قطر کشوری کوچک عربی در شمالشرق شبهجزیره عربستان و از سه طرف دیگر توسط خلیج فارس احاطه شده است. این کشور 2.6 میلیون نفر جمعیت دارد که از آن جمع تنها 313 هزار تن تابعیت قطر را دارند و باقی 2.3 میلیون تن اتباع کشورهای خارجیاند. به این ترتیب، نفوس هندیتبارها در قطر دوچند، نیپالیها یکونیم برابر و بنگلهدیشیها نیز بیشتر از آنانی است که سند تابعیت قطر را دارند. علاوه بر آن، تعداد زیادی از مهاجران فلیپینی و مصری در آن کشور زندهگی میکنند.
این کشور بسیار غنی از برکت صادرات نفت و گاز، براساس آمار صندوق بینالمللی پول در سال 2023 چهارمین کشور دارای عاید سرانه بالا بعد از لوکزامبورک، ایرلند و سویس بوده و عاید سرانهاش بالغ بر 84،417 دالر امریکایی است. اساس اقتصاد قوی این کشور، صادرات نفت و گاز طبیعی است. قطر بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی مایع بوده و از مازاد میلیاردها دالر به دست آمده از نفت و گاز، سرمایهگذاری زیادی در ایالات متحده، اروپا و آسیا کرده است. شرکت هوانوردی قطر، یکی از بزرگترین خطوط هوایی جهان است. قطر از نظر سیاسی نیز یکی از کشورهای مهم عربی به شمار میرود و در کنار منابع بزرگ مالی، نقش رسانه مشهور الجزیره نیز در تثبیت جایگاه آن در بازیهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک بسیار برجسته بوده است. الجزیره، بهخصوص بخش عربی آن متهم است که نقش سخنگوی گروههای افراطی اسلامی را بازی میکند. به رغم این نفوذ و امکانات، قطر در کنار کشورهای قدرتمند منطقه، بهخصوص همسایه بزرگ جنوبغربیاش عربستان سعودی، همیشه موجودیت خود را در خطر میبیند. از این رو و به رغم روابط پیچیدهاش با نیروهای تندرو اسلامی، برای بقای وجودیاش با ابرقدرت نظامی جهان، ایالات متحده، نیز روابط مستحکم دارد. امروز بزرگترین پایگاه امریکا در منطقه در کشور قطر (العدید) است. قطر با چند کشور غربی دیگر نیز قراردادهای نظامی امضا کرده است.
قطر با سرمایه سرشار و رسانه مشهورش الجزیره، بسیار علاقهمند است که در میدان بازی سیاسی قدرتمندان وارد شود و در مسایل جهانی، بهخصوص در مسایل منطقهای نقش اثرگذار داشته باشد. البته یگانه نقشی که تا کنون در عرصه بینالمللی با موثریت قابل توجه بازی کرده، میانجیگری بوده است. بیشتر کشورهای منطقه از انجام چنین نقشی عاجز بوده، ولی قطر به دلیل روابط پیدا و پنهانش با افراطگرایان، بین دولتها و گروههای افراطی در زمینه گفتوگوهای صلح، آزادی گروگانها و قطع مخاصمه، میانجیگری میکند.
به نقل از روزنامه الجزیره عربستان، وزیر داخله قطر در سال 2013 درهای آن کشور را به روی گروه طالبان باز کرد و به تعدادی از جنگجویان این گروه اجازه سکونت داد. شبکه تلویزیونی الجزیره عربی در زمان جنگ و نیز حاکمیت طالبان، به آن گروه فرصت داد تا پیامهای خود را به جهان و حامیانش برساند.
قطر در سال 2013 موافقه کرد تا طالبان در دوحه دفتر بگشایند. این تصمیم قطر که بدون شک در هماهنگی با برخی قدرتهای دخیل در جنگ افغانستان گرفته شده بود، جایگاه سیاسی طالبان را تقویت کرد و برای حامیان آن گروه فرصت طلایی تحرک و تبلیغات علیه حکومت جمهوری اسلامی و تضعیف جریانهای مخالف طالبان را مهیا نمود. در مجموع، این حرکت بر روحیه مردم و نظامیان افغان اثر منفی گذاشت و بسیاری به این تصور افتادند که گویا جامعه جهانی از حمایت جمهوریت در افغانستان کنار خواهد کشید و معادله سیاسی تازهای را بر کشور تحمیل خواهد کرد. حامیان طالبان نیز از این چرخش سیاسی بهره بسیاری گرفتند و برای بسیج نیروهای تندرو و محافظهکار و تخریب جریانهای ترقیخواه، از تریبون دفتر طالبان در قطر و گفتوگوهایی که پس از آن میان طالبان و طرفهای خارجی راه افتاد، سود جستند. شکی نیست که قطر بدون حمایت امریکا نمیتوانست به طالبان دفتر بدهد و این تصمیم حاکی از تغییر سیاست امریکا در قبال مسایل افغانستان بود. معادله حمایت از جنگ در امریکا در بیش از یک دهه پس از 11 سپتامبر تغییر کرده بود و اکثریت مردم آن کشور مخالف ادامه جنگ در افغانستان بودند. با این حال، قطر را نمیتوان تسهیلکننده منفعل شمرد. آن کشور برای آنکه بتواند چنین نقشی را ادا کند، پشتوانه سالها تماس و رابطه با نیروهای تندرو، از جمله طالبان و نیز بلندپروازی سیاسی برای ادای نقش برجسته در امور منطقهای را با خود داشت.
