تحریف تاریخ در ارزیابی نصاب
صمد پاینده

براساس سندی که در ۸صبح نشر شده است، از ۱۲ معیاری که طالبان برای ارزیابی نصاب تعیین کردهاند، پنج مورد آن (معیارهای پنجم، هفتم، نهم، یازدهم و دوازدهم) به تاریخ اختصاص یافته است.
در شماره دوم یافتههای عمومی آن گزارش آمده است که دشمن تلاش دارد تا شاگردان و نسل نو را از مفاخر و تاریخ اسلام دور نگه دارد و دانشمندان خود را در نصاب معرفی کند. میدانیم که در نصاب دوران جمهوری، معرفی تاریخ اسلام و آشنایی با مفاخر جوامع اسلامی بسیار پررنگ است؛ زیرا سیاست دولت رعایت اعتدال در حفظ سنتها و زمینهسازی برای تحول بود. در هیاتها و کمیتههای تدوین نصاب، ترکیبی از افراد دارای گرایشهای سنتی، لیبرال و تحولخواه و نیز اشخاص صاحب مهارت مسلکی در امور تعلیم و تربیه حضور داشتند و انتظار میرفت ملاحظات سیاسی، دینی، فرهنگی و تاریخی در نصاب آموزشی مدنظر گرفته شود. اما قدرت و نفوذ نیروهای سنتی و جهادی در آن نظام بسیار سنگینتر از اقشار دیگر بود، تا جایی که در همان زمان نیز بارها نفوذ افراطیت و رادیکالیسم دینی در نصاب آموزشی مایه نگرانی بسیاری از خانوادهها، مراکز تحقیق و کارشناسان تعلیم و تربیه شده بود.
به یاد داریم که وزیر معارف دولت انتقالی، آقای یونس قانونی، از کادرهای مشهور جمعیت اسلامی بود. بعد از او، تعدادی دیگر وزیر شدند که اکثراً سابقه جهادی داشتند، از جمله آقای فاروق وردک که در جوانی تحصیلاتش را ناتمام گذاشته و به جهاد پیوسته بود، و آخرین وزیر معارف، خانم رنگینه حمیدی که پلان ترکیبِ نصاب تعلیمی مکاتب و مدارس را طرح کرده بود و میگفت مساجد را به «ایکوسیستم آموزشی» شامل ساخته است و از این طریق به اسلام جایگاه محوری داده میشود. در تمام آن سالها، برای تضمین هماهنگی نصاب با ارزشهای اسلامی، معینیتی جداگانه در چوکات وزارت معارف (معینیت تعلیمات اسلامی) فعال بود. طالبان نیز به این امر آگاهاند، ولی آنچه این گروه از نصاب اسلامی میخواهد، ترویج تندروی طالبانی است.
طالبان نوشتهاند که باید در آغاز کتابهای ریاضی، فزیک و کیمیا دانشمندان اسلامی معرفی شوند و برای نمونه از خوارزمی، ابوریحان بیرونی، ابن سینا و چند شخصیت تاریخی دیگر نام بردهاند. معلوم نیست که هیات ارزیابی طالبان با کارنامه و اندیشههای دانشمندانی چون خوارزمی و ابن سینا آشنایی دارند یا خیر؛ و آیا میدانند آنان زمانی بالیدند که جهان اسلام به ترجمه و آموختن از تجارب علمای جهان بهخصوص یونان و هند روی آورده بود؟ در تاریخ آمده است که خوارزمی در بیتالحکمه بغداد، بزرگترین کتابخانه و مرکز علمی آن دوران، دانش آموخت و برای آموزش علم حساب به هندِ نامسلمان رفت و حاصل سفرش را دو کتاب «حسابالهند» و «الجبر و المقابله» نوشت که تا امروز جهان اسلام به آن افتخار میکند و غیرمسلمانان نیز در آن عصر از آنها بهره بردند.
اگر قرار باشد زندهگینامه دانشمندانی چون خوارزمی و ابن سینا را در نصاب شامل سازیم، کار منصفانه و علمی آن است که محیط تربیتی آنان را نیز به شاگردان بیاموزیم و بگوییم که دانشمندان بزرگ دراثر تعامل با جهانِ بیرون و آزادی اندیشه و تحقیق صاحب علم شدهاند. تاریخ گواه است که هرگاه حاکمان جوامع اسلامی درِ مراودات علمی با جهان را بسته و به جای اندیشیدن و تحقیق، مردم را به تقلید و پیروی کورکورانه دعوت کردهاند، علم رخت بسته و دانشمندان بزرگ در آن جوامع ظهور نکردهاند.
