اشخاصی که سالها با کتاب سر و کار داشته، قطعا تجربههایی کسب کردهاند که اطلاع یافتن از آنها برای کسانی که تا هنوز در این زمینه تجربه چندانی ندارند، سودمند خواهد بود. من نیز سالهای سال با کتاب و قلم دمخور بودهام و در حد وسع و دانش خود حرفهایی در این خصوص برای گفتن دارم. پارهای از این تجربهها را به صورت مختصر و مفید در اینجا مینویسم:
- همیشه از فواید کتابخوانی سخن زده شده، حال آنکه کتاب خواندن در صورتی که آگاهانه نباشد ضررها و آسیبهایی هم دارد. از باب مثال، اگر مطالعه کتاب بدون تحلیل و تجزیه و شک منطقی مدعیات نویسندهگان کتابها صورت گیرد، خواننده را دچار آسیب میکند. طبعا چنین خوانندهای دیدگاهش بر مبنای آخرین کتابی که خوانده، شکل میگیرد و جهانبینی اصیل و ذهن پردازشگر نخواهد داشت و به مسایل به گونه عمیق نگاه نمیکند و از سطحی به سطحی دیگر میلغزد.
- به ما تلقین کردهاند که باید کتاب بخوانیم و از ابوالفضل بیهقی، تاریخنویس و ادیب عصر غزنوی، نقل به مضمون آوردهاند که هر کتاب ارزش یکبار خواندن را دارد. شاید این سخن بیهقی در روزگاری که شمار کتاب کم بود، وجهی داشت، اما اکنون باید در انتخاب کتاب سختگیر بود. افزون بر اینکه عمر ما کفاف نمیدهد همه کتابها را بخوانیم، بخش بزرگی از کتابها به علت تُنَکمایگی به یکبار خواندن نمیارزد که هیچ، بلکه جای اصلیاش سطل آشغال است.
- کتاب زیاد خواندن ارزش نیست، کتابِ خوب خواندن ارزش است. در دورانی که ابن سینا و زکریای رازی و سعدی و مولانا و حافظ میزیستند، کتاب پرشما وجود نداشت تا آنها مطالعه کنند، اما چون مطالعه را با مهارت و عمق انجام میدادند به نتایج شگرف دست یافته بودند.
- معیار ما برای انتخاب کتاب چه باید باشد؟ به نظر من، اگر با کتابی جدید از نویسندهای که در گذشته از او کتاب خوب و مفید خواندهایم مواجه شدیم، قرینه آن است که این کتاب هم آگاهیبخش و خواندنی است. از سوی دیگر، ناقدان منصف و خوشنام کتاب هم میتوانند راه ما را کوتاه کنند و تصمیمگیری ما راجع به خواندن یا نخواندن کتاب تازه را آسانتر سازند.
- با کتاب به عنوان شئ مقدس نباید برخورد کرد. کتاب هم رسانهای است در جنب رسانههای دیگر. شخص یا اشخاصی آن را نوشتهاند و علایق و سلایق نویسندهگان در نوشتن آن دخالتی تام داشته است. اگر با آن به عنوان شئ مقدس برخورد کنیم، ذهن و زندهگی خود را در معرض آسیب و دستکاری قرار دادهایم؛ آسیبی که گاهی ممکن است ویرانگر باشد.
- مشهور بودن یا پرفروش بودن یک کتاب به معنای ارزشمند بودن آن نیست. در کنار اینکه ذوق آدمها در انتخاب کتابها برای مطالعه فرق میکند، بسیاری از شهرتها کاذب است و بیاساس. پرفروش بودن کتاب به معنای پرمحتوا بودن آن نیست. بسیاری از آدمها دوست دارند کتابی را بخوانند که فرمولهای رهاییبخش ساده برایشان عرضه میکند و به مسایل پیچیده راهحلهای ساده فراهم میآورد، هرچند این فرمولها بنیاد علمی و اساس منطقی نداشته باشد.
