زمانی که از داعش بهمثابه گروه تروریستی سخن میرود، ذهن شنونده معطوف به کسانی میشود که در کانون اهداف تهاجمی این گروه قرار دارند: شیعیان و دولتهای شیعی. خاستگاه و زادگاه داعش نیز جغرافیای عمدتاً شیعهنشین در خاور میانه بود: عراق و سوریه. این دو کشور از متحدان راهبردی ایران در خاور میانه هستند؛ کشوری که خود را پرچمدار شیعیان در جهان اسلام میداند. ازاینرو، ایران نیز چون سوریه و عراق برای داعش طعمهای است که بایستی بلعیده شود. زمانی که داعش در خاک عراق و سوریه سر برآورد، ایران به حمایت از این دو کشور علیه داعش وارد میدان نبرد شد. تلاشهای این مثلث بهثمر نشست و بساط داعش از عراق و سوریه برچیده شد. البته اگر روسیه و ایتلاف بینالمللی مبارزه علیه داعش به رهبری امریکا در میدان جنگ ورود نمیکردند، بهقطع نمیتوان گفت که مثلث فوق بهتنهایی پیروز میشد یا خیر؟
نگرانی ایران از حضور داعش در افغانستان زمانی اوج گرفت که این گروه از ولسوالی اچین ننگرهار سر برآورد. طوری که ادعا میشود، از آن زمان به بعد رابطه ایران و روسیه با طالبان عمق پیدا کرد؛ چون هر دو کشور غرق این توهم شدند که از طالبان برای مهار داعش میتوان استفاده کرد. این در حالی است که در افغانستان دولت مشروع مستقر بود و در جنگ علیه داعش تا جایی خوب درخشیده بود. فروپاشی جمهوریت و روی کار آمدن مجدد طالبان، به ایران نوید نابودی داعش را نداد. نهتنها که این گروه سرکوب نشد، بل طوری که از اظهارات مقامهای ایرانی برمیآید، نگرانی این کشور در زمینه ظاهراً افزایش یافته است. بهتازهگی حسین امیر عبداللهیان، وزیر خارجه ایران، در گفتوگو با یک رسانه ایرانی اظهار داشته است: «بر هیچ کس پوشیده نیست که سران داعش و نیروهای کارکشته این گروه از عراق، سوریه و بخشهایی از لیبی در این ماهها به داخل افغانستان منتقل شدهاند. این اتفاقاً یکی از چالشهای هیات حاکمه فعلی در افغانستان است.» واکنش مقامهای طالبان در برابر اظهارات مقام ایرانی تند بود: «بهجای انداختن بار مسوولیت بر دوش دیگران، بهتر است کشورها مکلفیتهای بینالمللی خویش را در قبال مصونیت مرزهای خویش انجام دهند.»
حضور داعش در افغانستان زیر اداره طالبان قطعی و مسلم است. شرق و غرب عالم به این امر اعتراف میکنند. حتا طالبانی که تا دیروز انکار میکردند، این روزها از تضعیف داعش و گاهی از کشف و انهدام مخفیگاه این گروه در برخی از ولایتها سخن میزنند که میتواند تاییدی بر حضور و فعالیت این گروه باشد.
در خصوص اظهارات عبداللهیان، تبصرههای زیادی شده و نگرانی ایران از حضور داعش در افغانستان جدی خوانده شده است. اما در این نوشته تلاش میشود از زاویه دیگری به اظهارات موصوف پرداخته شود؛ زاویهای که نگرانی ایران را در زمینه فوق، جدی و واقعی نمیداند. برای ایضاح مطلب به نکات ذیل اشاره میگردد:
۱- دولت ایران هنوز اسیر دام توهم دشمنی طالبان با داعش است. هنوز زود است که زنگار این توهم از روی ذهن مقامهای ایرانی پاک شود. ازاینرو، به لاف و بلوف طالبان مبنی بر ریشهکن کردن داعش زود دل میسپارند. همین که طالبان، داعش را بهنام گروه «خوارج» یاد میکنند، برای دولت ایران کافی است که دشمنی میان این دو گروه را دربست بپذیرد. خوارج خواندن داعش از سوی طالبان، از منظر مذهبی برای دولت ایران معنای خاصی دارد و این نوع تلقی به ذایقه مقامهای ایرانی شیرین میافتد. پس گروه طالبان که دشمن داعش است، دوست ایران محسوب میشود؛ دوستی که تا به دندان با توپ و تانک امریکایی مسلح است و ادعا میشود که توان مهار داعش را دارد. پس از این ناحیه نگرانی دولت ایران تا جایی مرفوع است.
