«شهر ما خانه ما» است یا نیست؟

حسیب بهش

روزی که ازدحام کم‌تر است، زباله‌های روی جاده بیش‌تر دیده می‌شود. زباله‌دان‌های کوچک در کنار جاده‌ها دیده می‌شود، اما هم‌چنان شهر پر از زباله است. گویی شهروندان با پرتاب زباله‌ها، شعار «شهر ما خانه ما است» شهرداری را به سخره می‌گیرند.

زباله‌ها در گوشه و کنار جاده دیده می‌شود و زباله‌دان‌ها نیز، اما اکثراً خالی. شهریان هنوز زباله‌ها در زباله‌دان‌ها نمی‌اندازند. از بازمانده‌های تربز و خربزه تا خریطه‌ها پلاستیکی و استخوان‌ها در روی و کنار جاده دیده می‌شود.

پیش از گذاشتن زباله‌دان‌ها در شهر،‌ شهروندان از شهرداری به دلیل نبود زباله‌دان‌ها انتقاد می‌کردند، اما حالا که زباله‌دان‌‌ها گذاشته شده‌ است، انتقاد شهریان به نحوی دیگر ادامه دارد و چیزی از زباله‌های شهر کم نشده است.

جاده نادر پشتون در کابل معروف است. این جاده چندی پیش شاهد آتش‌سوزی‌ای بود. این آتش‌سوزی چهره‌ی این جاده را آشفته ساخت. پس از اعمار دوباره دکان‌ها،‌ شهرداری نیز زباله‌دان‌ها را در کنار جاده گذاشت تا دکان‌داران را به رعایت نظافت شهری فرابخواند.

اکنون چند ماه از گذاشتن زباله‌دان‌ها می‌گذرد، اما تغییر آن‌چنانی در شهر به میان نیامده و جاده نادر پشتون نیز، هم‌مانند گذشته آلوده می‌نماید. در جمعی از کسانی که در این جاده وسایل برقی می‌فروشند، محمدشبیر جوان بلندقامت، نیز دیده می‌شود. او روی چوکی‌ای در انتهای جاده نشسته و با کودکی صحبت می‌کند. دو سال می‌شود که کراچی دستی‌اش را در این جاده گذاشته سگرت و نوشابه‌ می‌فروشد. شبیر یک ماه پیش شاهد گذاشتن زباله‌دان‌ها توسط کارمندان شهرداری بود، اما، می‌گوید که زباله‌های جاده نسبت به گذشته، کم نشده است.

او دلیل انداختن زباله‌ها در روی جاده را «بی‌باکی و آسوده‌گی‌طلبی» شهروندان می‌داند. شبیر می‌گوید: ‌«مردم د راحتی عادت گرفتن، همو هر جایی که دل‌شان شد، اونه زباله رَ می‌اندازن.» می‌گوید که روازنه ده‌ها شهروند را می‌بیند که زباله‌ها را به جای زباله‌دان، در روی جاده می‌ریزند.

او در همان لحظه به سوی مردی اشاره می‌کند که قصد دارد بوتل خالی آب را روی جاده بیندازد. شبیر ‌می‌گوید که بارها تلاش کرده است مانع انداختن زباله توسط عابران شود،‌ اما عابران هم‌چنان به انداختن زباله‌ها در روی جاده، عادت گرفته‌اند و توصیه‌های او را توهین می‌دانند.

شبیر اما،‌ تنها کسی نیست که از بی‌باکی شهروندان شکایت می‌کند. کمی جلوتر، اسماعیل دکان موبایل‌فروشی دارد. روبه‌روی دکان او، زباله‌ها، به‌ویژه بازمانده‌ی خربزه و تربز دیده می‌شود که جاده را آلوده کرده است. زباله‌دان ۲۰ متر از دکان او دور است،‌ اما می‌گوید که برای انداختن زباله‌ها، نیاز است تا شهرداری در جلو دکانش برای او زباله‌دان بگذارد.

با وجود مقدار زیادی از زباله‌ها در روبه‌روی دکانش، او نقش خودش را در آن زباله‌ها، «کم» می‌داند و مدام به همسایه‌های دکانش ناسزا می‌گوید. به گفته‌ی اسماعیل، دکان‌داران از فاصله‌های دور زباله‌ها را به سمت دکان وی می‌آورند. او می‌گوید که بارها ممانعت کرده،‌ ولی بر میزان زباله‌ها هم‌چنان افزوده شده است و او نیز گاه‌گاهی زباله‌هایش را در همان‌جا می‌اندازد.

به باور او، بدون ترویج اجباری نظافت و جریمه نکردن، تلاش‌ها برای پاکی شهر نتیجه نخواهد داد. اسماعیل افزود: «مردم راحتی را خوش دارن و کوشش می‌کنن که زباله‌ها رَ در هر جایی که هستن، بندازن، د ایطو یک وقت جریمه شون تا مردم توجه کنن.»

به محض گرم شدن هوا، مگس‌ها به سمت دکان اسماعیل هجوم می‌برند و تمام روز،‌ اذیتش می‌کنند. اسماعیل اما، می‌گوید که معتادان نیز شبان‌گاه زباله‌دان‌ها را برای پیدا کردن بقایای میوه و جمع‌آوری بوتل‌های آب، زیرورو می‌کنند و برای پالیدن بهتر زباله‌ها را روی جاده می‌اندازند.

او به مردی اشاره می‌کند که لباس پاره‌ای بر تن دارد و دست‌هایش آلوده و مصروف جمع‌آوری بوتل‌های پلاستیکی از میان زباله‌ها است. زباله‌دان را به دقت می‌نگرد و چیزی که به کارش نمی‌آید را روی جاده می‌ریزد. تنها بقایای تربز را در بوجی‌ای که با خود دارد، می‌گذارد. او به محض این‌که می‌بیند دیده می‌شود، بوجی‌‌اش را بر پشتش می‌گذارد و به سمت چهارراهی حرکت می‌کند.

این وضعیت شهرداری را وا داشته که به ترویج استفاده از زباله‌دان‌ها توجه کند. مسوولان می‌گویند، روند آگاهی‌دهی برای شهروندان را بیش‌تر خواهند ساخت.

با وجود گذاشتن بیش از سه‌هزار زباله‌دان در سطح شهر، زباله‌ها هم‌چنان در روی جاده است. آن‌چه در این میان پرسش ایجاد می‌کند، این است که آیا شهر ما هم‌مانند خانه ما است یا نیست؟

دکمه بازگشت به بالا