علمای افغانستان فتوای صریح و قویای را برای مشروعیتزدایی دینی افکار و رفتارهای افراطگرایان صادر کردند. پیش از این علمای دینی در مناسبتهای مختلف حملات انتحاری را نکوهش کرده بودند. اخیراً علمای دینی اندونیزیا، پاکستان و افغانستان در خصوص تطابق نداشتن فعالیتهای تروریستی با مفاهیم و آموزههای دینی موضع خویش را اعلام کردند. همچنان قرار است سازمان کشورهای اسلامی نیز کنفرانس علمای کشورهای اسلامی را در عربستان سعودی میزبانی کند.
افراطگرایی به عنوان پدیدهای جدیدی که رفتارهای خشونتآمیز و گسترش تروریسم محصول آن است، ساختارها، هنجارها و ارزشهای یک جامعه را هدف قرار میدهد. همواره افراطگرایی به عنوان یک نگرانی مورد توجه جهان قرار داشته است .سوال جدی و اساسی این است که چه عوامل و انگیزههایی باعث افراطگرایی و رشد تفکر افراطگرایانه در سطح جهان میشود و انگیزههای اصلی افراطگرایی در جامعهی افغانستان چیست؟
در پاسخ به پرسش با توجه به تجارب تاریخی و مطالعات علمیای که در خصوص افراطگرایی و چگونگی مبارزه در برابر آن انجام شده است، میتوان گفت مجموعهی عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و اقتصادی در یک جامعه به صورت شبکهای دست به دست هم میدهند تا در تبانی و همکاری با یکدیگر زمینههای افراطگرایی را مساعد سازند. افراطگرایان از ایدیولوژیهای دینی و برداشتهای خاص از متون و ارزشهای اسلامی به عنوان بزرگترین ابزار استفاده میکنند تا با پیوند زدن قرائتهای دلخواه دینی با متغیرهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی متناسب با اوضاع و احوال جوامع فکر افراطی را خلق، ترویج و نهادینه سازند.
حیات سیاسی کشورهایی مثل پاکستان در «اسلام سیاسی» و صادر کردن مظاهر خاص اسلام سیاسی به سایر کشورها نهفته است. اسلام سیاسی به ایدیولوژی مسلط پاکستان بدل شده است. در تاریخ این کشور، نهادهای دینی در قالب احزاب و گرایشهای سیاسی، از انواع فعالیتهای غیر اسلامی برای تحقق اهداف سیاسی و دفاع از مرزهای هویتی این کشور استفاده کردهاند. تا زمانی که به این معضل اساسی توجه لازم نشود، فکر افراطی در مقیاس وسیعتر و به صورت نظاممند در چارچوبی سیاسی- مذهبی مورد حمایت دولتها به جهان عرضه میشود.
محرومیتهای تاریخی و اجتماعی یک گروه قومی در ساختارهای سیاسی- اجتماعی، تهاجم فرهنگی و نابودسازی ارزشها و ثروتهای فرهنگی یک ملت، نبود فرصتهای برابر اقتصادی، تبعیض و تعصب، تفوقطلبیهای قومی، زبانی و مذهبی عوامل و زمینههای اساسی نضجگیری اندیشههای افراطی و مشوقهای افراطگرایی پنداشته میشوند.
در بسیاری موارد دیده شده است که با وجود فراهمسازی فرصتهای تحصیلی و کاری و عرضهی خدمات اساسی توسط دولت، افراد گرایشهای افراطی داشتهاند و به تعریف و تمجید فعالیتهای افراطگرایان و مخالفین مسلح دولت میپردازند، در حالیکه اگر تفکر افراطی به پیروز برسد، تمام فرصتها و امکانات از این افراد گرفته شود و ممکن است بیشترین آسیب به آنها برسد.
چنین دیدگاه واپسگرایانهای به ذهنیت و تفکر حاکم و غالب در جامعه برمیگردد. در این صورت، به رغم پیشرفتها و دستآوردهای قابل توجه، فضایی به وجود میآید که تلاشهای روشنفکرانه و فعالیتهای مدنی نتایج قابل ملاحظه نمیداشته باشد و مجال تولید افکار و رفتارهای افراطی را مساعد میسازد.
