از زمان روی کارآمدن مجدد طالبان تا این دم، میان مرزبانان این گروه و مرزبانان ایرانی درگیریهای متعددی رخ داده است. در تازهترین مورد، روز شنبه، ۶ جوزا، میان دو طرف در مرز نیمروز درگیری رخ داد که در نتیجه آن، براساس گزارشها دو مرزبان ایرانی و یک مرزبان طالبان کشته شدند. مقامهای ایرانی طالبان را متهم به آغاز درگیری میکنند و طالبان ایران را. هنوز به چیزی که کمتر پرداخته شده، علت درگیریهای مرزی است. روشنشدن علت درگیری شاید بتواند معلوم کند که تقصیر با مرزبانان ایرانی است یا مرزبانان طالبان. با توجه به این نکته، پرسش مهم این است که چه عواملی منجر به درگیری مرزی میان ایران و طالبان میشود؟ به نظر میرسد عوامل ذیل در زمینه دخالت داشته باشد:
۱- مهاجرت سیلآسا به ایران
ایران از ناحیه مهاجرت شهروندان افغانستان به خاک خود نگران است. گفته میشود که فعلاً تا مرز ۷ میلیون مهاجر افغان در ایران حضور دارند. عاملی که روند مهاجرت افغانها به ایران را سرعت بخشیده است، برگشت طالبان به قدرت است. براساس آمار ارایهشده، از نیمه سال ۱۴۰۰ به اینسو روزانه حدود ۴۰۰۰ شهروند افغان از مرزها بهگونه غیرقانونی وارد خاک ایران میشوند که این رقم نسبت به گذشته چندبرابر افزایش را نشان میدهد[1]. تردد غیرقانونی مهاجران در مرزها و تداوم این روند سبب شده است که مرزبانان ایرانی رویه سختگیرانهتری را در پیش گیرند. بارها از رویه نامناسب مرزبانان ایرانی با مهاجران و همینطور قتل آنها به عمد یا خطا، گزارشهایی به نشر رسیده است. وقوع این گونه اتفاقات ناخوشایند زمانی که با واکنش طالبان مواجه شود، میتواند زمینهساز درگیری میان دو طرف شود. برای نمونه، هنگامی که من از مرز اسلامقلعه وارد ایران میشدم، طالبان مرز را برای یک روز بسته بودند. ادعا میشد که گویا مرزبانان ایرانی با یک تن از مهاجران افغان رویه نامناسب داشتهاند و طالبان در واکنش به آن، ورود به مرز را منع کرده بودند.
۲- مرزناشناسی طالبان
مرزبانی امر مهم و خطیری است و از خود آداب و فنونی دارد. مرزبانان طالبان بخش بزرگی از عمرشان را در کوهها سپری کردهاند. بهترین دوست مرزبانان طالبان، اسلحهشان است. با خواندن و نوشتن بیگانه هستند، چه رسد به فهم آداب و فنون مرزبانی که رکن مهم دولتداری است. مشکلی اگر در مرز پدید بیاید، مرزبانان طالبان ترجیح میدهند آن را با ضرب گلوله حل کنند تا با گفتوگو. به زبان دیگر، گرهی که با دست باز میشود را دوست دارند با دندان باز کنند. طالبان فکر میکنند که به هر پیمانه به همسایه یا رقیب زور بگویند و زهر چشم نشان دهند، به همان پیمانه خوبتر از افغانستان دفاع کردهاند. ابوالفضل شکیبا، نویسنده و فلمساز ایرانی، در سفری که به افغانستان داشته است، چشمدید خود را از بیگانهگی طالبان با فنون مرزبانی این گونه بیان میکند: «جالب آن که با عبور از صفر مرزی و ورود به خاک افغانستان، تقریباً هیچ مأموری برای راهنمایی و کنترل نبود. حتا میتوانستی بدون زدن مُهر وارد شوی و بدون هیچ کنترلی عبور کنی. پاسپورتها را به فردی که در حال مهرزدن بود نشان دادیم، اما او توجهی نکرد. انگار او فقط مأمور مهرزدن بود؛ مانند یک آدم کوکی. بدون نگاهکردن به پاسپورتها و چهره افراد، پیدرپی مهرش را روی پاسپورتها میزد[2].» توجه به این نکته نشان میدهد که مرزناشناسی مرزبانان طالبان میتواند یکی از عوامل درگیری باشد.
