دیروز گزارشی را تحت عنوان «دادخواهی برای ثبت جهانی میناتور و خوشنویسی» در وبسایت روزنامه 8صبح خواندم و مرا واداشت تا در این رابطه چند موضوع را مطرح کنم. از نظر بنده این اعتراض تنها اعتراض هراتیان نیست، بلکه اعتراض یک ملت است که با تاریخ 5000 ساله و داشتن فرهنگ باعظمت در جغرافیای مثل افغانستان زیست میکنند. این اعتراض فرهنگیان و نخبهگان این جامعه است که براثر بیتوجهی وزارت اطلاعات و فرهنگ کشور، داشتههای فرهنگیشان را کشورهای دیگر به نام خویش ثبت میکنند. با تأسف این مورد در سالهای قبل نیز اتفاق افتاده است. در سال 1395 مثنوی معنوی مولانا جلالالدین بلخی را خواستند به نامشان ثبت کنند و یا آله موسیقی دوتار، اثر مشترک فرهنگی را تنها به نام خودشان ثبت کردند. هیچ تضمینی هم وجود ندارد که کشورهای دیگر که با ما مشترکات فرهنگی دارند، آثار فرهنگی مختص و مشترکمان را به نام خودشان ثبت سازمان یونسکو و یا آیسیسکو کنند.
چرا کشورها میخواهند آثار فرهنگیشان را ثبت کنند؟
«ميراث فرهنگي» نبوغ خلاقه مردمی است كه در گذشته دور، گذشته نزديك و در حال حاضر زندهگي ميكردهاند و ميكنند. اينگونه ميراث، يعني ميراث فرهنگي، درباره سنتها، عقايد و دستيافتههای هركشور و مردم آن سخن میگويد. از این رو به حفظ آن سعی میورزند و ارزشهای آن را پاس میدارند. به طور عموم دو نوع میراث فرهنگی داریم که عبارت از میراث فرهنگی مادی (ملموس) و میراث فرهنگی معنوی (ناملموس) است.
- حفظ هویت فرهنگی: آثار فرهنگی ملموس و ناملموس بخشی از هویت فرهنگی یک ملت است. یک ملت زمانی زنده میماند که هویتش زنده بماند. اینجا است که کشورها ضمن توجه به مسایل دیگر دولت، به بخش فرهنگیشان سرمایهگذاری میکنند و به آن ارزش قایلاند.
- منبع باارزش برای محققان: محققان برای منابع دسته اول نیاز دارند تا به مکانهای تاریخی و سندهای کهن مراجعه کنند و داشتههای علمی و معنویشان را از آن استنباط نمایند. از این رو مکانهای تاریخی، سنتهای بومی و ارزشهای معنوی و دستنخورده مردمان بومی منبع مطمین و موثق برای محققان و تاریخنگاران است.
- منبع درآمد: مکانهای تاریخی مقصد اصلی توریستها را در جهان تشکیل میدهد. در جهان کشورهای زیادی را سراغ داریم که تنها از بخشهای فرهنگی و مکانهای تاریخیشان عاید خالص را به جیب میزنند و درآمد قابل توجه آن را تشکیل میدهد. مثلاً کوریای جنوبی با وجود اینکه از نظر تکنولوژی روز در جهان حرفی برای گفتن دارد، ولی توجه خاص به مکانهای تاریخی و حفظ سنتها و باورهایش نیز دارد. مکانهای تاریخیاش را طوری حفظ کرده که با داخل شدن به آن محل، ذهن انسان را به دوران خودش میکشاند. کشورهای دیگری مثل مصر و یونان باستان نیز درآمد هنگفت از مکانهای تاریخیشان دارند.
- ایجاد شغل: یکی از مشکلاتی که کشورها با آن روبهرو است، نبود فرصت شغلی است. در این میان کشورهایی هستند که با خلاقیت و درایت خود از این فرصت به گونه موثر استفاده میکنند و برای هزاران تن زمینه کار فراهم کردهاند. مکانهای تاریخی نیاز به بودجه ندارد که دولت برای آن اختصاص دهد، ولی از درآمد خودش به منظور حفاظت از هرکدام دهها تن صاحب شغل میشوند.
