از لاجورد تا سینمای ملی
داکتر نفیسه حفیظی

در دل زنجیرهی حوادث ناگواری که از چندی قبل به این سو شاهد بودهایم، گاه و بیگاه رویدادی خوش و رو به آینده روح خستهی ما را دلداری داده و امید تازه بخشیده است. گامهای علمی، موفقیتهای ورزشی و رویدادهای هنری نویدبخشی چون جشنوارهی فلم لاجورد، از نمونههای این رویدادهای خوش و رو به آینده است.
شناسایی استعدادهای سینمایی و جانبخشیدن به صنعت بیجان سینمای وطن میتواند اتفاق مهم و در عین حال مبارک برای هر افغانستانی باشد. هنر و سینمای متعهد به ارزشهای انسانی – اخلاقی، وفادار به رسوم و عنعنات سازنده و دیرپای جامعه، افشاگر و ناقد کجیها و ناراستیهای حوزهی فرهنگ، جامعه و سیاست و نیز امیدبخش و جریانساز، بهترین ابزار ایجاد تغییر در جامعه است؛ قدرت نرم ایجاد تغییرات گسترده و ژرف بدون نیاز به اینکه خونی از دماغ انسانی بریزد. جدی گرفتن هنر و سینما یک ضرورت است و ما ناگزیریم به آن توجه کنیم؛ به این دلایل:
۱. برای حرکت به سمت افغانستان آباد و آزاد، باید به جهان نو چشم گشود. جهان جدید و انسان جدید ابزارهای جدید موثر خاص خود را میطلبد. اگر بگوییم در طول تاریخ معاصر هیچ ابزاری به قدر ورزش نتوانسته است رنگهای قومی، نژادی، زبانی و مذهبی را کنار بزند و همه را در سایهی پرچم واحد، یکدل و یکصدا سازد، گزاف نگفتهایم. کافی است سری به آرشیف رویدادهای مهم ورزشی کشور در این بیست سال اخیر بزنیم. افتتاحیهی لیگ برتر فوتبال سال ۱۳۹۹ را میتوان ماکتی از یک جامعهی تکثرگرا و پذیرای زیست مسالمتآمیز دانست که ابزار ورزش قدرت تمثیل و معرفی هنرمندانهی آنرا به جامعه داشته است.
هنر و مخصوصاً هنر هفتم (سینما) از جملهی مهمترین، قدرتمندترین و ضروریترین ابزارهای انسان جدید است. جامعهی ما بسان جوامع دیگر نیازمند سینمای ملی است تا خود را بیان کند. بیانی برای خود و دیگران. بیان آنچه هستیم، آنچه میتوانیم باشیم، چالشهایی که با آنها دست و پنجه نرم میکنیم و از این طریق جوهرهی خویش را به نمایش میگذاریم.
۲. نسلی که آیندهی کشور و نبض تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را در دست دارد، نیازمند درک درست از هویت ملی خویش است. فراگیری هیمنهی هولانگیز و منفور جنگ و ناامنی و تبعات مخرب آن بر فضای زندهگی مردم، مسیر درک درست نسل جدید از هویت ملیشان را مخدوش ساخته است. چه خوش مان بیاید، چه خوش مان نیاید، متأسفانه باید بپذیریم که افغانستان در ذهنیت نسل نوجوان و جوان ما تداعیکنندهی جنگ، آوارهگی، فقر و مواد مخدر شده است. فرقی نمیکند این نسل ساکن وطن باشد یا مهاجر به ممالک دیگر. چنین ذهنیتی سودای ماندن در وطن را سست، پروای ساختن وطن را نابود و امید به فردای وطن را ناممکن میسازد. اما آیا افغانستان و افغانستانی خلاصه در بارِ منفی رخدادهای ناگوار میشوند؟ گذشتهی تاریخی سنگینوزن، سرمایههای فرهنگی آواره، منابع طبیعی سرشار، بهرهی هوشی قابل ملاحظه، سابقهی درازآهنگ فرهنگ زیست مسالمتآمیز مذاهب و ادیان که به رغم تلاشهای گستردهی دستهای قدرتهای تفرقهافکن منطقهای و بینالمللی، همچنان پابرجا است. سخت کوشی، روحیهی استقامت در برابر سختیها و بحرانها، اهتمام به خانواده، علمدوستی، فرهنگ کسب لقمهی حلال و هنرپروری بخشی از داشتههای ارزشمندی است که پشت اخبار ناخوشایند گم شده است. کافی است اندکی از فضای جنگ و جنجالهای موجود فاصله بگیریم و همدلانهتر به پیرامون مان نگاهی بیندازیم، کافی است نگاهی از سر تأمل و جستوجوگر به خویشتن خویش داشته باشیم، آنوقت متوجه خواهیم شد که ما مصداق ملتی هستیم که از اسب افتاده است، نه اصل.
خلق و بازنمایی تصویر عینی و واقعی از هویت ملی، آنگونه که مسیر دیدن داشتههای مان را نبندد، رسالت نسل روشنفکر و هنرمند است؛ رسالت سینمای متعهد به جامعه و فرهنگ افعانستان.
۳. در روزگاری که ممالک دیگر با همه توان مسیر توسعهی انسانی و فرهنگی را پیمودهاند و میپیمایند، جنگ و ناامنی درصد بلندی از جامعهی ما را از سواد حیاتی محروم و هنجارهای اجتماعی را تضعیف کرده است. در این میان سینما قادر خواهد بود که با بازکاوی اوضاع و احوال جامعه، آسیبشناسی چالشهای اجتماعی و نهادینهکردن فرهنگهای اصیل، مسیر تحول فرهنگی و اجتماعی را هموار سازد. سینمای ملی میتواند با خلق آثار ارزشمند، پل انتقال مفاهیم عمیقی چون امید، استقامت، نوعدوستی، وطنپرستی، پابندی به ارزشهای خانواده، صداقت، دیگرپذیری، شفقت، مفاهیم اخلاق حرفهای و اخلاق شهروندی باشد.
۴. سخت نیست که تصدیق کنیم ریشهی بخش قابل توجهی از نابسامانیها و بحرانهای گذشته و حال جامعهی ما را وابستهگی و عدم استقلال عناصر و حلقات سیاسی داخل کشور تشکیل میدهد. با در نظرداشت این واقعیت تلخ، پرورش و تقویت روحیهی غیرت ملی در نسل آینده ضرورت فعلی ما است. سینما با تعریف و پرورش مفهوم قهرمان ملی و آمادهسازی و جهتدهی افکار عمومی به سمت معیارهای مطلوب قهرمانپروری میتواند بزرگترین تأثیرگذاریها را در ایجاد غیرت ملی داشته باشد.
۵. سخن آخر اینکه باید سینمای ملی را جدی گرفت. سینمای ملی نیازمند سرمایهگذاری است. برای جذب سرمایهی مورد نیاز، باید در کنار دولت، از مردم غافل نبود. هم از آن جهت که سینمای برخاسته از متن مردم، به ارزشها، خواستها و نیازهای مردم پشت نمیکند، هم از آن جهت که در بستر فرهنگ اسلامی – افغانستانی پتانسیل بسیار خوبی در جهت حمایت از فعالیتهای عامالمنفعه وجود دارد. با جدیگرفتن این پتانسیل میشود فرهنگ سرمایهگذاری مردمی برای کارهای هنری را نهادینهسازی کرد.