که آیا میتواند بر بیثباتی غلبه کند و بهعنوان یک عضو بینالمللی مسوول ظاهر شود یا نه. حرکت رو به جلو مستلزم دروننگری، پاسخگویی و تعهد صادقانه به صلح و ثبات داخلی و بینالمللی است.