- مکان تفریحی: یکی از نیازهای اساسی در شهرهای مدرن، فضای مصون تفریحی است که اکثر کشورها با ابتکارشان مکانهای تاریخشان را برای تفریح و سیاحت فراهم کردهاند. مکانهای تاریخی یک چالش خوب برای نسل امروز است که با دیدن خلاقیتها و فرهنگهای بومیشان مواجه میشوند. تمرکز و توجه به این داشتهها میتواند فاصله بیان نسل حاضر و گذشتهگان را از بین ببرد و موجب افکار جدید و خلاقیتهای بیشتر گردد.
آثار تاریخی را کیها ثبت میکنند؟
1- دولتها: دولتها سعی میکنند تا به منظور حفظ هویت فرهنگیشان، مکانهای تاریخی، سنتها و باورهایشان را بازسازی و حفظ کنند. از این رو نخست وزارت مربوطه تمام مکانهای تاریخ، آثار، ارزشها و سنتهایی را که از گذشتهگان به ارث بردهاند ثبت محلی (در سطح ولایت) و بعد ثبت ملی (کشور مربوطه) کشورشان میکند. زمانی که این دو مرحله سپری شد و ارزش این آثار مشخص گردید، مرحله بعدی ترتیب دوسیه (تشخیص معیار) و پیشکش آن جهت ثبت به سازمانهای معتبر مثل یونسکو و آیسیسکو است.
خوشبختانه در افغانستان نیز وزارت اطلاعات و فرهنگ و ریاستهای مربوطه آن در سطح ولایات فعالاند. اینکه وزارت اطلاعات و فرهنگ به چه پیمانه توانسته است به این امر مهم بپردازند، مورد بحث ما نیست؛ اما نظر به معلوماتی که وجود دارد متأسفانه در ثبت آثار در سطح محلی و ملی اقدامات لازم که باید صورت میگرفت، صورت نگرفته است. این مساله میتواند کشور ما را در آینده با چالش جدی در امر ترتیب دوسیه و ثبت آن به سازمان یونسکو و سایر سازمانها روبهرو سازد.
2- سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو): یونسکو یکی از سازمانهای تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد است که در سال 1945 میلادی با هدف کمک به فرایند صلح و امنیت جهانی، از طریق همکاریهای بینالمللی در زمینههای آموزشی، علمی و فرهنگی به منظور افزایش احترام به عدالت، قانونمداری و حقوق بشر بر پایه منشور سازمان ملل متحد تأسیس شد. ساحه فعالیت این سازمان بینهایت گسترده است و به منظور همآهنگی، نظارت و ارایه گزارش از فعالیتهایش کمیسیونهای ملی را در کشورهای عضو ایجاد کرده است. در افغانستان نیز خوشبختانه کمیسیون ملی یونسکو و آیسیسکو در زیر چوکات وزارت معارف فعالیت میکند؛ اما نظر به وضعیت حاکم در کشور به آن نیز آنچه شایستهاش است توجه صورت نگرفته است.
یکی از بخشهای مهم فعالیت یونسکو موضوع فرهنگی و ثبت میراثهای فرهنگی در آن سازمان است. این سازمان همواره سعی میورزد تا در عرصه انکشاف فرهنگ و عنعنات مختلف کشورهای جهان نقش کلیدی داشته تا از این طریق از یک سو آثار و میراثهای فرهنگی را به معرفی گیرد و از جانب دیگر توانسته باشد ارزشهای مادی و معنوی یک نسل را به نسلهای بعدی انتقال دهد. کشورهای عضو نیز سعی میورزند تا دوسیه آثار فرهنگی (ملموس و ناملموس) شان را ترتیب نموده و جهت ثبت به این سازمان پیشکش کنند.
این سازمان علاوه بر مسایل فرهنگی در بخشهای دیگر جامعه نیز نقش فعال در جهان بازی میکند که از آن جمله میتوان ثبت مناطق حفاظت شده (UNESCO Biosphere Reserves Program )، ثبت شخصتهای علمی و فرهنگی، ثبت موسیقی، اسناد و کتابهای منحصر به فرد در حافظه جهانی (Memory of the World) و یا موجودیت کمیتههای تخصصی، کرسی یونسکو (UNESCO Chair) برای دانشگاهها و شبکههای مرتبط یونسکو برای مکاتب جهان، ثبت شهرهای خلاق و یادگیرنده یونسکو و دهها مورد دیگر را نام برد. در واقع سازمان یونسکو فرصتهای بیشماری را فراهم کرده است و اینکه کشورها به چه پیمانه میتوانند از این فرصتها استفاده ببرند، وابسته به دانش، خلاقیت، مسوولیتپذیری و پشت کار آنان است.
