ناگزیری‌های ایران در تعامل با طالبان

شجاع‌الدین امینی

ایران در همسایه‌گی افغانستان، یکی از کشورهایی است که پس از برگشت طالبان به قدرت بر تعامل با این گروه تأکید داشته و تا این دم رابطه این کشور با این گروه مبتنی بر تعامل بوده است. این درحالی است که چندباری میان مرزبانان ایرانی و مرزبانان طالبان درگیری نظامی رخ داده و آغازگر این درگیری‌ها هم بیشتر طالبان بود‌ه‌اند؛ اما طرف ایرانی با احتیاط پا پیش گذاشته و رضایت نداده تا درگیری‌های مرزی رابطه این کشور با طالبان را تیره سازد. این نکته نشان می‌دهد که طرف ایرانی بر حفظ اصل «تعامل» بیشتر تمایل دارد تا طرف طالبان. ایران در حالی به تداوم سیاست تعامل با طالبان پا می‌فشارد که طالبان هیچ‌یک از مطالبات ایران را برآورده نساخته‌اند؛ نه حکومت فراگیر تشکیل داده‌ و نه هم به انتظارات ایران در زمینه حقابه پاسخ مطلوب داده‌اند. این روزها بار دیگر سخن از تعامل گرم ایران با طالبان است. سپردن مسوولیت سفارت افغانستان در تهران به نماینده طالبان، از رخ تعامل گرم ایران با طالبان پرده بر انداخت و پرسش‌های زیادی در ذهن‌ها آفرید؛ از جمله این‌که سپردن مسوولیت سفارت به نماینده طالبان چه سودی می‌تواند برای ایران داشته باشد؟ آیا سیاست تعامل با طالبان از سوی ایران دایمی خواهد بود یا مقطعی؟ آیا تداوم سیاست تعامل منجر به شناسایی رسمی حکومت سرپرست طالبان از سوی ایران خواهد شد یا خیر؟ به باور من، ایران از سر ناگزیری‌هایی که با آن دست در گریبان است، با طالبان تعامل پیشه کرده است، نه از سر رغبت و اشتیاق. این ناگزیری‌ها تعامل با طالبان را برای ایران تبدیل به امری گریزناپذیر ساخته است. در ذیل به این ناگزیری‌ها پرداخته می‌شود:

۱-‌ کشمکش با کشورهای غربی، عربی و حوزه قفقاز

یکی از ناگزیری‌های ایران این است که در مصاف چند جبهه قرار گرفته است از جمله در برابر کشورهای غرب و عرب و متحدان این کشورها در خاورمیانه و قفقاز. قبل از شروع اعتراض‌ها در ایران، رابطه این کشور با امریکا داشت بهبود می‌یافت؛ ولی پس از شروع اعتراض‌ها دروازه گفت‌وگو میان ایران و امریکا مسدود و سطح هجمه‌ها و تهدید‌ها علیه این کشور افزایش یافت. کشورهای اتحادیه اروپا که تا دیروز به‌مثابه میانجی‌ میان ایران و امریکا عمل می‌کردند، پس از شروع اعتراض‌ها در ایران، نه‌تنها برای بهبود رابطه میان این دو کشور تلاش نکردند، بلکه هرگونه تلاش در این مسیر را نکوهش کردند. روی ‌بر تافتن اتحادیه اروپا از ایران سبب شد که جام برجام بشکند و زمینه‌های مساعد برای مذاکره با ایران نابود شود. کشورهای عرب سنی در بیخ گوش ایران آرام ننشسته و هی شب‌و‌روز خُروپوف می‌کنند و خواب آرام ایران را به هم می‌زنند. تلاش این کشورها معطوف به افزایش نفوذ خود در خاورمیانه و کاهش نفوذ ایران در این منطقه است که شرایط حاضر را مساعد برای تحقق این امر می‌دانند. همچنان اسرائیل، رقیب آشتی‌ناپذیر ایران، هر لحظه به سوی این کشور شاخ و شانه می‌کشد و تلاش می‌ورزد تا زمینه گفت‌وگو میان ایران و دنیای غرب از نو مساعد نگردد. حوزه قفقاز هم برای ایران خالی از خطر نیست. ترکیه و آذربایجان روز به روز تلاش دارد که رابطه خود با اسرائیل را گسترش داده، فضا را برای ایران تنگ سازد. همچنان رابطه گرم چین با کشورهای عرب سنی، ایران را به لرزه انداخته است. جمع‌بندی این می‌شود که ایران در این روزها در سه جبهه قدرت‌مند درگیر است: کشورهای غرب، عرب و حوزه قفقاز. حالا گشودن جبهه جدید از سوی ایران علیه طالبان در همسایه‌گی‌اش نه ممکن است و نه هم مطلوب.