نصاب درسی مراکز تعلیمی و دانشگاهها عامل عمدهی افراطگرایی است. در نصاب درسی، موضوعات به صورت علمی و منسجم ارائه نشده، تسلسل نداشتن و تطبیقدهی مفاهیم دینی با واقعیتها و نیازمندیهای دنیای جدید در نصاب مراکز دینی به صورت واضح باعث تولید فکر افراطی شده و گسترش رادیکالیزم در نهادهای تحصیلی نگرانی جدیای روبروی ثبات، امنیت و توسعه به حساب میآید. تحقیق انستیتیوت مطالعات استراتیژیک افغانستان نشان میدهد که در دانشگاه ها و مراکز علمی افغانستان فعالیتهای افراطگرایانه وجود دارد. در دانشگاهها بارها پرچم داعش و طالبان برافراشته شده است.
از جانب دیگر، تقسمبندی ایدیولوژیک دنیا به «جهان کفر» و «جهان اسلام» که در فرایند جهانی شدن ارزشها، هویتها، اصول و الگوها از منطقهای از دنیا به منطقهی دیگر در حال گردش است، موجب ظهور اندیشههای افراطگرایانه میشود. همچنین تطابق و همسویی نداشتن نصاب درسی با افکار، رفتار، ارزشها و مفاهیم دنیای جدید که از طریق گفتمانها و جریانهای روشنفکری در سطح جهان، علم و فکر تولید میشود، در جهان کمتر توسعهیافته و عقبمانده، زمینهی توسعهی دیدگاهها و روشهای افراطگرایانه را فراهم کرده است.
توسعهی دنیای غرب در تمام ابعاد در مقایسه با دنیای اسلام نوعی حس حقارت و شکست را به وجود آورده است. چیزی که باعث به وجود آمدن عقده و حس انتقامگیری در برخی از جوانان مسلمان شده است. این حس تا حدی بوده است که در جوامع غربی مظاهر و مصادیق بارز افراطیت را میتوان سراغ داشت و آن مسلماً زاییدهی دین یا زمینههای فرهنگی – اجتماعی جوامع خاص است.
افراطگرایی و زمینههای بروز افکار و رفتارهای افراطی با در نظر داشت ماهیت، بافتها و ساختارهای جوامع متفاوت است. در برخی از جوامع، نگرشهای ایدیولوژیک و قرائتهای خاص دینی- فرقهای ظرفیت قوی و در برخی جوامع محرومیتهای تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و تقسیم نشدن عادلانهی منابع و فرصتهای موجود بسترهای سالم گرایشهای افراطی پنداشته میشود. در بحث ریشهیابی علل و انگیزههای عمدهی افراطگرایی در افغانستان، فقر، بیعدالتی و عقدههای اجتماعی مسبب اصلی رشد روزافزون مخالفت در برابر دولت افغانستان و فعالیتهای افراطگرایانه شده است و در صورتی که به این عوامل راه حل بنیادی در نظر گرفته شود، شمار افراطگرایان انگیزهای و شعوری به پایینترین سطح خواهد رسید.
عوامی که ذکر شد، مستلزم دریافت راهکارهای اساسی است. باید این پدیده در سطح داخلی و خارجی مورد تحلیل و ارزیابی دقیق و کارشناسانه قرار گیرد و برنامههای موثر و عملی برای مبارزهی مستمر علیه افراطگرایی موردی و مبتنی به عوامل ویژه مورد توجه قرار گیرد.
نخستین عنصر، راهکار و استراتیژی موثر و جامعی برای مقابلهی هدفمند در برابر افراطگرایی، ذهنیتسازی اجتماعی- فرهنگی، گفتمانسازی، فعالیتهای مدنی و روشنگرایانه و افزایش سطح آگاهی است. در واقع پرداختن به این مسایل کمک میکند که به لحاظ ذهنی- فکری آسیبپذیریهای افراد در برابر دیدگاههای افراطگرایانه کاهش یابد و افراطگرایان نتوانند به راحتی افراد را به طرف خود بکشانند.
فراتر از ظرفیتسازی و آگاهیدهی باید به نیازمندیها و مطالبات شهروندان رسیدگی شود. اشتغالزایی و فراهمسازی فرصتهای زندگی میتواند از پیوستن افراد به افر اطگرایی جلوگیری کند. افراد بیکار، فقیر و محرومی که گرفتاریهای زیادی در زندگی دارند، از ناگزیری به صفوف افراطگرایان میپیوندند.
فتواها و یافتههای نهادهای مذهبی در بهترین حالت میتواند بسترهای کاربرد ابزاری افراطگرایان از مفاهیم دینی را کاهش دهد، اما برای آنهایی که نه ملاعمر را میشناسند و نه به خلافت طالبانی اعتقاد مستحکم دارند و به دلیل محرومیت به صفوف افراطگرایی و مخالفین پیوستهاند، فتواها نمیتواند کارساز باشد.