با تأسف افغانستان با وجودی که در سال 1948 میلادی عضویت این سازمان را کسب کرده است، اما به گونهای که باید از فرصتهای موجود استفاده نتوانسته است.
3- سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی کشورهای اسلامی (آیسیسکو): سازمان آیسیسکو در سال 1979 با هدف پاسداری از هویت اسلامی، تقویت و تحکیم همکاری بین کشورهای عضو از طریق آموزش، علوم و فرهنگ ایجاد شده و افغانستان نیز در سال 2003 عضویت این سازمان را کسب کرده است.
این سازمان نیز تلاش میکند تا سنت و فرهنگ اسلامی را در کشورهای عضو حفظ و نگهداری کند و هرسال شماری از شهرهایی را که مکانهای تاریخی دوره اسلامی و نقش علما در توسعه فرهنگ اسلامی را با خود داشته باشند، به عنوان پایتخت فرهنگ تمدن اسلامی نامگذاری میکند. در این رابطه میتوان از شهر غزنی به عنوان پایتخت فرهنگ تمدن اسلامی در سال 2013 نام برد. همچنان قرار است در سال 2024 شهر کابل به عنوان پایتخت فرهنگ تمدن اسلامی نامگذاری شود. امیدواریم از این فرصت ارگانهای مسوول استفاده اعظمی را ببرند و بتوانند شهر کابل را برای چنین رویداد تاریخ آماده سازند.
سازمان آیسیسکو نیز میراثهای فرهنگی (ملموس و ناملوس) کشورهای اسلامی را ثبت میکند، ولی از افغانستان در این بخش تا هنوز اثری ثبت نشده است. عدم توجه در این امر مهم کشور ما را در ابعاد مختلف فرهنگی، علمی و حتا از لحاظ سیاسی با چالش جدی روبهرو خواهد کرد.
جایگاه کشور ما در ثبت آثار فرهنگی یونسکو
ثبت آثار فرهنگی در سازمان یونسکو از اهمیت ویژهای برای کشورها برخوردار است و کشورها همواره سعی میورزند تا داشتههای فرهنگیشان را از نابودی نجات دهند. با توجه به اینکه افغانستان یک کشور غنی از آثار فرهنگی است، تنها ثبت دو اثر در بخش آثار فرهنگی ملموس خیلی قابل تعریف نیست.
1- در بخش ملموس: اولین اثر فرهنگی افغانستان که در سال 2002 در لیست میراثهای فرهنگی یونسکو جا گرفت، منار جام است که در ولایت غور موقعیت دارد. دومین اثر فرهنگی افغانستان ثبت یونسکو بودای بامیان است که در سال 2003 شامل لیست میراثهای فرهنگی این سازمان شد.
گرچند وزارت اطلاعات و فرهنگ چهار محل دیگر مثل شهر بلخ، شهر هرات، بند امیر ولایت بامیان (در سال 2004) و باغ بابر (در سال 2009) را نیز به یونسکو فرستاده است، ولی از سال 2004 تا حالا در لیست مناطق آزمایشی برای نامزدی در لیست میراثهای فرهنگی یونسکو قرار دارند. نظر به معلومات موجود، این آثار نیازمند پیگیری بیشتر است تا در یونسکو ثبت شوند. با توجه به ظرفیت فرهنگی که در کشور وجود دارد، باید بیشتر از آن تلاش شود تا آثار دیگری پیشنهاد و ثبت یونسکو شوند تا از یک طرف مانع تخریب آن میشویم و از جانب دیگر مسوولیت میهنی و اخلاقی خویش را نسبت به آثار و نسلهای بعدی اداء میکنیم.
2- در بخش غیرملموس: افغانستان کشوری است با تنوع فرهنگی و بومی که هریک آن میتواند به عنوان میراث غیرملموس نه تنها در کشور، بلکه شامل لیست میراثهای جهانی مثل یونسکو و آیسیسکو گردد. با تأسف در این زمینه هم حرفی برای گفتن نداریم. آثار غیرملموس ما هم کمکم یا از بین میروند و یا اینکه سایر کشورها آنها را به نام خودشان ثبت میکنند. اگر چنین روند ادامه پیدا کند، واقعاً مایه شرمساری در بعد فرهنگی کشور خواهیم بود، زیرا از میان انبوه آثار فرهنگی غیرملموس تنها یک اثر آن هم با سعی و تلاش کشورهای حوزه نوروز به طور مشترک میان ده کشور در سال 1395 ثبت سازمان یونسکو گردیده است. همچنان راه ابریشم به شکل منطقهای قرار است ثبت گردد. اثر دیگری که بتوان به طور اختصاصی به افغانستان برگردد، متأسفانه وجود ندارد.
