روز دوشنبه (15 آگست)، طالبان در کابل و شماری از ولایات کشور با راهاندازی رژههای خیابانی، نخستین سالگرد سقوط جمهوریت و تسلط مجدد خود بر افغانستان را جشن گرفتند. اگرچه درباره طالبان، از نخستین روزهای ظهورشان در دهه 90 تا به امروز، کتابها و مطالب بسیاری نوشته شده است، اما پرسشی که هنوز در میان پژوهشگران لاینحل باقی مانده، این است که این گروه را باید یک حرکت فاشیستی قومی بخوانیم یا یک گروه تندرو مذهبی؟
ماهیت اصلی طالبان چیست؟
من در این مطلبِ ستون «زیستن با کتاب» میخواهم کتابی را معرفی کنم که توسط بختیار علی، نویسنده کردتبار عراقی، زیر نام «داعش: خشونت شرقی و نقد عقل فاشیستی) نوشته و توسط سردار محمدی به فارسی ترجمه شده است. ناشر این کتاب، نشر مرکز در تهران است. این کتاب درباره ظهور ماشین کشتاری به نام داعش در خاورمیانه و عراق و مقاومت جانانه مردم کوبانی است.
معرفی این کتاب برای این اهمیت دارد که ساختار قبیلهای افغانستان شباهت بسیاری با جامعه قبیلهای عراق دارد و خوانش تندروانه طالبان از اسلام نیز شبیه قرائت داعش است. این شباهتهای داعش و طالبان و مسایل هر دو جامعه آنقدر جدی است که من هنگامی که این کتاب را میخواندم، احساس میکردم دارد درباره معضل افغانستان صحبت میکند. شاید هم علتش این باشد که درباره کلیت نظام شرقی صحبت میکند و در لابهلای آن ظهور داعش و سایر ماشینهای فاشیستی را تحلیل میکند.
آیا میتوان پرسشهایی را که نویسنده این کتاب درباره علل و عوامل ظهور داعش در خاورمیانه مطرح میکند، در پیوند به چگونهگی ظهور طالبان در افغانستان مطرح کرد؟ آیا مقاومت پنجشیر، اندراب، خوست و ورسج، همان اهدافی را دنبال میکند که مبارزان کوبانی دنبال میکردند؟
به همین منظور، میخواهم در اینجا مروری کوتاه بر مطالب بختیار علی در این کتاب داشته باشم.
داعش همچون ماشین فاشیستی
نویسنده کتاب وقتی درباره داعش صحبت میکند، آن را یک ماشین فاشیستی میداند؛ همان ماشین فاشیستی که در یک سده اخیر در شرق به نامهای مختلف و با لباسهای مبدل دینی، لیبرالی، مارکسیستی، بعثی، پانترکیستی و پان عربی و ناسیونالیستی ظهور کرده و هر زمان براساس تقاضای شرایط زمانی و مکانی فقط جامه خود را عوض کرده است.
فاشیسم در شرق چه زمانی ظهور کرد؟
بختیار علی بدین عقیده است که فاشیسم شرقی، محصول مواجهه شرق با سپاه استعمار است. در هنگام نزدیک شدن شرق و غرب و لشکرکشی استعمارگران به خاورمیانه، در شرق کاپیتالیسم شرقی به وجود میآید.
اگر کاپیتالیسم غربی در پی حفظ نظام تولید است، مهمترین دغدغه کاپیتالیسم شرقی اما حفظ هویتهای دینی و قومی است؛ چون در شرق نظام از درون یک کارخانه سر برنمیآورد، بلکه از درون هویتهای بسته قومی و دینی سر برمیآورد. کاپیتالیسم شرقی برای اینکه از خود در برابر تغییر محافظت کند، باید تعدادی هویت مقدس بر مردم تحمیل کند و مواظب باشد که دست هیچگونه نفی و تغییر به «هویت» نرسد. در چارچوب چنین نظامی، میل به زنده ماندن و گفتمان بقا، به گفتمان همه ملیتها تبدیل میشود و همه هویتها را «فوبیای نابود شدن» فرا میگیرد. از این پس هویت دیگر نوع جهانبینی، شناسه دینی و فرهنگی نه، بلکه سراسر تبدیل میشود به وحشت همیشهگی. اینها از ترس نابود شدن، شروع میکنند به ویرانگری و نابود کردن دیگران و خصمانه نگریستن به دیگری.
هویتها برای زنده ماندن و نابودی خود یک استراتژی بقا میریزند که عمدتاً شامل این سه استراتژی است:
1- متفاوت نشان دادن خود، تا سرحدی که فقط خود را انسانی میخواند و بقیه را حیوانی. ناانسانیتگری نیز از همینجا به وجود میآید؛ زیرا به قول آگامبن، تلاش بسیارِ انسان برای متفاوت نشان دادن خود با حیوان، او را به ناانسان بودن کشانده است.
2- نوع نمایش مرگ را نیز راه میاندازند. میگویند هویت ما در حال نابودی یا مرگ است. این نمایش مرگ باعث میشود که صاحب آن هویت باور کنند که دشمن میخواهد هویت آنها را ریشهکن کند، بنابراین باید پیشدستی کرده و دشمن را ریشهکن کنند. او میگوید کسانی که قتلعام و نسلکشی میکنند، اغلب آنهاییاند که کابوس قتلعام شدن خود را میبینند.