۳- جنگطلبی مرزبانان طالبان
طالبان تشنه جنگ هستند و از جنگ تغذیه میشوند. این گروه از بدو تولد تا این دم غرق جنگ بودهاند. جنگ به مانند غذا و آب در زمره نیازهای اولیه نیروهای طالبان قرار میگیرد. به عبارت دیگر، همانگونه که ماهی به آب نیاز دارد، طالبان به جنگ نیاز دارند. آنان وقتی قدرت را به دست گرفتند، انتظار دنیا و مردم افغانستان این بود که سلاح را بر زمین گذاشته و به زندهگی مدنی روی آورند که نهتنها چنین نشد، بلکه خاطره تلخ سلطه اولشان بر افغانستان را بیشتر در خاطرهها زنده کردند. طالبان بهجای آن که به گفتوگو با نیروهای مخالف خود فکر کنند، به سرکوب و نابودی آنها و در خوشبینانهترین حالت به تسلیمی آنها فکر میکنند. برای نمونه، یکی از فرماندهان طالبان در یکی از رسانهها اعلام کرده بود: «دل نیروهایم به جنگ تنگ شده است. بسیاری از جنگجویان من نگرانند که بخت شهادت را در جریان جنگ از دست دادهاند. من برایشان میگویم راحت باشند، هنوز بخت برای شهادت وجود دارد.[3]» خوی جنگطلبی طالبان زمانی که با چاشنی ایرانستیزی در میآمیزد، درگیری مرزی میان این گروه و ایران گریزناپذیر میشود. طوری که دیده میشود طالبان با ایران و فرهنگ ایرانی میانه خوبی ندارند. سلطه اول این گروه بر افغانستان با کشتن ۱۱ دیپلمات ایرانی کلید خورد. همچنان، بسیاریها فارسیستیزی طالبان در افغانستان را به پای ایرانستیزی این گروه مینویسند. شعارها و نعت و آوازهایی که در این روزها از سوی هواداران طالبان علیه ایران در فضای مجازی دستبهدست میشود، میتواند ادعای فوق را تا جایی تایید کند.
۴- انحراف افکار عامه
طالبان در کار حکومتداری ناکام بودهاند. در این که گفته شود طالبان در امر حکومتداری ناکام بودهاند، حب و بغضی وجود ندارد و به همگان هویداست. فقر و ستم در افغانستان بیداد میکند، حقوق زن و حقوق بشر بهگونه بیپیشینه نقض میشود، صداهای مخالف سرکوب و به بند کشیده میشود، محاکمه صحرایی برقرار است و از مشروعیت داخلی و خارجی هم خبری نیست. در این وضعیت، طالبان برای آن که بتوانند بر روی ناکامیهای خود سرپوش بگذارند، دست به دشمنسازی و خلق غوغا میزنند. چندی قبل با پاکستان در مرزها درگیر بودند؛ چون فکر میکردند که گویا نوعی روحیه پاکستانستیزی در مردم افغانستان وجود دارد و از آن در جهت کسب مشروعیت داخلی به سود خود استفاده کنند. همینطور از راه درگیرشدن با ایران فکر میکنند که شاید بتوانند افکار عامه را به سمت حمایت از خود معطوف کرده و زمینه هر نوع اعتراض داخلی را از بین ببرند. دولتهای ناکام، برافروختن آتش جنگ با دشمن خودساخته را یکی از ابزارهای موثر برای لاپوشانی ناکامی خود میدانند.
۵- جنگ نیابتی
راهاندازی جنگ نیابتی مال کشورهایی است که توانایی نظامی -اقتصادی خوبی دارند. قدرتی که جنگ را طراحی و حمایت میکند، مستقیماً وارد میدان نبرد نمیشود و به نیروی وابسته به خود «احاله مسوولیت» میکند. در درگیریهای مرزی میان ایران و طالبان این فرضیه مطرح است که ایران رقیبانی در منطقه و دنیا دارد و آنان میخواهند با استفاده از طالبان جنگ نیابتی علیه این کشور راه بیاندازند. به زعم مقامهای ایرانی، امریکاییها در سالهای پایانی حضور در افغانستان به این نتیجه رسیده بودند که از بیست سال ثبات نسبی در این کشور بیش از آن که امریکا سود برده باشد، رقیبان منطقهای آن از جمله ایران سود برده است. بر این اساس، حاکمان ایران فکر میکنند که امریکا گویا عامدانه برای بیثباتسازی پیرامون این کشور، افغانستان را با آنهمه تسلیحات نظامی به طالبان سپرده است. به این معنا که گویا به طالبان ماموریت داده شده است تا مرزهای شرقی ایران را ناامن نگه دارند و در بهترین حالت آتش جنگ مذهبی را روشن کنند.
آنچه از درگیریهای مرزی میان ایران و طالبان بر میآید این است که طرف ایرانی تا این دم نسبت به طالبان بیشتر خویشتنداری به خرج داده است. به پیمانهای که طالبان علیه ایران شاخ و شانه میکشند و شعارهای به اصطلاح استشهادی سر میدهند، ایران چنین نمیکند. ثبات در مرزهای شرقی برای ایران اهمیت دارد و تلاشهای این کشور در این زمینه پس از خروج امریکا شدت بیشتر یافته است. با توجه به این نکته، به نظر نمیرسد که ایران به دنبال خلق جنجال در مرزهایی باشد که خواهان امنیت آن است.
[1] . https://www.bbc.com/persian/afghanistan-58858335
[2]. شکیبا، ابوالفضل (۱۴۰۱). در مسیر اندراب افغانستان، ص ۳۳.