براساس برآورد مرکز تحقیقات پیو در سال ۲۰۱۵ حدود ۷۸ درصد مردم اوکراین شامل مسیحیان ارتدکس میشوند. بنابراین، این کشور در کنار روسیه همواره یکی از شاخصترین کشورهای ارتدکس جهان است. در آن سال، پیروان مسیحیت ارتدکس در اوکراین به چهار شاخه تقسیم میشدند: ۱. کلیسای ارتدکس اوکراین (پدرسالاری کییف) ۲. کلیسای ارتدکس اوکراین (تحت صلاحیت پدرسالاری مسکو) 3. کلیسای ارتدکس خودمختار اوکراین ۴. کلیسای ارتدکس قسطنطنیه.
در این بین، دولتمردان و مقامهای مذهبی کییف در سالهای آخر با آگاهی کامل از بهرهبرداری ایدئولوژیک از کلیسای ارتدکس روسیه در جهت نفوذ معنوی در اذهان عمومی اوکراین، تمام تلاش خود را در جهت انشقاق دینی از آن بهکار گرفتهاند. جرقه نخست این انشقاق در سال 2014 به دنبال موضع بیطرفانه و بعضاً حمایتی پدرسالار مسکو، کریل یکم، از اشغال کریمه توسط روسیه بهوجود آمد. در اعتراض به این روند در اکتبر ۲۰۱۸ پدرسالاری کییف و کلیسای ارتدکس خودمختار اوکراین تمام ارتباطات خود را با پدرسالاری مسکو قطع کردند و با تایید رسمی اسقف اعظم جهان در کلیسای قسطنطنیه، بارتلمه یکم خود را در کلیسای مستقل و واحد، تحت عنوان کلیسای ارتدکس اوکراین ادغام کردند. (نامنهاد و امیدی، ۱۴۰۱: ۱۹)
در پی مناقشه دو کشور در سال 2022 تنها اهرم دینی روسیه در اوکراین یعنی کلیسای تحت صلاحیت پدرسالاری مسکو نیز در اعتراض به حمایتهای سیاسی از کنش توسعهطلبانه مسکو، استقلال کامل خود را از آن کلیسا اعلام کرد. Hunder & Humphries, 2022
نتایج یک نظرسنجی از سوی موسسه بینالمللی جامعهشناسی کییف در جولای 2022 نشان داد که تنها ۱۲ درصد از مردم اوکراین متمایل به ارزشهای غربی هستند و در مقابل، بیش از ۷۸ درصد از ارزشهای سنتی اوکراین حمایت میکنند. اما زمانی که از ارزشهای سنتی اوکراینی بهعنوان ارزش مشترک با اسلاوهای شرقی در تلفیق با فرهنگ روسی و بلاروسی یاد میشود، دوگانهگی هویتی در جامعه اوکراینی بهوضوح هویدا میگردد؛ بهگونهای که ۳۳ درصد از اوکراینیها از ارزشهای سنتی مشترک [با روسها] حمایت کرده و تمایل به ارزشهای غربی به بیش از ۵۱ درصد افزایش مییابد. ((Beehner & Sherlock, 2022
گرایشهای هویتی مردم اوکراین را نمیتوان بدون درنظرداشت موقعیت جغرافیایی – تباریشان ارزیابی و تحلیل کرد. از آن جا که این کشور بین دو قاره اروپا و آسیا واقع شده و فرهنگ مرکب از فرهنگ شرقی و غربی را کسب کرده است، مردمان شرقی سرزمین اوکراین خواستار نزدیکی سیاسی با روسیه و مردمان غربی خواهان همسویی با غرب هستند. این گرایشها عامل ایجاد و تکامل شکاف هویتی – قومی در جامعه اوکراین شده است؛ شکافی که باعث شده تا روند دولت – ملتسازی در این کشور بهصورت مطلوب طی نشود و کشور اوکراین را مستعد بحران کند. بهطوری که از زمان استقلال، اوکراین همواره صحنه رویارویی میان دو گروه متمایل به شرق (اورآسیاگرا) و متمایل به غرب (اروآتلانتیکگرا) بوده و همین امر زمینه را برای بهوجود آمدن بحران و دخالت امریکا و روسیه فراهم کرده است. دو طرف همواره سعی کردهاند تا از این شکاف بهرهگیری کنند و با ایجاد بحران دولت همسو با منافع خود را در اوکراین بر سر کار بیاورند. (موسایی و یزدانی، 1398: 165)
هرچند که منازعات دو جناح اروپامحور (اروآتلانتیکگرا) و روسگرا (اورآسیاگرا) بعد از سال 2010 منجر به «ناپدید شدن ایدهآلیسم انقلاب نارنجی 2004» شد؛ اما مسیری که نخبهگان حاکم اوکراینی ترسیم کرده بودند، برای روسیه محرز کرد که در نهایت به پیوستن اوکراین به ناتو و اتحادیه اروپا ختم خواهد شد. نخبهگانی که پایگاه قدرتشان در مناطق غربی اوکراین است، لیبرالیسم و پیوستن به اتحادیه اروپا را انتخاب کردند. (دهشیار، 1393: 187)
تظاهرات گسترده در میدان استقلال کییف و در نهایت عقبنشینی ویکتور یانوکویچ و حامیان او که رنگ آبی را سمبل خود قرار داده بودند، برای مسکو زنگ خطر را به صدا در آورد. پیروزی انقلاب نارنجی محرز کرد که امریکا و غرب در شُرف کسب نفوذ فراوانتر در وسیعترین سرزمین اروپایی جذب نشده به ناتو و اتحادیه اروپا هستند. رقابت انتخاباتی در سال 2004 در کییف به روشنی تمام و به وضوح جدایی بین اوکراینی زبانهای مستقر در غرب و روس زبانهای مناطق شرقی اوکراین را به صحنه آورد. البته این جدایی که ریشه در سیاستهای تزاری و اقدامات ملیگرایانه روسها داشته، از قدمت تاریخی برخوردار است. (همان، 1393: 188)