 ۲- تعامل کشورهای همسایه، منطقه و جهان با طالبان

پس از برگشت طالبان به قدرت، هیچ‌کشوری نه در سطح منطقه و نه هم در سطح جهان، از ضرورت نبرد مسلحانه علیه طالبان سخن نگفته‌اند و هیچ‌یک هم از مقاومت مسلحانه علیه طالبان حتا حمایت لفظی هم نکرده‌ است. برعکس، همه کشورها تا این دم بر یک نکته اتفاق نظر دارند و آن تعامل با گروه طالبان است. پاکستان، ترکیه، روسیه، چین و اوزبیکستان کشورهایی هستند که نه‌تنها از ضرورت تعامل با طالبان سخن می‌زنند که سفارت‌‌های افغانستان را نیز به نماینده‌گان طالبان تحویل داده‌اند. کشورهای عرب سنی، به‌ویژه قطر و امارات متحده عرب هم تعامل گرم خود با طالبان را حفظ کرده‌ و مصمم به تداوم آن هستند. امریکا و اتحادیه اروپا هم بارها اعلام داشتند که بدیلی برای طالبان وجود ندارد و این گروه را الزاماً با شکل و ماهیت موجود باید پذیرفت و از مسیر تعامل نباید خارج شد. حالا، ایران اگر یکه‌و‌تنها از تعامل با طالبان گریز کند، این گریز نه طالبان را تضعیف می‌کند و نه هم مخالفان طالبان را قوی. در این حالت، گریز ایران از تعامل با طالبان اگر ممکن باشد، مطلوب نیست.

 ۳-‌ مقاومت در برابر مطالبات امریکا و متحدان آن

ایستاده‌گی طالبان در برابر مطالبات امریکا و متحدان آن، زمینه هم‌سویی میان ایران و طالبان را تقویت کرده است. طالبان تا این دم هیچ‌یک از مطالبات امریکا و متحدان آن را برآورده نساخته‌اند. این در حالی است که به رسمیت ‌شناختن حکومت سرپرست طالبان مشروط به برآورده‌سازی این مطالبات از سوی این گروه است. مطالباتی را که امریکا و متحدان آن انتظار برآورده‌سازی آنان از سوی طالبان را دارند، دقیقاً عین مطالباتی است که ایران را مکلف به عملی‌سازی آن می‌خوانند. حرمت‌ نهادن به حقوق بشر، حقوق زن و … مطالبات مهمی است که امریکا و متحدانش طالبان و ایران را متهم به نقض آن‌ها می‌کنند. امریکا رقیب جهانی ایران به شمار می‌رود و بدیهی است که هر گروه یا کشوری که تسلیم مطالبات امریکا نشود، محبوب ایران واقع می‌شود. همچنان عربستان، رقیب قدرت‌مند ایران در خاورمیانه، بساط خود را از افغانستان برچید و رفت. به هر پیمانه که فضای افغانستان از حضور رقیبان ایران خالی شود، به همان پیمانه ایران، طالبان را دوست‌تر می‌‌دارد و تداوم سیاست تعامل با این گروه را راه‌گشاتر می‌پندارد.

