در این اواخر تلاشها برای عادیسازی رابطه عربستان و اسراییل شدت گرفته است. ایالات متحده امریکا که بهمثابه میانجی عمل میکند، تلاش دارد گفتوگوها در زمینه هرچه زودتر به نتیجه مطلوب نایل شود. بهتازهگی محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در گفتوگو با شبکه خبری فاکس نیوز، از پیشرفت در مذاکره بر سر عادیسازی رابطه با اسراییل خبر داد: «هر روز به یک توافق عادیسازی با اسراییل نزدیکتر میشویم.»
عربستان، شرایطی را پیشکش کرده که تشکیل پیمان دفاعی با امریکا، یکی از آن است که در چارچوب آن، ریاض بایستی از تسلیحات پیشرفته امریکایی بهرهمند شود و در صورتی که معروض تهدید قرار میگیرد، از سوی امریکا حمایت شود. برنامه هستهای صلحآمیز و غیرنظامی شرط دیگر ریاض است که هنوز روشن نیست واشنگتن و تلآویو به این دو خواست ریاض لبیک گفتهاند یا خیر. خواست مهم دیگر عربستان که مانع عادیسازی رابطه خوانده میشود، مساله فلسطین است. این مساله ضمن آن که برای ریاض اهمیت دارد، تندادن اسراییل به آن نیز ممکن به نظر نمیخورد.
پرسش این است که مساله فلسطین برای عربستان در گفتوگو با اسراییل بر سر عادیسازی رابطه، چقدر اهمیت دارد؟
۱- ریاض نمیتواند جایگاهش در جهان اسلام را نادیده بگیرد
کشور سعودی در جهان اسلام جایگاه ویژه دارد و از آن بهمثابه «خادمالحرمینالشریفین» یاد میشود. این جایگاه برای آل سعود مهم است و تلاشش متمرکز بر حفظ و افزایش آن است. آل سعود برای رهبری جهان اسلام بهویژه عرب با رقیبانش همیشه درگیری داشته است. برای نمونه، شاهی عربستان با جمال عبدالناصر، رییس جمهور مصر، میانه خوب نداشت؛ چرا که او با علمکردن مساله «عربیت» میخواست جهان عرب را رهبری کند. همینطور، پس از ناصر، صدام حسین، رییس جمهور عراق، خیال رهبری جهان عرب را در سر میپروراند که مقبول نظر آل سعود قرار نگرفت. برای ناصر و صدام، عربیت بر اسلامیت تقدم داشت و لذا تلاششان وحدت اعراب بود نه لزوماً مسلمانها.
اما، داستان عربستان متفاوت است. این کشور به دو ابزار توسل میجوید: عربیت و اسلامیت. نه تنها کشورهای عربی که دوست دارد جهان اسلام را مطیع خود سازد. مهمترین عاملی که آل سعود را در مواجهه با جریان اخوانالمسلمین قرار داده، دعوا بر سر رهبری جهان اسلام است. ازاینرو، برای سرکوب این جریان در سایر کشورها بهویژه مصر از هیچ نوع تلاشی فروگذار نکرد. همینطور، رقابت جدی و طولانی ریاض با تهران را میتوان اختلاف بر سر رهبری جهان اسلام دانست.
داعیه رهبری جهان اسلام برای عربستان مسوولیت میآفریند و آن این که اگر در جایی حقوق مسلمانها نقض میشود، بایستی به دفاع برخیزد. تا کنون کشورهای مصر (۱۹۷۹)، اردن (۱۹۹۴)، امارات متحده عربی، بحرین و مراکش (۲۰۲۰) با اسراییل وارد عادیسازی رابطه شدهاند که ایالات متحده نقش تسهیلکننده را داشته است. ولی عادیسازی رابطه ریاض با تلآویو بیش از کشورهای فوق حایز اهمیت است؛ چون مرکز ثقل دنیای اسلام است و نه تنها جهان عرب که کشورهای اسلامی را نیز متاثر میسازد. میتوان گفت که عربستان سعودی آخرین امید برای فلسطینیهاست؛ چون اگر این کشور اسراییل را بهرسمیت بشناسد، مساله تشکیل کشور فلسطین یا حداقل تامین حقوق نسبی آنان بهگونه کامل به محاق میرود.
ریاض به پیامد عادیسازی رابطه با اسراییل بدون آن که مساله فلسطین لحاظ شود، وقوف دارد و بهسادهگی نمیخواهد خطر را بپذیرد. به همان پیمانه که تلاش عربستان برای تامین حقوق فلسطینیها میتواند برایش اعتبار بیافریند، چشمپوشی از آن میتواند به وجاهتش در جهان اسلام آسیب بزند. افکار عامه در جهان اسلام ابزار بازدارنده است که ریاض را به احتیاط در باب عادیسازی رابطه با اسراییل فرا میخواند. همینطور، احساسات عامه در عربستان، ناخشنود از وضع مردم فلسطین است. درست است که شاهی عربستان بر جغرافیا و مردمش کنترل دارد و صدای مخالف را میتواند بهسادهگی خاموش کند، ولی زمانی که احساسات عامه با علایق دینی درآمیزد، انفجاری تولید میکند که ویرانی به بار میآورد.