در سال 2014 دوسیه اثر فرهنگی ناملموس «اتن ملی» و در سال 2015 دوسیه «قرصک پنجشیر» را ترتیب و به سازمان یونسکو ارسال کردند، اما نسبت تکمیل نبودن دوسیه، از ثبت باز ماندهاند. در هر صورت وزارت اطلاعات و فرهنگ و نهادهای فرهنگی دیگر مکلفاند تا چنین موارد را پیگیری کنند. آثار دیگری مثل دمبوره را داریم که در نقاط مختلف کشور از دورههای خیلی دور مورد استفاده بوده و میباشد. از سوی دیگر دمبوره را میتوان با همآهنگی کشورهایی چون ایران، پاکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، اوزبیکستان و قزاقستان و حتا ترکیه به طور آثار مشترک فرهنگی پیشنهاد کرد؛ چون همهی این کشورها از این اثر فرهنگی استفاده میکنند و در زندهگی هنریشان از جایگاه خاصی برخوردار است.
چه باید کرد؟
آثار فرهنگی از اهمیت ویژهای برای ملتها برخوردار است؛ اما متأسفانه در کشور ما به این مساله مهم چندان اهمیت داده نمیشود. همین سطحینگری و عدم علایق به مسایل فرهنگی باعث میشود تا کشورهای دیگر که در حوزه مشترک فرهنگی با ما قرار دارند، آنها را به نام خود ثبت کنند. فکر میکنم کشورهای دیگر از جمله ایران، ترکیه و تاجیکستان و یا سایر کشورهایی که با ما فرهنگ مشترک دارند، برای ثبت آثارشان منتظر ما نمیمانند و یا اجازه نمیگیرند که کدام اثر را ثبت کنیم. یک بعد قضیه اگر برمیگردد به کشورهایی که مشترکات فرهنگی داریم و باید آنها لحاظ این مشترکات و همسایهداری را داشته باشند، اما بعد اصلی قضیه به ما و نگاه ما نسبت به این مسایل مربوط است که با چه سطحینگری و بیمیلی نسبت به حفظ آثار فرهنگی روبهروییم. اگر آنها تلاش میورزند، دوسیه آثار را ترتیب میکنند و از هیچشان اثر میسازند و در نهایت به یونسکو و یا سایر سازمانهای معتبر جهانی ثبت میکنند، کار عاقلانهای میکنند. این بر ما است که خود را کمی تکان بدهیم و جدا از دغدغههای روزمرهگی که داریم به مسایل فرهنگی و حفظ آن نیز توجه کنیم. نهادهای فرهنگی، نخبهگان و رسانهها به وزارت اطلاعات و فرهنگ فشار بیاورند تا به عنوان مسوول درجه یک فرهنگی، تمام آثار فرهنگی را ثبت و زمینه پیشکش و ثبت آنها را به سازمانهای معتبر جهانی فراهم کند. تا زمانی که همه باهم و در کنار هم برای حفظ داشتههای فرهنگی کشور آستین بر نزنیم، کشورهای دیگر و یا سازمانهای جهانی برای ما کاری انجام نمیدهند.
پس قبل از آنکه دیگران اقدام کنند، مسوولیت احساس کنیم و حس وطندوستی خود را تقویت دهیم و صادقانه در حفظ و نگهداشت آن تلاش ورزیم. تا زمانی که نگاه ما نسبت به آثار فرهنگی مسوولانه نباشد و اقدامات لازم و جدی روی دست نگیریم، یقیناً نمیتوانیم پاسدار خوبی از فرهنگ خود باشیم. بناً حرف اساسی این است که فرهنگیان، رسانهها، جامعه مدنی و مسوولان مربوطه مسوولیت دارند تا آثار فرهنگی را شناسایی، ثبت محلی، ثبت ملی و در نهایت ترتیب دوسیه کرده جهت ثبت در سازمان یونسکو، سازمان آیسیسکو و یا سازمانهای معتبر جهانی دیگر پیشکش کنند.