3- تغییرات تاکتیکی: هویت اغلب دو گونه است: هویت ابدی و هویت لحظهای. هویت ابدی، هویتی است که رابطه گروه را با ابدیت برجسته میسازد و آن را مرتبط با جاودانهگی و بقا میسازد و برایش این اطمینان را خلق میکند که هرگز نابود نخواهد شد. چنین هویتی وجود خارجی ندارد، بلکه خیال محض است. اما هویت لحظهای ساحتی است که آن هویت، خود را با تغییرات شرایط زمانی و مکانی منطبق میسازد. این دو هویت در شرق متضاد همدیگر نیستند، بلکه مکمل همدیگر هستند. فاشیسم از طریق تغییرات تاکتیکی برای بقای خود تلاش میکند و به همین دلیل، گاهی رنگ اسلامی به خود میگیرد و گاهی لیبرالیستی و مارکسیستی، و با انواع لباسهای مبدل ظاهر میشود تا از هویت ابدی دفاع کند.
بختیار علی بدین عقیده است که داعش چیزی متفاوت از بعثیگری، ناسیونالیسم عربی و پانعربیسم نیست، بلکه ماشین دیگر فاشیستی و در ادامه آنها است که فقط لباس خود را تغییر داده است.
چگونه با داعش مبارزه کنیم؟
به عقیده بختیار علی، مبارزه با داعش از این طریق ممکن نیست که آن را زاده اسلام بخوانیم و یا کوشش کنیم علیه اسلام تندرو مبارزه کنیم. او میگوید تجربه ثابت ساخته که حتا اگر داعشی وجود نداشته باشد، ما با نوع سکولار آن مواجه خواهیم شد. نسلکشیهای بعث کمتر از داعش نبود. داعش تنها زاده اسلام سلفی نیست، بلکه شیوه دیگری از بعثیسم و صدامی بودن است.
اگر میخواهیم با داعش مبارزه کنیم، در کنار مبارزه نظامی باید از کلیت تفکر فاشیستی بیرون میشویم. تفکر فاشیستی، یعنی الحاق خود به قومیت و قرائت خاصی از مذهب. او میگوید من نمیگویم دست از هویت خود برداریم، بلکه باید کوشش کنیم که با استفاده از هیچ هویت دینی و ملی، «دیگری» بیگانه ساخته نشود.
کوبانی برای چه مبارزه میکند؟
یکی از جالبترین بخشهای این کتاب، مبحث کوبانی است – آنجا که این پرسش مطرح میشود که روح مقاومت در کوبانی از کجا سرچشمه میگیرد و اهالی کوبانی برای چه میرزمند؟
ما در اینجا در واقع شاهد مناظره بختیار علی با مریوان قانع هستیم. این دو، تفسیرهای متفاوتی از مقاومت مردم کوبانی ارایه میکنند.
بختیار علی، جنگ مردم کوبانی را جنگ «برای حیات برهنه» میخواند. منظور او از حیات برهنه، این است که اهالی کوبانی فارغ از ایدیولوژیها و آرمانشهرها برای زنده ماندن میجنگند. او میگوید: هگل میگفت که تاریخ عبارت از جدال ارباب و بنده است. کسی که از کشته شدن نمیترسد، ارباب است و کسی که میترسد، تبدیل به بنده میشود. در جدال ارباب و بنده هگل، ارباب از برده فقط تسلیمی میخواهد؛ اما در شرق، ارباب به تسلیم شدن راضی نیست، بلکه میخواهد بکشدت. در اینجا جدال برای زندهگی، در واقع جدالی علیه برده شدن و علیه تفکر اربابی نیز است. در جدال خدایگان و بنده هگل، با دو موجود مواجهیم: ارباب و بنده. اما در جدال کوبانی، نقش فرد سوم که مدافع و فریادرس باشد، نیز برجسته میشود. این فریادرس و مدافع در واقع خود اهالی کوبانیاند.
اما مریوان قانع، با استناد به تیوریهایی از بندیکت اندرسون در زمینه ناسیونالیسم و نظریه ژاک دریدا که در آن از «مسیحاگرایی بدون مسیحا» و «انتظار بدون افق انتظار» صحبت میکند، میگوید که کوبانی برای آرمانشهر مبارزه میکند. او میگوید که کوبانی این جنبههای آرمانشهری خود را از ناسیونالیسم کردی گرفته است. آنها به نام آینده مبارزه میکنند. به باور او، چون کوبانی به نام امکانهای نجاتبخشانه آینده مبارزه میکند، هیچگاهی شکست نمیخورد، حتا اگر قلمرو خود را از دست بدهد؛ چون چیزی برای از دست دادن ندارد. امشب از دست داد، فردا پس میگیرد. او حتا در این مقاله با اشاره به حضور زنان در دفاع نظامی، کوبانی را شبیه یک پولیس یا دولتشهر یونانی میخواند.
اما بختیار علی با نظریات او مخالفت میکند و میگوید که کوبانی نماد شکست ناسیونالیسم کردی است، نه حاصل آن. آرمانشهر نیست، ویرانشهری است در محاصره داعش. آنچه مردم را به دفاع واداشته، تهدید مرگ برهنه است. تصور نکنید وقتی میگویم که آنها برای حق حیات برهنه مبارزه میکنند، از ارزش مبارزهشان کاسته باشم. هیچ ایدیولوژی و آرمانی باارزشتر از زندهگی نیست. اینکه ارزشها را بالاتر از زندهگی بدانیم، در واقع شبیه داعش فکر کردهایم.