داعش در افغانستان؛ چرا روسیه و ایران بیش از همه نگرانند؟
مزدک پارسی

بهتازهگی سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، امریکا را به حمایت «قوی» از داعش و القاعده در افغانستان متهم کرده است. او در جریان بازدید از یک پایگاه نظامی روسیه در تاجیکستان گفته است: «بهخوبی مشخص است که امریکا فعالانه از شبهنظامیان داعش در افغانستان، القاعده و سایر گروههای تروریستی وابسته به آن حمایت میکند. هدف این است که اجازه نمیدهد، افغانستان آرام شود.»
این نخستین بار نیست که روسها امریکا را به حمایت از داعش متهم میکنند. مقامهای ارشد روسی همواره این اتهامها را مطرح کردهاند و واکنش امریکاییها نیز بیشتر مواقع سکوت و در برخی از موارد تکذیب بوده است که کمتر کسی آن را قانعکننده میداند. برعکس، روایت امریکاییها از داعش مشکوک است و گاهی مبالغهآمیز، که این هم میتواند به شکوتردیدها نزد روسها بیفزاید. البته تنها روسها امریکاییها را متهم به پشتیبانی از داعش نمیکنند، ایران نیز بارها امریکا را به حمایت از داعش در عراق، سوریه و افغانستان متهم کرده است. روسها و ایرانیها حتا دولت مورد حمایت غربیها در افغانستان را بهنحوی به همکاری با داعش متهم میکردند. ضعف و کمکاری دولت پیشین در مبارزه با تروریسم و عملیاتهای غیرموثر آن برای ریشهکن کردن داعش، روسیه و ایران را واداشت تا طالبان را شریک جدی و قابل اعتماد در مبارزه با داعش قلمداد کنند. امید ایرانیها و روسها این بود که با پشتیبانی از طالبان موفق شوند داعش را مهار کنند. اما نگرانیهای مکرر روسها از گسترش فعالیت گروههای تروریستی در افغانستان و همچنان وضعیت جاری در کشور بیانگر این است که دستکم هنوز کورسویی حتا از تضعیف داعش دیده نمیشود چه رسد به نابودی کامل آن.
روسیه و ایران نگرانتر از همه
روسها و ایرانیها از همان سالهای نخست ظهور داعش امریکا را متهم به ایجاد آن کردهاند. به باور مسکو و تهران، داعش برای آن ساخته شده است تا مرزهای روسیه و ایران را ناامن کرده و این کشورها را که از رقبای سرسخت و جدی امریکا در آسیا هستند، درگیر بحران امنیتی کند.
روسها و ایرانیها بهخصوص در سوریه مشترکاً جنگ علیه داعش را پیش بردند و موفق شدند رژیم در حال سقوط بشار اسد را نجات دهند و در کار سرکوب داعش نیز موفقیتهای چشمگیری داشته باشند. اما در حالی که خیال مسکو و تهران از بابت داعش در سوریه آرام شده، این گروه در همسایهگی ایران و کشورهای آسیای میانه (حیات خلوت روسیه) در حال گسترش فعالیت خود است و بهویژه پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، برخلاف توقع و انتظارات روسیه و ایران، داعش نه تنها از میان نرفته و یا تضعیف نشده بلکه بیشتر از پیش به دامنه فعالیتهایش افزوده است. احتمالاً روسیه پی برده است که طالبان یا قصد مبارزه جدی با داعش را ندارند و یا هم فاقد ظرفیت و توان مهار این گروه هستند. هشدارهای پیهم مقامهای روس و همینطور نگرانیهای مکرر رییس جمهور تاجیکستان از حضور گروههای تروریستی در ولایتهای شمالی و شمالشرقی افغانستان میتواند این ادعا را ثابت کند.