۴-‌ خطر نفوذ داعش در مرزها

ایران از حضور و نفوذ گروه داعش در افغانستان شدیداً نگران است. نه‌تنها ایران که بسیاری از کشورهای منطقه، حضور داعش در افغانستان را تأیید و طالبان را تشویق به سرکوب آن گروه می‌کنند. ایران طالبان را دشمن آشتی‌ناپذیر داعش می‌پندارد و غرق این باور است که تنها گروهی که می‌تواند داعش را در افغانستان فرو کوبد، طالبان است. لازمه سرکوب داعش از سوی طالبان این است که ایران در مسیر تعامل با این گروه گام بگذارد، نه در مسیر تقابل. ایران همزمان نمی‌تواند هم دشمن داعش باشد و هم دشمنِ دشمن داعش. پس ایران به همان گفته معروف که: دشمنِ دشمن من، دوست من است، عمل می‌کند. به هر پیمانه که خطر حضور و نفوذ داعش در افغانستان برجسته شود، به همان پیمانه ایران خود را به تأمین رابطه گرم با طالبان و استمالت این گروه ملزم می‌داند. پیدا است که وقتی داعش در افغانستان حضور داشته باشد و رابطه ایران هم با طالبان تیره‌و‌تار باشد، خلق درد سر از سوی داعش برای ایران ناخرسندی برای طالبان به بار نمی‌آورد.

۵- قوت نظامی طالبان

گام ‌گذاشتن در مسیر تقابل با طالبان هم امر ساده‌ای نیست؛ چون طالبان، طالبانِ قبل از سال ۲۰۰۱ نیستند. طالبان امروز، با وسایط و تجهیزات نظامی امریکایی مسلح هستند و درگیر شدن با این گروه توش و توان بیشتر می‌خواهد. اگر کشوری بنای تقابل و درگیری با طالبان را داشته باشد، این نکته را قطعاً از نظر دور نخواهد انداخت که این گروه تا به دندان با ابزار و ادوات جنگی امریکایی مسلح هستند. نه‌تنها ایران که بسیاری از کشورهای منطقه، از جمله روسیه و چین، از بابت افتادن انبان ادوات جنگی امریکایی به دست طالبان نگران هستند. مسلح بودن طالبان به ادوات جنگی امریکایی به این مفهوم نیست که کشورهای منطقه و همسایه افغانستان سر تعظیم به این گروه فرود آورند یا هم به این گروه باج دهند؛ ولی درگیری‌های مرزی طالبان با برخی کشورهای همسایه، از جمله ایران، نشان داد که این کشورها در مواجهه مسلحانه با طالبان می‌کوشند که نهایت خویشتن‌داری از خود به خرج داده و گاهی تحدید و هماوردطلبی طالبان را نادیده انگارند.

۶-‌ حساسیت تقابل با طالبان

ایران اگر قرار باشد از تعامل با طالبان گریز کند و گزینه تقابل را برگزیند، این برای ایران به غایت خطرخیز است و ممکن است ایران را وارد یک جنگ عظیم فرسایشی با طالبان سازد. ایران به‌مثابه دولتی نگریسته می‌شود که خود را مدافع حقوق شیعیان در دنیای اسلام می‌داند. هر جا که حقوق شیعیان در معرض خطر باشد، ایران در دفاع از آن وارد میدان می‌شود. برای اثبات این سخن کافی است که به سیاست خارجی ایران در خاورمیانه نگاه افکنده شود. سیاست خارجی ایران در خاورمیانه مبتنی بر شیعه‌گرایی است. درگیر شدن ایران در سوریه، عراق، یمن و لبنان می‌تواند این مدعا را به نیکی به اثبات رساند. طالبان هم به‌مثابه گروه ایدیولوژیک دیده می‌شوند که از صدر تا ذیل آن را سنی‌ها تشکیل می‌دهند. همچنان حساسیت طالبان در برابر شیعیان روشن‌تر از آفتاب است. حالا، اگر ایران تقابل با طالبان را گزینه مطلوب بر شمارد، تداوم این رویکرد ممکن است ایران را وارد جنگ فرسایشی با طالبان سازد که صبغه و ماهیت مذهبی خواهد داشت و برای هر دو طرف زیان‌بار خواهد بود. رقیبان ایران در منطقه و فرامنطقه، از جمله عربستان و امریکا، آرام نخواهند نشست و به دفاع از طالبان برخواهند خاست و با ریختاندن نفت مذهب بر روی آتش جنگ، آن را فروزان‌تر خواهند ساخت. ماحصل نکات فوق این می‌شود که ایران از پس‌لرزه‌های تقابل با طالبان هراس دارد و آن را مقدمه‌ای برای جنگی می‌داند که ماهیت و صبغه مذهبی خواهد داشت. اگر از یاد نبرده باشیم، طالبان در دور اول حاکمیت‌شان در ۱۷ اسد ۱۳۷۷، تعدادی از دیپلمات‌های ایرانی را به قتل رساندند. انتظار این بود که ایران با طالبان وارد جنگ مسلحانه شود، اما دیدیم که چنین نشد. البته ایران به شیوه دیگری از مخالفان مسلح طالبان حمایت کرد. مهم‌ترین عاملی که ایران را از وارد شدن به جنگ با گروه طالبان دور نگه داشت این بود که مبادا این جنگ تبدیل به یک جنگ مذهبی شود و عربستان و امریکا و سایر رقیبان ایران در حمایت از طالبان وارد میدان شوند[۱]. از این‌رو، ایران دندان روی جگر گذاشت و با یک شیوه دیگر به سرکوب طالبان اقدام کرد.