رقابت انتخاباتی سال 2014 میان ویکتور یوشچنکو و ویکتور یانوکویچ، پیروزی یوشچنکو در دور نخست، اعتراضات خیابانی هواداران یوشچنکو در برابر یانوکویچ، مخالفت پارلمان با نتایج انتخابات، حمایت نهادهای غربی از یوشچنکو، رفتن انتخابات به دور دوم و پیروزی یوشچنکو در این دور، نشان میدهد که واگرایی قومی میان اوکراینیها و شدت رقابت میان اورآسیاگرایان واروآتلانتیکگرایان چقدر عمق یافته و تا چه اندازه امریکا و غرب در اوکراین نسبت به روسیه از نفوذ بیشتر برخوردارند.
اختلافات درونی بین اوکراینیها تا جایی پیش رفت که در سال 2013 این روند تمامیت ارضی اوکراین را با مشکل مواجه کرد. در سال 2013 تقاضای غربگرایان برای پیوستن به اتحادیه اروپا مطرح شد که مخالفت روسگرایان را در پی داشت. به همین دلیل، تظاهراتی در میدان کییف در 21 نوامبر 2013 در اعتراض به تصمیم ویکتور یانوکوویچ مبنی بر نپیوستن به اتحادیه اروپا شروع شد. تعداد تظاهراتکنندهگان بیشتر شد تا این که دولت اوکراین در سال 2014 سقوط کرد. دانشجویان، هنرمندان، روشنفکران و بعضی از فعالان جامعه مدنی اوکراین در تظاهرات شرکت میکردند. درست در ایامی که دولت روسیه تمرکز خود را بر تدارک و برگزاری المپیک آبرومندانه زمستانی سوچی معطوف کرده بود، به خیابان آمدن مخالفان غربگرای اوکراین در اعتراض به اقدامات غیرمترقبه ویکتور یانوکوویچ، رییس جمهور پیشین این کشور، در امضا نکردن توافقنامه تجارت آزاد و روند پیوستن به اتحادیه اروپا در صدر اخبار رسانههای جهان قرار گرفت. اما این اعتراضات غربگرایان اوکراینی، اعتراضات دامنهدار روسگرایان اوکراینی را در پی داشت. بهتاریخ 22 فبروری یعنی یک روز پس از اعتراض غربگرایان، نخستین جرقههای اعتراض جدی در مناطق روسنشین در شرق و جنوب اوکراین توسط راهپیمایانی که پوتین را رییس جمهور خود میخواندند، زده شد. در 23 فبروری هزاران تن در بندر سواستوپل به حمایت از روسیه به خیابانها ریختند. در 26 فبروری شبهنظامیان طرفدار روسیه کنترل شبهجزیره کریمه را به دست گرفتند. (کریمیفرد و روحی بهینه، ۱۳۹۹: ۵۶۰)
در سال ۲۰۱۵ با میانجیگری فرانسه و آلمان، توافقنامهای میان روسیه و اوکراین امضا شد که به توافقنامه مینسک معروف شد. هدف اصلی این توافقنامه پایان دادن به درگیری میان نیروهای ارتش اوکراین و جداییطلبان مورد حمایت روسیه در منطقه مورد مناقشه دونباس بود. براساس این توافق، اوکراین در ازای پسگیری کنترل مرزهای خود با روسیه، به این منطقه خودمختاری قابل توجهی داد. امریکا و متحدانش از این توافقنامه حمایت کردند، اما روسیه و اوکراین هر کدام دیگری را متهم به نادیده انگاشتن این توافقنامه میکنند. در درون مناطق تحت کنترل جداییطلبان نیز همه طرفدار خودگردانی با پیوستن به روسیه نیستند. در یک نظرسنجی که در سال ۲۰۲۱ در مناطق تحت کنترل شورشیان صورت گرفت، بیش از 50 درصد مردم خواهان خودگردانی با پیوستن به روسیه بودند. جمعیت منطقه دونباس به ۶ میلیون تن میرسد که کمی بیش از ۳ میلیون تن آنان در مناطق تحت کنترل دولتهای خودخوانده لوهانسک و دونتسک زندهگی میکنند. درگیریهای دو طرف منجر به قربانی شدن بیش از ۱۴ هزار تن و آوارهگی تعداد زیادی از مردم منطقه شد. تجزیهطلبان در مدارس تحت کنترل خود کتابهای نظام آموزشی روسیه را بهکار گرفتند و حتا اقدام به برپایی برخی از جشنهای ملی متعلق به روسیه کردند. دولت روسیه نیز در میان آنها حدود ۸۰۰ هزار پاسپورت روسی توزیع کرد. هر یک از این دو جمهوری خودخوانده، دولت و رییس جمهور مستقل خود را دارند. دنیس پوشیلین در سال ۲۰۱۸ در انتخاباتی که از سوی دولت اوکراین غیرقانونی خوانده شد، رهبر به اصطلاح جمهوری خلق دونتسک شد. لئونید پاسچنیک نیز خود را رهبر منطقه جداییطلب لوهانسک مینامد. براساس گزارشهای تایید نشده، بسیاری از مقامهای نظامی و جداییطلب در چند سال گذشته در جنگ، رقابتهای گروهی داخلی و یا عملیات نیروهای اوکراینی کشته شدهاند. الکساندر زاخارچنکو، رهبر شورشیان دونتسک، که در یک بمبگذاری در کافه دونتسک در آگست ۲۰۱۸ کشته شد، برجستهترین قربانی شورشیان در این درگیری تا امروز است. برخی از تحلیلگران، نیروهای امنیتی اوکراین را در قتل او دخیل میدانند.