این که پشت تقویت فعالیت داعش در افغانستان کدام دولتهای منطقهای و فرامنطقهای ایستادهاند، با جزییات کامل نمیدانیم؛ اما شکی در این وجود ندارد که سازمانهای استخباراتی بزرگ جهان از نفوذ زیادی در شبکههای تروریستیای از نوع داعش و طالبان برخوردارند و از این گروهها بهگونه گسترده در جنگهای نیابتی بهرهبرداری میکنند. حالا اگر فرض کنیم که امریکا مستقیماً در شکلگیری داعش نقشی ایفا نکرده است؛ اما این مورد را نمیتوان انکار کرد که عملکرد امریکا در عراق و افغانستان زمینهساز ایجاد و تقویت داعش شده است. دولت ایالات متحده امریکا در هر سرزمینی که به بهانه ثباتسازی رفته است نه تنها که امنیت نیاورده بلکه جنگ را پیچیدهتر کرده و زمینهها و فرصتهای تازهای برای رشد تندروی اسلامی فراهم کرده است. امریکاییها با بیرونشدن از عراق، زمینه را برای فعالیت داعش آماده کردند. حالا که آنان از افغانستان رفتهاند نیز داعش در این کشور بیشتر از پیش در حال قویترشدن است.
بحرانزدایی به سبک امریکایی همواره سبب خلق بحرانهای تازه و پیچیدهترشدن بحرانهای قدیمی شده است. نهادسازی امریکایی نیز بهویژه در افغانستان مکانیکی، فسادزده، ضعیف و پوشالی بوده است. نهادهای تاسیس شده از سوی امریکاییها در افغانستان حتا پیش از خروج کامل ارتش ایالات متحده فرو پاشیدند. پس امریکاییها بهنحوی در شکلگیری و تقویت روزافزون داعش نقش بازی کردهاند، حتا ناخواسته.
همچنان این فرضیه نیز میتواند مطرح شود که گسترش فعالیت داعش در افغانستان ممکن است بخشی از برنامه انتقال جنگ از افغانستان به آسیای میانه باشد که سازمانهای جاسوسی غربی با همکاری شماری از سازمانهای استخباراتی کشورهای منطقه سعی دارند آن را اجرایی کنند. ازایننظر، داعش بازی استخباراتی در ظرف بزرگتر است و افغانستان و پاکستان هم کشورهاییاند که ظرفیت گسترش این بازی را به قلمروهای تازه دارند.
طالبان که بیشتر ماهیت محلی دارند تا منطقهای و جهانی، برای پیشبرد این برنامه چندان مناسب نیستند؛ اما داعش که حتا جغرافیای خیالی حاکمیتش بر بخشی از آسیا، افریقا و اروپا را ساخته، در صدد راهاندازی «خلافت اسلامی» در بخشی از جهان است و مرزهای ملی کنونیِ کشورهای اسلامی را بهرسمیت نمیشناسد، گزینه خوبی برای اجرای برنامه گسترش و انتقال جنگ به سرزمینهای تازهتر است. داعش با موفقیتهایی که در عراق و سوریه بهدست آورد، نشان داد که این توانایی را دارد تا سیلآسا دست به جنگ تهاجمی زده و همه را غافلگیر کند.
البته این ارزیابی در سطح فرضیه مطرح شده است و فقط با گذشت زمان میتوان دید درست از آب در میآید یا نه. اما در این هیچ شکی وجود ندارد که حضور داعش در افغانستان به هر دلیلی که باشد، پیامدهای خطرناک و مرگبارتر از شبکه القاعده و طالبان دارد. داعش با داشتن دغدغه راهاندازی «خلافت اسلامی» در سطح جهانی، بیرحمتر از هر گروه تروریستی دیگر ظاهر شده و پیش از هر کاری، در ذهن مردم ترس میآفریند: ترس تکفیر، گردنزدن و کشتار دستهجمعی. تروریستهای داعشی در هر محل و مکانی که حضور یافتهاند، با خشونت تمام دست به «تطبیق شریعت اسلام» زدهاند که محاکمه صحرایی زنان و گلوبریدن مخالفانشان یکی از دهها نمونه این گونه برخوردهای خشونتبار و ترسناک است. تروریستها بهخوبی میدانند که چگونه مثل سایه همیشه حاضر، زندهگی مردم را زیر نظر داشته باشند و از راه تولید ترس در میان آنها، قدرت پایداری و مقاومت مردم را از بین ببرند.