حقوق بشری در افغانستان زیر کنترل طالبان
اتل سالار هاشمی

پس از سقوط نظام جمهوری در کشور، حاکمیت دوباره طالبان کابوس سالهای گذشته را تازه کرد. آنان نهتنها بر رویکرد قبلی خود غالب نشدهاند؛ بلکه برای عملی کردن همان رویکردشان کمر بستهاند. طالبان از روز اول حاکمیتشان با غیرشرعی خواندن نظم اساسی جمهوری پیشین و سایر قوانین، آنها را لغو و ادعا کردند که امور رژیم را در روشنایی قانون اسلامی و رسوم افغانی به پیش میبرند. طالبان به کار کمیسیون مستقل حقوق بشر پایان دارند. قانون نظارت از رسانهها را نیز لغو کردند. مجلس نمایندهگان و مجلس سنا در نظامشان جای ندارد؛ زیرا اینها پدیدههای غربی هستند. آنان به جای آن شورای حل و عقد ملاها را دارند و امور رژیمشان را توسط فرمانها امیرشان سرپرستی میکنند. پس از برداشتن این گامها، آنان قتلهای خودسرانه را در کشور انجام دادند و بیش از ۲۰ نوع محدودیت را بر زنان وضع کردند که منع آموزش و منع کار را نیز شامل میشود.
به تازهگی سازمان ملل در مورد حقوق بشری در افغانستان موقفگیری کرده است. بیبیسی پشتو در یک گزارش تازه نوشته است: «ملل متحد میگوید که وضعیت حقوق بشری در افغانستان فاجعهبار است و طالبان را به ظلم تکاندهنده علیه زنان و دختران متهم کرده است. این صحبت را وولکر تورک، مسوول اداره حقوق بشر سازمان ملل متحد روز گذشته در نشست شورای حقوق بشر در جینوا مطرح کرده است که در آن، گزارش حقوق بشری ماه مارچ تا اگست سال جاری نیز ارایه شد. در گزارش از عقبگرد سیستماتیک حاکمیت قانون و حقوق بشری، بهویژه حقوق زنان و دختران نیز یادآوری شده است.»
این گزارش ثابت میکند که ادعای قانونی و شرعی بودن طالبان دروغ است. اصلاً رژیم طالبان هیچ گونه قانون ندارد. اینجا خودسری و غیرقانونی است. زنان زیر نام دین و فرهنگ از تعلیم محروم میشوند، وظایفشان متوقف میشود، اجازه بیرون رفتن از خانه برایشان داده نمیشود، به بهانههای مختلف بازداشت میشوند و طالبان به آنان وحشیانه مجازات میکنند.
آن گونه نیست که ظلم خارج از چوکات قانون، اخلاق، شریعت و انسانیت در کشور بر زنان صورت نمیگیرد. اگر طالبان به واقعیت شرع را عملی میکردند و به فکر انسانیت نیز میبودند، برایشان مهمتر بود که پیش از منع آموزش بر زنان، حقوق نقض شده آنان را دوباره میدادند. به جای منع کار، حق میراث زنان را به آنان برمیگرداندند و زنان بیوه از سوی مردم بهعنوان میراث برده نمیشد. به عوض نقض حقوق زنان زیر نام «بیگانه»، باید برای آنان از قبل نظم ساخته میشد، اما طالبان بهگونه سیستماتیک بنیادهای کشور را ویران و حقوق بشری را نقض میکنند. آنان یک ملت را بیسواد میسازند و به سرعت در پی افزایش مدرسهها هستند. حتا در زمان جمهوریت شمار فارغان مدرسهها فراتر از تقاضا برای آنان بود. حالا این همه فارغان مدرسه به چه درد ملت میخورند؟
براساس معلومات، بهحدی عملکرهای غیرقانونی است که حتا اگر فردی در یک نشست شخصی خصوصی نیز علیه طالبان صحبت کند و آنان از آن خبر شوند، خیری برای آن فرد وجود ندارد؛ زیرا حتماً وی را بازداشت و شکنجه میکنند. این افراد را به توبه کردن مجبور میکنند و حتا شماری از چنین افراد را نیز کشتهاند.