عنوان چهارم یافتههای کلی طالبان از ارزیابی نصاب، «چشمپوشی از حقایق تاریخی» است. طالبان در این بخش، ادعا کردهاند که نصاب آموزشی افغانستان چهار نقیصه کلان دارد؛ اول اینکه شخصیتهای تاریخی و ملی را نادیده گرفتهاند. در نصاب تعلیمی افغانستان نام خیلی از شاهان، شاعران، بزرگان مذهبی، مبارزان سیاسی و اسطورهها درج است. بیشتر کتابها با حمد خداوند و ثنای پیامبر شروع شدهاند. خلفای راشدین و بزرگان سیاسی دورههای مختلف جهان اسلام در مضامین دینی، ادبیات، تاریخ و برخی مضامین دیگر معرفی شدهاند و دانشمندانی چون ابن سینا در سیستم آموزشی کشور چنان جایگاه بلند دارند که غیر از آنچه در مضامین درسی در مورد آنها نوشته شده، خیلی از مکتبها، مراکز آموزشی و دانشگاهها به نامشان مسما شدهاند. این اتهام که در نصاب آموزشی شخصیتهای دینی، تاریخی و ملی نادیده گرفته شدهاند، بیپایه است. ادعای دیگر آن گروه مبنی بر درج نام کارنامههای شخصیتهای «غربی و کفری» در نصاب آموزشی، درست است، ولی این کار دلیل مذهبی و تبلیغی ندارد، بلکه روش علمی و واقعبینانه تعلیم ایجاب میکند تا در معرفی دانشمندان تعلق نژادی، منطقهای و فکری آنان معیار نباشد و با دانش و دانشمندان برخورد مذهبی نشود. بهطور مثال طالبان از «توصیف زیاد ادیسن امریکایی» ابراز نارضایتی کردهاند، اما نگفتهاند که چگونه میتوان برق را بدون ذکر نام ادیسن و توصیف اختراع او به شاگردان آموخت. خیلی از اصطلاحات رایج در فزیک، بیولوژی، کیمیا، نجوم و ریاضی از نام مخترعان و کاشفان گرفته شده است و نمیتوان هنگام آموختن آنها از ذکر نام «کافران و غربیها» اجتناب کرد. طالبان هم نمیتوانند این کار را در اداره و زندهگی شخصی خود عملی کنند. آن گروه همین حالا از مردم با ذکر وات (نام مخترع نامسلمان) و کیلووات بل برق جمعآوری میکنند و از حاصل زحمات ادیسن که در چشم طالبان زیاد شایسته توصیف نیست، لذت میبرند.
انتقاد دیگر طالبان در این بخش «ستایش» از شخصیتهایی چون امانالله خان است. از حاکمان معاصر افغانستان کمتر کسی چون امانالله خان به نماد سیاسی و فرهنگی بدل شده است و گروهها و اشخاص سیاسی با موضعگیری نسبت به کارنامههای او، دیدگاه سیاسی خود را معرفی میکنند. امانالله حامیان و مخالفان بسیاری دارد، اما موافقان و بیشتر مخالفان تایید میکنند که او خواهان تحول بود، ترقی و پیشرفت کشور را میخواست، به نقش آموزش بهخصوص آموزش زنان ارزش بسیار قایل بود و در این راه دست به اصلاحاتی زد که بخشی از جامعه از جمله طالبان آن را غیراسلامی میخوانند، بخش دیگری آن را اقدامات پیش از وقت و افراطی عنوان میکنند و کسانی اصلاحات او را انقلابی و بهموقع میخوانند که در نتیجه واکنش ارتجاع، تخریبکاری هند بریتانوی و ضعفهای مدیریتی شاه و دولتش شکست خورد.
