با چادر بزرگ گلدارش همه سر و گردنش را پوشانده است. لباس کمرچین با شلوار چیندار به تن دارد. نصف صورتش را حلقههای پیکی موهای سرش پوشانده است. ریزچینهای صورت عاتکه هر کدام رمزورازی از زندهگی زیسته او دارد. عاتکه در حالی پاهای حنایی سرخش را به خانه شوهر گذاشته که چیزی از سرخی خون پریود نمیدانست. او جوانی ناکرده، مادر شده و نُه فرزند را در حالی بزرگ کرده که از پنج انگشت دستان کوچکش پنج هنر میبارد. عاتکه در کنار این که زن خانهدار است و برای فرزندان و نواسههایش مادری میکند، تجربه زمینداری و مالداری نیز دارد. عاتکه بیشتر از هفتاد سال سن دارد. با وجود این که ۲۰ سال میشود پریود نشده است، خاطره نخستین تجربهاش از پریود را هنوز هم به خاطر دارد.
عاتکه نخستین بار در خانه شوهرش پریود شده است. او تازه قد کشیده بود و در تپه روستایشان با کودکان بازی میکرد که پدرش او را به شوهر میدهد. او که حالا خاطرات دوران کودکی را به یاد ندارد و شور و هیجان نوجوانی را روی فرش خانه شوهرش گم کرده است، به روزنامه 8صبح میگوید: «من قدم نسبت به همسنهایم درازتر بود. یک روز مادرم برم گفت تو دیگر از خانه پایت را بیرون نکش که صاحبدار شدی و نشود مردم پشتت گپ بزنند.» عاتکه از حرفهای مادرش چیزی نمیفهمد تا این که چند روز بعد خودش را «نقل میدان» محفل عروسی میبیند. بعد او را به خانه خسرانش میبرند. عاتکه میگوید: «مادرم برایم میگفت که خانهداری یاد بگیر. ولی من نمیدانستم در چه موردی حرف میزند.»
اولین تجربه پریود عاتکه هنگام مالداری اتفاق افتاده است. او میگوید: «در کاهدان بودم، آخور گاوها را تیار داشتم. یک بار متوجه شدم پاچه سفیدم سرخ شده است. از ترس به زمین نشستم و گریه کردم. فکر کردم باردار هستم.» عاتکه به هیچ کسی در مورد این اتفاق چیزی نمیگوید. او از دختران قریه شنیده بود که آمدن خون از لای رانها نشانگر حاملهداری است. به همین گمان، عاتکه با دیدن خون فکر کرده که باردار است. او تمام آن روز را گریه میکند. از طرفی هم پاها و کمرش درد میکند. ولی کم نمیآورد و برای این که حرف خشو سرش نماند، تمام کارهای آن روزش را با دستوپنجه نرم کردن با مشکل پریود، انجام میدهد.
در هنگامی که عاتکه تازه پریود شده بود، نوار بهداشتی وجود نداشته است. او حتا نمیدانست که از چه چیزی برای کنترل خون پریود استفاده کند. مادرش در این مورد برای او چیزی نگفته بود و مستقیم او را به خانه شوهر فرستاده بود. عاتکه میافزاید: «شاید آپهام فکر میکرد که من جوان شدهام و از شرم برش نمیگویم.» برای بار اول عاتکه از علفهای روی زمین برای سر ریز نشدن خون از پاهایش استفاده میکند: «چیزی پیشم نبود، پاچهام را محکم بالا کشیدم و چند تا علف را منظم کرده و از آن بهجای تکه استفاده کردم.»
عاتکه وقتی پریود میشود، برای شوهرش چیزی نمیگوید. هرچند در نخست او فکر میکرد که باردار است و با شرمرویی این موضوع را میخواست از شوهرش پنهان کند. دو شب از این اتفاق میگذرد و شوهرش نمیداند. ولی اصرار شوهرش به مقاربت جنسی بالا میگیرد و خودداری عاتکه از همخوابهگی او را عصبانی میسازد. عاتکه راه فراری نمییابد و میگوید که کمردرد است. شوهرش نمیپذیرد و همچنان اصرار میکند. سرانجام عاتکه تسلیم میشود و به شوهرش میگوید که حامله شده است. آن موقع هم عاتکه فکر میکرد خونریزیاش دلیلی بر حامله بودنش است. این حرف سبب میشود که شوهرش بهانه کمردردی او را قبول کند.
فردای آن شب، عاتکه خلاف معمول لباس سیاه میپوشد و پیش مادر شوهر خود میرود. سرش را به پاهایش میدوزد و میگوید که خونریزی داشته است. مادر شوهرش برای اولین بار متوجهاش میسازد که حامله نیست و این خون پریود است. عاتکه اضافه میکند: «نفس راحت کشیدم. ترسم ریخت. من تا او زمان فکر میکردم که قرار است مادر شوم.» برای عاتکه مانند تمام دختران در همان اول دیکته میشود که متوجه باشد تا کسی خبر نشود. عاتکه میگوید که حتا در راه رفتنم دقت میکردم که کسی بوی نبرد از پریودم.
بعد از آن مادر شوهرش مراقب خوراک عاتکه در زمان پریود بوده است. او به این باور بوده که زنان در وقت پریود غذاهایی را که به نظر او دخترزا است، نباید بخورند. عاتکه میافزاید: «خشویم برم اجازه نمیداد هر چیزی را بخورم. وقت مریضیام برایم میگفت که ماست، شیر، سبزی، پیاز و چیزهای ترش را نخورم. چون باعث زاییدن دختر میشود.» عاتکه تمام دستورالعمل غذایی مادرشوهرش را اجرا کرده است. او در هنگام پریود به جای آب همیشه چای نوشیده است و از غذاهایی که به قول او امکان تولد دختر را زیاد میکند، نخورده است.
عاتکه فکر میکند که زنان در وقت پریود «ناپاک» هستند و همان طور از جوانی تا حال باور دارد که در این زمان زنان باید از هر چه مقدس است، دوری کنند. حتا از تهیه نذر و خیرات نیز باید خودداری کنند. او فکر میکند که اینها تمامش در دین است و امر خدا چنین است. امروز که عاتکه زن کهنسال است و نواسههایش در مورد پریود هرچند اندک میدانند، او هنوز به همان خرافات قدیم باور دارد و حرف زدن در مورد پریود را شرم و حتا گناه میداند. عاتکه در جریان سخن گفتن از اولین تجربه پریود خود نواسههایش را از پیش خود دور میکند تا صحبتهایش را نشنوند. او بار بار میان حرفهایش این نکته را گوشزد میکند که حرف زدن از پریود در میان مردها شرم است. اما به این باور است که مادرها باید به دخترانشان در این مورد بگویند.