باری، با توجه به تقابل دو گفتمان اورآسیاگرایی و اروآتلانتیکگرایی در اوکراین و پیوستن مردم دور این دو گفتمان، خلای بزرگی پیش روی اوکراین قرار دارد. این دوگانهانگاری نخست نقش بازدارنده خود را در شکلگیری هویت ملی در اوکراین ایفا میکند و در قدم دوم روی سیاست دفاعی اوکراین در برابر روسیه اثر بد میگذارد.
اوکراین در دوراهی عجیب و دشواری قرار گرفته است. از یک طرف، نمیتواند آزادی و اراده ملی خود را قربانی نگرانیهای امنیتی روسیه در شرق اروپا کند و فرصتهای اقتصادی و امنیتی پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا را از چشم بیاندازد، و از طرف دیگر برای اوکراین دشوار است که نگرانیهای امنیتی روسیه را جدی نگیرد. اوکراین حالا درک میکند که بهای پیوستن به ناتو چقدر سنگین و هزینهبر است. انتخاب پیوستن اوکراین به ناتو، امنیت ملی این کشور را مختل کرده و تهاجم روسیه را در پی داشته است. روسیه نیز با اتکا بر عملی شدن خواستهایش از یک طرف اوکراین را به خاک و خون کشید و از سوی دیگر، به حیثیت خود در نظام بینالملل ضربه بزرگ زد.
در جریان جنگ کنونی اوکراین، درک زلسنکی از تهاجم روسیه و مقاومت نظامیان اوکراین تا حدود زیادی به پرستیژ بینالمللی اوکراین افزوده است؛ اما از سوی دیگر، گفتمان حاکم نظری در این کشور گرایشهای هویتی است. بهگونهای که مناطق شرقی اوکراین مثل کریمه چند سال قبل و همچنان لوهانسک، دونتسک، زاپوریژیا و خرسون بعد از تهاجم نظامی روسیه یکی پی دیگر به اشغال این کشور در آمدهاند. جمعیت قابل ملاحظهای از مردم اوکراین طرفدار گفتمان اورآسیاگرایی به رهبری روسیه هستند. این وضعیت برای هویت ملی اوکراین چالش نظری و عملی تلقی میشود و این کشور را در برابر چند انتخاب قرار میدهد: تجزیه، رفتن بهسوی نظام سیاسی فدرالیسم و ادامه جنگ.
منابع:
1- اعظمی، هادی و دیگران. (۱۳۹۷). رقابت ژئوپلیتیک روسیه و امریکا در اوکراین، ۲۰۱۴-۲۰۱۷، پژوهشنامه ایرانی سیاست بینالملل، سال ۶، ش ۲.
2- دهشیار، حسین. (۱۳۹۳). سیاست خارجی روسیه در قبال اوکراین؛ گریزناپذیری بحران، فصلنامه روابط خارجی، س ۶، ش ۱.
3- زادوخین، ا.گ. (۱۳۸۴). سیاست خارجی روسیه: خودآگاهی و منافع ملی، ترجمه مهدی سنایی، نشر موسسه فرهنگی و مطالعاتی تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، چاپ تهران.
4- کریمی فرد، حسین و روحی دهینه، مجید. (۱۳۹۳). پیشینهسازی قدرت روسیه در قبال بحران اوکراین، فصلنامه سیاست خارجی، س ۲۸، ش ۳.
5- یزدانی، عزتالله و دیگران. (1398). نقش امریکا و روسیه در بحران ژئوپلیتیکی گرجستان و اوکراین، فصلنامه سیاست خارجی، دوره 5، ش 4.
بیشتر بخوانید…