طالبان، امانالله خان را بزرگترین چهره تاریخی ضد طالبانی میدانند و از همین رو برای تخریش چهره او به هر ابزاری متوسل میشوند. در گزارش ارزیابی نصاب آموزشی نیز با آنکه بارها ملیگرایی را نفی کرده و کوشیدهاند خود را مدافع جغرافیا و تاریخ جهان اسلام جلوه دهند، در بحث دیورند چون ملیگرایان تندرو ظاهر شده و او را متهم به خیانت کردهاند. طالبان موافقتنامه راولپندی را که در آن برای اولین بار بریتانیا استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت، سند این خیانت آوردهاند. به گفته طالبان، امانالله خان با امضای آن موافقتنامه، حدود مرزی را که عبدالرحمان خان با بریتانیا توافق کرده بود، تایید کرد. برای بد جلوه دادن امانالله، طالبان نام رسمی طرف موافقتنامه را که هند بریتانوی یا بریتانیای کبیر بود، ذکر نمیکنند، بلکه آن را انگریز میخوانند. انگریز نام مستعار و دشنامگونه بریتانیا پیش مردم عام افغانستان، ملیگرایان و تندروان مذهبی است. طالبان طرف موافقتنامه خود را با احترام امریکا و ایالات متحده میخوانند و از آن کشور با گردن خم و زبان دیپلماتیک بارها خواهان تطبیق مواد توافقنامه شدهاند؛ توافقنامهای که ضمایم آن از چشم رسانهها و مردم افغانستان پنهان نگه داشته شده است. اکنون نیز این گروه خواهان حمایتهای مالی و رسمیت «امارت»شان از سوی کشورهایی است که توصیف دانشمندان آنها را برای کودکان افغان مخرب میخوانند.
مقایسه توافقنامه راولپندی با توافقنامه دوحه، تفاوت نقش این گروه را با نقشی که امانالله و روشنفکران حامی او یکصدوچند سال قبل ادا کردند، آشکار میسازد. در ترجمه پشتوی توافقنامه روالپندی که در سند طالبان نشر شده، خشم و نارضایتی بریتانیا از مسیری که افغانستان اختیار کرده بود، در سراسر متن هویدا است:
- در ماده دوم آن آمده است که بریتانیا به نشانه ابراز نارضایتی از وضعیتی که منجر به جنگ بین دو دولت شد (اعلام استقلال) دیگر اجازه نمیدهد افغانستان مثل دوران حاکمان سابق این کشور، از مسیر هندوستان اسلحه و دیگر وسایل نظامی وارد کند. در حالی که طالبان در چوکات توافقنامه دوحه و ضمایم پنهانش، به ارزش هشتادوچند میلیارد دالر سلاح و ابزار نظامی از طرف معاملهاش به دست آوردهاند.
- در ماده دوم گفته شده است که خلاف دوره «امیر مرحوم»، پدر امانالله، دیگر به امیر افغانستان «وجه عطیه» یا کمک مالی داده نخواهد شد؛ اما طالبان از روزی که به قدرت رسیدهاند، از سوی امریکا کمکهای فراوان مالی آشکار و پنهان به دست آوردهاند. بستههای مشهور چهل میلیون دالری هفتهوار، یکی از آن کمکها است.
- در همان توافقنامه، استقلال افغانستان از سوی ابرقدرت آن زمان به رسمیت شناخته شده و بریتانیا از دولت افغانستان خواسته بود که زمینه گشایش سفارتخانهاش را فراهم سازد؛ اما در توافقنامه دوحه امریکا در سراسر متن به تکرار نوشته است که امارت طالبان را به رسمیت نمیشناسد و با گذشت یکونیم سال هنوز با کارت رسمیت، این گروه را بیشتر از پیش به دام خود میکشد.
- در توافقنامه راولپندی، خط دیورند دوباره تایید شده است، اما دولت آن زمان حاکمیت خود را بر اینسوی خط دیورند تثبیت کرد و مثل امروز آسمان کشور در دست یکی، استخباراتش در دست دیگری و گوشه و کنارش پر از گروههای تروریستی نبود. مثل امروز حاکمان از ترس تهاجم هوایی ابرقدرت امضاکننده توافقنامه، در دفتر کار و خانه هراسان نمیزیستند.
اگر طالبان نصاب تعلیمی را با تحریف تاریخ آلوده کنند، اخبار روز و اتفاقات جاری را که حکایت از وابستهگی چندقاته آن گروه به راولپندی، دوحه، واشنگتن و بسیار جاهای دیگر دارند، چگونه از چشم و گوش متعلمان پنهان خواهند کرد؟ کرنش کاسبکارانه دوامدار خود را در برابر قدرتمندان منطقه و جهان، چگونه تعبیر اسلامی خواهند کرد؟