۲- درست است که داعش در افغانستان حضور دارد، ولی نه حضوری که بتواند امنیت ایران، آسیای مرکزی و روسیه را در کوتاهمدت شدیداً به مخاطره افکند. هدف اول برای داعش، امارت طالبان است. داعش تا زمانی که امارت طالبان را برنینداخته است، به سراغ سایر گروهها و کشورها نمیرود. ادعا میشود که داعش در شمال افغانستان پناه گرفته است. پس اگر این گروه بهدنبال خلق ناامنی به سایر کشورها باشد، هدف اول، آسیای میانه و به تعقیب آن روسیه خواهد بود. ایران ممکن است هدف سوم و چهارم باشد. داعش برای فعلاً توان آن را ندارد که در چند جبهه بجنگد. تهدید داعش از ناحیه افغانستان علیه ایران به تهدید جنبش اسلامی ترکستان شرقی علیه چین میماند. چین بهپیمانهای که در سطح دنیا، اویغورهای مسلمان را تهدید بالفعل معرفی میکند، نیستند؛ چون که چین اگر بخواهد میتواند این گروه را بهسادهگی سرکوب کند. بهفرض اگر تهدید داعش از ناحیه افغانستان برای ایران جدی باشد، این کشور توان مهار آن را دارد؛ چون سالها به حمایت از سوریه و عراق در نبرد علیه داعش، گروههای نیابتی تربیت کرده است. ایران بهسادهگی میتواند در کنار روسیه و احتمالاً چین، ایتلاف منطقهای برای جنگ علیه داعش تشکیل دهد؛ چنانی که در سوریه تشکیل داده بود.
۳- حضور داعش در افغانستان بهپیمانه حضور این گروه در عراق و سوریه برای ایران نگرانی نمیآفریند. این در حالی است که ایران با افغانستان بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارد. در این زمینه چند نکته شایان ذکر است: ۱- عراق و سوریه برای ایران نسبت به افغانستان اهمیت بیشتر دارد؛ چون رقیبان قدرتمند ایران در خاور میانه حضور دارند و این کشور از دو کشور فوق برای مهار رقیبانش استفاده میکند. ۲- در عراق، شیعیان در اکثریت قرار دارند و همینطور گروهی بر سر اقتدار در سوریه، متحد راهبردی ایران بهحساب میرود. ۳- سیاست خارجی ایران در افغانستان مبتنی بر شیعیگرایی نیست. یکی از مثالهای آن سکوت این کشور در برابر فاجعه بلخاب است. حتا حمایت ایران از جبهه ضد طالبان در گذشته را نمیتوان ذیل شیعیگرایی از سوی این کشور معنا کرد. پس از آن که ۱۱ دیپلمات ایران از سوی طالبان کشته شدند، این کشور در صف حمایت از نیروهای مخالف طالبان ایستاد. ۴- دولت ایران میداند که در افغانستان حکومتی شکل نخواهد گرفت که چون سوریه و عراق تابع ایران باشد. ازاینرو، هزینهای را که در حمایت از شیعیان برای سرکوب داعش در سوریه و عراق پرداخت کرده، در افغانستان متقبل نخواهد شد.
۴- مقام ایرانی گفته است که نیروهای کارکشته داعش از زادگاهشان به افغانستان منتقل شدهاند، اما نگفته چهگونه، توسط چه کسانی و برای چه هدفی؟ حتا نگفته است که اسناد و شواهد موجود در زمینه را با طالبان شریک کرده است. در وهله اول، از آنجایی که ایران و امریکا در دشمنی بهسر میبرند، در ذهن خواننده این نکته خطور میکند که امریکا شاید این پروسه انتقال را انجام داده باشد. اگر اینگونه باشد، پس صحت توافقی که جو بایدن برای مبارزه علیه القاعده با طالبان کرده است، در معرض تردید قرار میگیرد. به این معنا که امریکا با طالبان میخواهد بازی دوگانه کند. از یکسو از طالبان برای نابودی القاعده کمک میخواهد و از سوی دیگر، داعش را که ظاهراً نابودی طالبان یکی از اهداف آن است، به افغانستان انتقال میدهد. اگر امریکا برای مهار کشورهای منطقه از جمله ایران، داعش را به افغانستان انتقال داده باشد، بازهم زیان آن بیشتر متوجه طالبان خواهد بود؛ چون ادعای طالبان مبنی بر پناهندادن به گروههای تروریستی را دروغ ثابت میکند.