آنان رمز همه صفحات اجتماعی افرادی را در زندان از آنان میگیرند، آنها را باز و با نام آنان در رسانههای اجتماعی فعالیت میکنند. رمز واتساپ افراد را میخواهند، آن را باز میکنند و نام و نمبر تماس افراد را از آن میگیرند. همه معلومات موبایل و کمپیوتر افراد را میگیرند، عکسها و ویدیوهای آن را برمیدارند. در جریان لتوکوب نیز از آنان اعتراف میگیرند و ویدیوهای اعتراف، توبه کردن و تضمین گرفتن آنان را ثبت میکنند تا فرد نزد آنان «Blackmail» شود. سپس با همین ویدیو هر زمانی آنان را تهدید میکنند که اگر سرپیچی کنند، این همه را افشا خواهند کرد.
با برگشت طالبان، آمار ناپدید شدن نوجوانان افزایش یافته است. برخی افراد سپس اعتراف کردهاند که شماری از فرماندهان طالبان آنان را بردهاند و بر آنان روزهای پیهم تجاوز کردهاند. همین گونه دختران را برای اشباع خود اختطاف میکنند و گزارشهای آن به رسانهها رسیده است.
از آنجایی که کمیسیون نظارت از حقوق بشر در کشور وجود ندارد، قانون اساسی و سایر قوانین لغو شده است، رسانهها آزاد نیستند و سانسور شدهاند. هیچ فردی حق نقد را ندارد و اگر برایش اجازه نیز داده شود، تنها به توصیف طالبان، چاپلوسی و لابی کردن به این گروه اجازه است. در غیر آن حق خواستن در حاکمیت طالبان جرم پنداشته میشود. پس درب نقض حقوق بشری در حاکمیت طالبان باز است. با سینه باز حقوق بشری را زیر پا میکنند و اندیشه این را نیز ندارند که روزی از آنان حساب گرفته خواهد شود و جهان بر آنان تحریمهای اقتصادی و سیاسی وضع خواهد کرد.
کاش جهان در مورد مردم افغانستان صادقانه عمل میکرد. حقوق بشری آنان بسیار بهگونه بدی نقض میشود، چنانچه آنان در گزارشها به آن یادآوری میکنند. واقعیتهایی را که اینجا افغانها میبینند را ما با چشمان خود میبینیم. تنها بخش کوچکی از آن در گزارشهای ملل متحد و سایر سازمانها انعکاس مییابد. به گفته پشتونها، زمینی میسوزد که روی آن آتش روشن باشد. اگر این گزارش با واقعیتهای میدانی مقایسه شود، آنگاه مردم خواهند دانست که جهان تنها از درصد کمی از جرایم انجام شده آگاه میشود. پس همه این موارد در عقب پرده و بهگونه پنهانی بر مردم صورت میگیرد.
اگر ظلم، وحشت، بیقانونی، خودسری و احترام نکردن به قوانین و ارزشها همین گونه از سوی طالبان ادامه یابد، این ملت نیمجان بهزودی به حالت کوما خواهند رسید. حقوق میلیونها فرد در کشور به آنان داده نمیشود. یک گروه بدماش، ضد بشری و غیرقانونی در کشور حاکم است و همه حقوق مردم را از آنان گرفته است. نه اصول بینالمللی را میپذیرند، نه با مردم راه میآیند و نه با جهان. همان چیزی که میخواهند را انجام میدهند. با توجه به این، گزارش ملل متحد تنها بخش کمی از واقعیتهایی که اتفاق میافتند را منتشر میکند. از بیشتر ناملایمتیها پرده برداشته نمیشود که طالبان با ملت افغانستان انجام میدهند.
به واقعیت نیز در غیرقانونی، خودسری و بدماشی بیشتر از این توقع نمیتوان داشت. یک فردی که هیچ اصولی برای رژیم خود ندارد، وی چگونه به حقوق بشری احترام کند؟ ملل متحد ناحق از این گونه گروه گلایه میکند؛ گروهی که نه این سازمان را به رسمیت میشناسد، اصول را ممیپذیرد و همه موارد را نیز تنها از عینک خود میبیند؛ آنگونه که برایشان ۱۰۰ درصد واقعیت به نظر میآید.
در عصر تکنالوژی و آزادی بیان توقع ما این است که نقض حقوق بشری رژیم طالبان توسط سازمانهای بینالمللی بهگونه درست آن مستند و معلومات واقعی در مورد ظلم و وحشت به جهان ارایه شود. آنگاه چهره اصلی طالبان معلوم میشود، اما تا حال آن گونه نشده است که توقع میرفت.