متاسفانه زمامداران افغانستان تصور میکردند که نیروهای ایتلاف بهزودی از افغانستان خارج نخواهند شد. آنان فکر میکردند که افغانستان پایگاه استراتژیک غیرقابل چشمپوشی در بازیهای جدید جهانی است که در آن رویارویی غرب با بازیگران قدرتمند و پرمدعای منطقه از جمله چین، روسیه و ایران هر روز تشدید خواهد شد. آنان باور داشتند که خروج نیروهای ایتلاف از افغانستان برای غرب بسیار گران تمام خواهد شد و بر جایگاه جهانی و نقشی که در منطقه ما بازی خواهند کرد، اثرات جبرانناپذیر برجا خواهد گذاشت، از این رو هرگز تن به ترک پایگاههای نظامیشان در افغانستان نخواهند داد. این تصور از آغاز اشتباه بوده و باعث بیچارهگی مردم افغانستان شد و در عین حال امریکا را وادار ساخت تا راهحلهای دیگر را جستوجو کند. تصمیم امریکا به گفتوگو با طالبان نتیجه مستقیم ناکامی تلاشهایش در ایجاد اداره موثر تحت چتر جمهوری اسلامی بود و اینکه رهبران آن نظام در افغانستان حمایت بیدریغ امریکا را ناتمام و برای زمان نامحدود میخواستند و دست به اتخاذ تدابیر بومی و اقدامات سازنده داخلی نمیزدند. در نتیجه امریکا به قطر، دوست افراطیهای منطقه، متوسل شد تا زمینه گفتوگو با طالبان را مهیا کند که سالها زیر نام تروریست و دهشتافگن با آنها جنگیده بود. تماس و گفتوگو با طالبان صفحه تازهای را در بازیهای منطقهای امریکا گشود که در آن غیر از رهایی از جنگ پرهزینه افغانستان، مثل دوران جهاد با تندروان افغانستان و منطقه دادوگرفت را آغاز کند و آنها را در بازیهای منطقهای علیه رقیبانش به کار گیرد.
قطر از مدتی طولانی سعی کرده تا صدای سازمانهای افراطی چون القاعده را از طریق رسانههایش انعکاس دهد و همچنان از برخی گروههای افراطی مسلح چون اخوانالمسلمین و طالبان حمایت کند و به قدرتگیری آنها در تونس، لیبیا، مصر و افغانستان یاری رساند. البته قطر این اتهامات را نمیپذیرد، اما اسناد کافی در تایید این اتهامها موجود است و در منطقه و جهان کمتر کسی به این نقش قطر شک دارد.
در سال 2017، بعضی کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی، بحرین، امارات متحده عربی و مصر به علت حمایت قطر از گروههای افراطی، آن کشور را تحریم کردند. البته اخیراً اختلاف میان آن کشورها و قطر کاهش یافته، اما عواملی که باعث آن تقابل منطقهای شده بود، هنوز پابرجاست.
قطر بارها اعلام کرده است که یک میانجی بیطرف است. این را در مورد رابطهاش با طالبان نیز ادعا کرده است. اما اگر به شواهد دقت شود، قطر هیچگاه یک میانجی بیطرف نبوده است، بهویژه در مسایل افغانستان. زمانی که طالبان در قطر دفتر باز کردند و از آنجا چون پایگاه سیاسی و تریبون بینالمللی استفاده نمودند، در داخل افغانستان مشغول حملات انتحاری و کشتار بیگناهان بودند. هزاران انسان در حملات تروریستی طالبان هر ماه جان میدادند و حرکت یک ملت به سوی ایجاد دولت مسوول و نظام دموکراتیک به چالش کشیده میشد، اما قطر به عاملان آن حملات تروریستی و کمپینهای ضد مردمی پایگاه، حمایت مالی و سیاسی و تریبون میداد. این را نمیتوان بیطرفی خواند. یاری رساندن به گروگانگیری 40 میلیون انسان از سوی یک گروه ضد تعلیم، ضد زن، ضد آزادی و ضد قانون را نمیتوان بیطرفی خواند. امروز نصف نفوس کشور عملاً در خانهها زندانی شده و از همه حقوق اولیه محروم گشتهاند و باقی باشندهگان نیز از کرامت انسانی، آزادیهای مدنی، سیاسی و حقوق اجتماعی محرومند. قطر و کشورهای دیگری که به قدرتگیری طالبان یاری رساندهاند، شریک جرم طالبانند.