لذا، دشوار است که ریاض از شرط تشکیل دولت مستقل فلسطینی بهسادهگی کوتاه بیاید. فیصل بن فرحان، وزیر خارجه این کشور، در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در گفتوگو با شبکه خبری الاخباریه، اظهار داشت که راه حل کشمکش فلسطین و اسراییل، تشکیل دولت مستقل فلسطینی است. همینطور، محمد بن سلمان در گفتوگو با شبکه خبری فاکس نیوز، ضمن آن که از پیشرفت در مذاکرات با اسراییل خبر داد، خاطرنشان ساخت که شرط پیروزی این است که اهداف فلسطینیها تحقق یابد.
۲- ریاض از مجبوریت واشنگتن و تلآویو استفاده میکند
دولت جو بایدن خود را ناگزیر به برقراری صلح میان ریاض و تلآویو میبیند؛ چون از آن میخواهد بهمثابه دستاورد در کارزارهای انتخاباتی استفاده کند. جو بایدن برای آن که رای یهودیان را بهدست آورد، ریاض را با تلآویو نزدیک میکند؛ چون یهودیان ساکن در امریکا خواهان ایجاد شرایطی در خاور میانه هستند که به رقم دوستان اسراییل افزوده شود. این در حالی است که دونالد ترمپ در سال ۲۰۲۰، امارات، بحرین و مراکش را وارد عادیسازی رابطه با اسراییل کرد، ولی نتوانست در انتخابات رای پیروزی را دریافت کند.
اسراییل نیز ناگزیری دارد. از یکسو حضور امریکا در خاور میانه کمرنگ میشود و از دیگر سو، انتظار میرود که رابطه ایران با رقیبان منطقهایاش بهویژه شورای همکاری خلیج فارس در مسیر بهبود قرار گیرد. ازاینرو، برای آن که صف رقیبان ایران را قویتر سازد، به دوستی با عربستان اهمیت میدهد. تلآویو به جایگاه و اعتبار ریاض در دنیای اسلام وقوف دارد، لذا ممکن است به مطالبات این کشور تا جایی تمکین کند. برای همین است که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل، در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از عادیسازی رابطه با عربستان به گرمی یاد کرد و گفت که موفقیت در این زمینه به خلق خاور میانه جدید میانجامد. با توجه به ناگزیریهای واشنگتن و تلآویو، تلاش ریاض معطوف به استفاده موثر از مساله فلسطین بهمثابه ابزار فشار در گفتوگوها خواهد بود. این دو مطالبه ریاض (امضای پیمان دفاعی، برنامه هستهای غیرنظامی) زمانی میتواند از سوی امریکا و اسراییل برآورده شود که ضرورت تامین حقوق فلسطینیها را بیشتر علم کند. عربستان با استفاده از مساله فلسطین، میتواند بقیه خواستهایش را برآورده سازد، ولی تامین حقوق فلسطینیها و آنچه که تشکیل دولت مستقل فلسطینی عنوان میکند، ممکن به نظر نمیخورد؛ چون دولت بنیامین نتانیاهو که به راست افراطی مشهور است، نه تنها به تامین حقوق فلسطینیها نمیاندیشد، بل به سرکوب آنان و سیاست شهرکسازی در مناطق اشغالی ادامه میدهد. پس، اصرار زیاده از حد ریاض بر تامین مطالبه فلسطینیها میتواند دماغه کشتی مذاکرات را به سنگ زند.
۳- گریز ریاض از مساله فلسطین، به اعتبار ایران در جهان اسلام میافزاید
ایران و عربستان بر سر رهبری جهان اسلام دعوا دارند. برای ریاض قابل پذیرش نیست که ایران، حتا کشورهای عرب شیعی را پیرو خود سازد. ایران نه تنها خود را نماینده جهان شیعی میداند، بل برای آن که خود را شایسته رهبری جهان اسلام بنمایاند، دشمنیاش با اسراییل را با دفاع از حقوق فلسطینیها توجیه میکند. این در حالی است که اسراییل، متحد دولت پهلوی بود و خصومت جمهوری اسلامی با آن بیشتر از این ناحیه است. برای نمونه، مصر به شاه ایران پناه داد و جمهوری اسلامی در واکنش به آن، چهل و چند سال است که با مصر رابطه دیپلماتیک ندارد. در حالی که مصر در گذشته از حامیان جدی فلسطینیها بوده است.
ایران به واکنش محض اکتفا نکرده و از نیروهای مخالف صلح (حماس و جهاد اسلامی) با اسراییل حمایت مالی و تسلیحاتی میکند. این در حالی است که حماس و جهاد اسلامی دو سازمانی هستند که از سوی سنیها اداره میشوند. همینطور فلسطینیها نه شیعه هستند و نه فارسیزبان. در این صورت، فلسطینیهایی که هم سنی هستند و هم عرب اگر از سوی ریاض به معامله گرفته شوند، نتیجه طبیعیاش کاهش اعتبار عربستان و افزایش اعتبار ایران در جهان اسلام خواهد بود. چنانی که سید محمد ابراهیم رییسی، رییس جمهور ایران، در پاسخ به سوالی که در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از وی در باب عادیسازی رابطه ریاض و تلآویو پرسیده شد، گفت: «چنین توافقی خنجری به پشت مردم فلسطین و مقاومت آنها خواهد بود.»
همچنان، مردم فلسطین، تشکیلات خودگردان فلسطین، سازمان حماس و جهاد اسلامی در صورت چشمپوشی ریاض از مطالباتشان، بیشتر از پیش وابسته به ایران خواهند شد که آل سعود این خطر را درک میکند. ریاض با نزدیکشدن به تلآویو، ممکن است متاع بیشتری از سوی متحدان غربیاش نصیب شود، ولی به تنزل جایگاهش در جهان اسلام و صعود جایگاه ایران نمیارزد.