- اگر ترجمهای از یک کتاب را میخوانید با جستوجو در گوگل یا پرسش از افراد آگاه از میان ترجمههای متعدد یکی را برگزینید. کتابهای ارزشمندی که مترجم ناقابل ارزشش را از بین برده، کم نیست.
- اگر توان اقتصادی بالا ندارید و نمیتوانید کتابی را بخرید، میتوانید آن را با پول کم کرایه بگیرید یا کتاب مستعمل بخرید. مثلا در کابل در کتابفروشیهای پل باغ عمومی چنین کتابهایی یافت میشود.
- وقتی مطالعه کتابی را به پایان رساندید و احساس کردید که دیگر نیازی به آن ندارید میتوانید آن را به دیگران هدیه بدهید یا به قیمت کمتر بفروشید. باید قفسههای کتابخانهتان برای میزبانی از مهمانان جدید خالی شود.
- در یک مرحله از زندهگی آدم کتابخوان باید تصمیم بگیرد که فقط در یکی دو حوزه مطالعاتش را متمرکز کند و بکوشد به ژرفای مسایل برسد. پراکندهخوانی تا آخر عمر مانع ژرفخوانی میشود و نگاه ما را به مسایل از عمق و دقت تهی میکند.
- خود را در معرض افکار مختلف و متفاوت قرار دهید. تکمنبعی بودن انسان را متعصب و متحجر و یکجانبهنگر بار میآورد. بعضی از آدمها یکبار به هر دلیلی به دیدگاهی معتقد میشوند و بعد از آن، همه کتابهایی را که برای خواندن برمیگزینند در راستای تایید همان دیدگاه قبلیشان قرار دارد. اینان دوست ندارند تفکرات قبلیشان را به چالش بکشند. مسلما کتاب خواندن با چنین شیوهای بیهودهترین کار دنیاست و تنها سودی که دارد، این است که تعصب و جزمیات خواننده کذایی را ریشهدارتر و محکمتر میکند.
- گاهی غرق شدن در دنیای کتابها آدم را برج عاجنشین و بیگانه با جهان پیچیده و بیرحم واقعی میسازد. شخصی که همیشه میخواهد دنیا را از دریچه کتابهایی که میخواند ببیند در مرحلهای از زندهگیاش وقتی با واقعیتهای زمخت زندهگی مواجه شد، شوکه میشود و حیران میماند که چگونه با این تلخیها و درشتیها مقابله کند. دنیای کتابها دنیای زیبا و دوستداشتنی است، اما قسمت مهم آن ساخته و پرداخته خیال نویسنده است. مطالعه کتاب واژهها نباید ما را از مطالعه کتاب زندهگی بازدارد.
- مطالعه کتاب فقط برای لذت بردن محض نیز یکی از انواع مطالعه است. کتاب بهترین پناهگاه برای کسانی است که جهان واقعیشان غیر قابل تحمل و پر از زمختی و چالش است. مطالعه کتاب میتواند استرس را کم کند و مشکلات زندهگی را دستکم برای مدتی از یاد خواننده ببرد.
- خواننده نباید خود را دستکم بگیرد و تصور کند که حق ندارد راجع به افکار و نظراتی که در کتاب مطرح شده، اظهار نظر کند یا آنها را مورد نقد قرار دهد. اگر زمانی خواننده در جریان مطالعه متوجه بیمحتوا بودن کتابی شد، باید بیدرنگ رهایش کند و به دیگری بپردازد.
- هرگاه قرار باشد در رشتهای صاحبنظر شوید، لازم است کلیات و قواعد و اساسات آن را بهدرستی بشناسید. برای این کار ناگزیرید به متون اصلی و کلاسیک همان رشته مراجعه کنید. پیش از اشراف بر متون اصلی، خواندن گزارشهای دست دوم و حاشیهها و تعلیقات گمراهکننده است. با خواندن متون اصلی میتوانید با اطمینان بیشتر در خصوص تحشیهها و تعلیقات نظر بدهید و درستی و نادرستی آنها را با جزییات مشخص کنید.