از عشق و اندرز تا نفرت و سیاست بر دیواره‌های «ریکشاهای هرات»

محمدحسین نیک‌خواه

نوشته‌های کوتاه و جملات قصاری که در پس هر کدام آن حرف‌های زیادی نهفته است، از قصه‌های ناگفته تا عشق، نفرت، پند و اندرز به دیگران، کوتاه‌نوشته‌هایی که بر روی ریکشاها در هرات به وفور دیده می‌شود.

«ایشته خا شد؟»، «سلطان غم، مادر»، «افسوس که یک نگاه بود»، «رفاقت قصه‌ی تلخی است که من از آن گریزانم»، «به ‌ظاهر گرچه زیبایی، به ‌باطن مار کبرایی» و صدها جملاتی از این دست که در و دیوار ریکشاهای هرات را در بر گرفته است.

در هرات نوشتن جمله‌ و شعرهای کوتاه بر روی وسایل نقلیه به ویژه ریکشاها، از چند سال به این‌طرف رایج شده و کم‌تر ریکشایی را می‌توان یافت که رویش نوشته‌هایی از این دست نباشد.

نوشته‌های کوتاه، غالباً با نقاشی تکمیل می‌شود، به گونه مثال اگر نوشته عاشقانه باشد تصویرش هم بیان‌گر حالتی عاشقانه است، اما اگر نوشته ماجرای عشقی ناکام و نافرجام باشد، نقاشی هم حال و هوای نوشته را دارد.

ریکشاداران می‌گویند از طریق کوتاه‌نوشته‌ها، حرف دل‌شان را بیان می‌کنند و گاه‌گاه برای تزیین وسایل نقلیه‌ی روی آن، نقاشی  یا شعر و مطلب می‌نویسند. از دید جامعه‌شناسان کوتاه‌نوشته‌ها بیش‌تر در ایران و پاکستان رواج دارد و آن را می‌توان فرهنگی وارداتی از این کشور‌ها دانست؛ فرهنگی که سبب پل زدن میان طبقه‌ی پایین‌دستِ جامعه با بالادست شده است.

 

تبارز عشق و نفرت

وقتی در خیابان‌های هرات قدم می‌زنید، چشم‌تان به جملات قصاری می‌افتد که روی وسایل نقلیه به ویژه ریکشاها نوشته شده است؛ نوشته‌هایی که در دل‌شان حرف‌ها و رازهای زیادی نهفته است و حرف دل نویسنده با جامعه است.

یکی از «نامردی» روزگار گلایه دارد، دیگری از ناجوانی رفیق و یکی هم احساس خود از شکست ‌عشقی را با جمله‌ی کوتاهی در مذمت عشق بیان کرده است.

فرهاد، مالک یکی از ریکشاها است و برای تزیین وسیله‌ی نقلیه‌‌اش به دکانی آمده که کارش رنگ و رو دادن به سه‌چرخه‌ها است. از او در مورد نوشته‌های پشت ریکشاها سوال می‌کنم. می‌گوید راننده‌گان این وسایط، از این طریق می‌خواهند حرف دل خود را به مردم و جامعه بیان کنند.

ریکشادار دیگری به این نظر است که بیش‌تر سه‌چرخ‌داران کم‌سواد و بی‌سواد هستند و خودشان نمی‌توانند نوشته‌های روی سه‌چرخش را بخوانند، ولی به خاطر زیبایی تصمیم گرفته‌اند با نقاشی چهره‌ی بازیگر هندی و چند جمله‌ی عاشقانه آن را تزیین کنند.

وحید احمد، با ظاهر و گویش جوانانی که در هرات به آن‌ها اصطلاحاً «قروتک» گفته می‌شود از رفیق خود بی‌وفایی دیده و نوشته‌ی خال‌کوبی شده روی دستش را پشت ریکشای خود نگاشته است. نوشته‌هایی از این دست روی وسایل نقلیه به ویژه ریکشاها در هرات به وفور به چشم می‌خورد.

 

هنرمند گم‌نام و پرآوازه!

مالکان ریکشاها نشانی مردی را برایم می‌دهند که کارش نوشته و نقاشی روی ریکشاها است و شهرت زیادی دارد. به دکان قدرت‌الله همراز می‌روم، دانش‌آموخته‌ی دانشکده‌ی هنرهای زیبا از دانشگاه بدخشان است و سابقه‌ی فعالیت هنری در ایران دارد.