جمع‌بندی

گفته آمدیم که ایران با ناگزیری‌های عظیم و فراوانی مواجه است و این ناگزیری‌ها تعامل با طالبان را برای ایران تبدیل به امری گریزناپذیر ساخته است. اگر این ناگزیری‌ها دامن‌گیر ایران نمی‌بود، بعید بود که ایران و طالبان به این پیمانه قرین و هم‌نشین شوند. ناگزیری‌های ایران را به شش دسته تقسیم کردیم: ۱- ایران با سه جبهه بزرگ در خاورمیانه، غرب و حوزه قفقاز درگیر است که گشودن جبهه جدید در همسایه‌گی‌اش علیه طالبان برای ایران مقدور و مطلوب نیست؛ ۲- اشاره شد که بسیاری از کشورهای همسایه، منطقه و فرامنطقه سیاست تعامل با طالبان را پیشه کرده‌اند و بر تداوم این سیاست اصرار دارند و ایران به تنهایی اگر از مسیر تعامل با طالبان خارج شود، نه طالبان را ضعیف و نه هم مخالفان طالبان را قوی می‌سازد؛ ۳- ایستاده‌گی طالبان در برابر مطالبات امریکا و متحدان آن، تبدیل به وجه مشترک میان ایران و طالبان شده است و این امر زمینه هم‌سویی بیشتر میان دو جناح را فراهم ساخته است؛ ۴- خطر حضور داعش در افغانستان، ایران را شدیداً نگران ساخته است و ایران گمان می‌کند که لازمه سرکوب داعش از سوی طالبان حفظ و تداوم سیاست تعامل با این گروه است نه تقابل؛‌ ۵- طالبان با ادوات جنگی امریکایی مسلح هستند و درگیر شدن با این گروه، تبعات ویران‌گری به دنبال دارد و از این‌رو، کشورهای همسایه و منطقه کمال احتیاط را به خرج می‌دهند تا وارد درگیری با طالبان نشوند، نه این‌که لزوماً به طالبان باج دهند؛‌ ۶- بر فرض، اگر ایران از جاده تعامل با طالبان خارج شود و گزینه تقابل را مطلوب شمارد، تداوم رویکرد تقابلی ممکن است ایران را وارد درگیری با طالبان سازد که این درگیری بی‌گمان ماهیت مذهبی خواهد داشت و برای هردو طرف ویران‌گر تمام خواهد شد.

[۱] . رجوع کنید به کتاب «ایران و امریکا؛ گذشته شکست‌خورده و مسیر آشتی» نوشته دکتر سیدحسین موسویان با ترجمه شهیر شهید ثالث و محمدرضا رضایی‌پور. نویسنده این کتاب در دولت هاشمی رفسنجانی به‌عنوان سفیر ایران در آلمان خدمت می‌کرد و برای بهبود رابطه میان ایران و کشورهای اروپای غربی تلاش‌های فراوانی به خرج داد. همچنان در دولت محمد خاتمی نیز در مناصب بلند دولتی ایفای وظیفه کرده است. او در این کتاب، جریان خودداری ایران از ورود به جنگ با گروه طالبان را در سال ۱۳۷۷ به نیکی توضیح داده است.

دکمه بازگشت به بالا