۵- روشن نیست که مقام ایرانی برای نوازش طالبان از این راز پرده برداشته است یا برای سرزنش این گروه. کشورهای حامی طالبان، بهبهانه حضور داعش در افغانستان تلاش میکنند بهسود طالبان لابی کنند. این کشورها طالبان را دشمن آشتیناپذیر داعش تبلیغ میکنند و حمایت از طالبان و مشروعیتدادن به این گروه را در سرکوب داعش موثر میخوانند. ولی برخی از کشورها با نگاه واقعبینانهتر اذعان میکنند که طالبان با گروههای تروریستی پیوند عمیق دارند و به شعار این گروه مبنی بر پناهندادن به گروههای تروریستی نمیتوان دل خوش کرد. روشن نیست که موضعگیری مقام ایرانی در کدام یک از دو دسته فوق قرار میگیرد، یا هم تلاش کرده است در مسیر میانه راه بیفتد.
۶- حضور داعش در افغانستان برای ایران ضمن آن که چالش است، میتواند فرصت هم باشد. ازاینرو، به نگرانی این کشور در زمینه نمیتوان خیلی بها داد. برای نمونه، پای ایران در خاور میانه زمانی بیشتر باز شد که داعش در سوریه و عراق ظهور کرد. سرکوب داعش به نفوذ منطقهای ایران و همچنان به رقم گروههای نیابتی این کشور در منطقه افزود. همینطور عراق، سوریه، جنوب لبنان و نیروهای فلسطینی به ایران بیشتر وابسته شدند. ایران در حالی به جبهه جنگ علیه داعش با متحدانش رفت که رقیبان ایران در خلیج فارس بهویژه عربستان به حمایت از داعش متهم بود. بهفرض اگر در درازمدت، داعش در افغانستان نفوذ نگرانکنندهای پیدا کند، ایران خود را بهحیث یکی از محورهای جنگ علیه داعش معرفی خواهد کرد؛ چنانی که در ۲۰۰۱ در زمینه سرکوب طالبان و القاعده به امریکا نزدیک شد و در کوتاهمدت امتیازاتی را نصیب شد.
۷- حضور داعش در افغانستان بیشتر از سوی کشورها و نهادهای غربی و کمتر از سوی کشورها و نهادهای منطقهای گزارش میشود. این در حالی است که فربه شدن هیولای داعش در افغانستان، اول از همه منطقه را به کام میکشد. ایران اگرچه حضور داعش در افغانستان را انکار نمیکند، ولی آن را خطر بزرگ نمیداند؛ چون گمان میکند که غرب بهدنبال آن است تا سطح روابط این کشور با طالبان تقلیل پیدا کند. ایران میخواهد بگوید که امریکا به سیاست ایرانهراسی روی آورده است. یعنی با برجستهکردن خطر داعش میخواهد این کشور از افغانستان فرار کند. اگر اینگونه نباشد، روشن است که ظهور داعش نتیجه قطعی خروج فاجعهبار امریکا از افغانستان است که بازهم برای ایران و سایر کشورهای منطقه در درازمدت درد سر خواهد بود.
۸- با توجه به نکات فوق، پرسش این است که اگر نگرانی دولت ایران از حضور داعش در افغانستان جدی نیست، پس چرا وزیر خارجه آن از انتقال نیروهای داعش به افغانستان سخن گفت؟ بهنظر میرسد گفتههای مقام ایرانی ربط مستقیمی به تنشهای لفظی اخیر میان ایران و طالبان دارد؛ چون رابطه طرفین پس از خلق تنش بر سر حقابه رود هیرمند اگرچه به سردی نگراییده، ولی از شدت گرمای آن کاسته شده است. همینطور نمیتواند به اظهارات جو بایدن برای کمک گرفتن از طالبان در کشتن رهبر القاعده بیربط باشد. حتا در فروشگاهها، خیابانها و هوتلهای ایران، سخن از توافق جو بایدن و طالبان است، این که در دهلیزهای کاخ قدرت در ایران چه غوغایی برپا شده باشد، روشن نیست. پس میتوان گفت که اظهارات مقام ایرانی بیشتر رنگوبوی سیاسی دارد تا امنیتی. نکته مهم در زمینه پیشینهنداشتن چنین اظهارات است. مقامهای روسی بارها صریح و بیپرده نگرانیشان را در زمینه حضور داعش در افغانستان، مطرح کردهاند، ولی از سوی ایران، تازهگی دارد. مقامهای ایرانی در زمینه حقابه، مهاجرت، مواد مخدر و درگیری مرزی علیه طالبان موضعگیری داشتهاند؛ اما در زمینه حضور داعش، بار اول است که به این صراحت سخن میگویند. حالا شاید مقام ایرانی با این اظهارات بهنحوی بخواهد طالبان را ناکام در امر تامین امنیت و مهار گروههای تروریستی معرفی کند. یا بخواهد به طالبان بگوید که اگر در برابر پناهگرفتن داعش در خاک افغانستان اقدام نکنند، ایران به نیروهای مخالف این گروه که در بیرون از افغانستان بهسر میبرند، پناه میدهد و در صورت لزوم از آنان حمایت خواهد کرد.