(قدرت‌الله همراز در حال نوشتن روی ریکشا)

پس از بازگشت از ایران در هرات ماندگار می‌شود و روی ریکشاها نقاشی می‌کند. آقای همراز می‌گوید مالکان ریکشاها عکس‌ بازیگران و خواننده‌گان هندی، ترکی، ایرانی و چهره‌های سیاسی مانند احمدشاه مسعود، جنرال رازق و دکتر نجیب‌الله را سفارش می‌دهند.

داخل دکان او ده‌ها عکس از سه‌چرخ‌هایی است که روی آ‌ن‌ها جمله و شعرهای گوناگون نقش بسته و با نقاشی مزین شده است. آقای همراز قصه‌ی هنرمندی را روایت می‌کند که پس از رهایی از چنگ بیماری اعتیاد به مواد مخدر، حالا به دامان هنر پناه برده است.

کسی نشانی و شماره‌ی تماسی از هنرمند گم‌نام ندارد. می‌گویند نامش خلیل است و به «خلیل خال‌کوب» شهرت دارد. با چند نفر در مورد خلیل صحبت می‌کنم و سرانجام ردپایی از خلیل پیدا می‌شود.

مارکیتی قدیمی در بازار چهارسوق هرات دفترکار او است و عصرها با کسانی که اعتیاد را کنار گذاشته‌اند و یا در حال ترک هستند، قرار ملاقات می‌گذارد.

همکار خلیل می‌گوید او نمی‌خواهد کسی در مورد گذشته و کارش چیزی بداند، به همین خاطر فعالیت او گم‌نام است و آن‌چه در خیال و ذهن دارد روی سه‌چرخ‌ها نقاشی می‌کند. خلیل هنر را راهی برای درمان بیماری‌اش می‌پندارد و باور دارد از طریق «هنردرمانی» می‌تواند با اراده‌ی قوی در نبرد با اعتیاد پیروز شود.

 

ناهنجاری فرهنگی

روی برخی وسایل نقلیه جمله‌ها و عبارت‌هایی با گویش بسیار غلیظ هراتی یا گویش ‌ایرانی نوشته شده است. برخی جملات هم بار معنایی مناسبی ندارند و از دید فعالان فرهنگی بیش‌تر به هجونویسی شباهت دارند. جمله‌هایی مانند «بجی که رنجر آماد» یعنی فرار کن که موتر پولیس آمد یا «دنبالم نیا که پر خاک میشی»، « تنهایی لاتی تره»، «دنیا تموم شه از هر چی نامرده»، «در دادی ماما خور» به معنای مامایت را آتش زدی و «شد شد، نشد می‌ریم به آلمان».

استاد محمدابراهیم توانا، نقاش و خوش‌نویس هراتی مخالف این نوشته‌ها و تصاویر است و اجرای چنین سفارش‌ها توسط هنرمندان را زیر سوال بردن هنر می‌داند. آقای توانا تأکید می‌کند که تصاویر بناهای باستانی و تاریخی هرات می‌بایست جای‌گزین تصاویر هنرمندان خارجی شود.

از دید جامعه‌شناسان، نوشته‌های روی سه‎‌چرخ‌ها بیان‌گر مشکلات نویسنده است. سیدمحمد فقیری، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه هرات به این باور است که مالکان ریکشاها برای برقراری ارتباط با جامعه و بیان احساس و علاقه‌ی‌شان دست به این کار می‌زنند.

آقای فقیری اضافه می‌کند خاستگاه نوشته‌های روی وسایل نقلیه، ایران است و در آن‌جا نوشته‌هایی از این دست به نوشته‌های «کامیونی» شهرت دارد و این فرهنگ از ایران به هرات وارد شده است.

با همه‌ی این‌ها مالکان «ریکشاها» با دل‌نوشته‌های روی وسایل نقلیه‌ی‌شان غرق دنیای خود اند و نوشتن جمله و شعرهای کوتاه روی وسایل نقلیه در هرات به‎ یک عرف و فرهنگ بدل شده است.

دکمه بازگشت به بالا