اسلام، زنان و کابوسی به نام طالب
هدیه عارفی

من یک دختر دهه هشتادیام که ۲۰ سال از دستاوردهای دموکراسی را در افغانستان تجربه کردم. وضعیت رفاهی مردم در آن زمان هم خوب نبود، اما خیلی بد هم نبود. آن نظام فواید بسیاری داشت. آزادی بیان، آزادی زنان، حق کار در ارتش و رسانه، سیستم اداری و حق تحصیل، ارزانی، گرفتن پاسپورت و اعتبار ثبات بازار و حق تفریح، مسافرت، ورزش و… در کشور وجود داشت؛ اما با ظهور مجدد طالبان به قدرت در ۱۵ آگست ۲۰۲۱ وضعیت اجتماعی کشور به قرون وسطا برگشت. طالبان فقط شعار سر دادند که امنیت را برای مردم آوردهاند، اما اول باید بپرسیم که امنیت چیست.
امنیت به این نیست که طالب و داعش سرت را نمیبرند. امنیت این نیست که نصف شب بمباران نمیشوی. اینها یعنی جنگ نیست. ناامنی یعنی نرخ دالر امروز و فردایت مشخص نباشد، ناامنی یعنی نمیدانی فردا سر کار خواهی بود یا نه، ناامنی یعنی از غذایی که میخوری میترسی مبادا تقلبی باشد، ناامنی یعنی تا صبح ۱۰ بار به موتر و درب خانه سرک میکشی تا مبادا سرقت کنند، ناامنی یعنی به مسافرت راحت نمیتوانی بروی مبادا پساندازت تمام شود، ناامنی یعنی با هر مراسم جشن و عزا استرس دخل و خرج بگیری، ناامنی یعنی در عید هم استرس مهمانی بگیری و ناامنی یعنی نتوانی بهراحتی چیزی بنویسی یا نتوانی عکس دلخواهت را روی پروفایلت بگذاری و… اما امروز ناامنی یعنی حق تحصیل هم نداشته باشید؛ محدودیت جدیدی که طالبان علیه زنان و دختران افغانستان وضع و آن را به یک گفتمان کلان سیاسی و تاریخی تبدیل کردهاند.
جایگاه و حقوق زنان را حتا دین اسلام نسبت به مردان کمتر تعریف کرده است. این بس نبود که طالبان با سوادی مجهول، مبهم و تحریفشده از دین آن را بیشتر ترسناک کردهاند. مثلاً چون شما یک شخص مسلمان هستید، مخصوصاً یک زن مسلمان هستید، نمیتوانید قاری قرآن باشید. صدای زن مسلمان حتا برای اذان گفتن هم قابل پذیرش نیست! زن مسلمان حق ندارد در صف نماز جلوتر از مردان بایستد. به عبارتی، نه میتواند اذان بگوید و نه یک پیش نماز باشد. درس دین را هم اگر بخواند، نه روحانی میشود و نه مرجع تقلید. اگر مدرک دکترا هم داشته باشد، یا اگر سالها در دانشگاه برای تحصیل تلاش کرده باشد، اما اگر شوهرش اجازه ندهد، نمیتواند کار کند. چرا؟ چون در جامعه ما جنس دوم است و این حق قانونی و شرعی شوهر است که او را منع کند. اما امروز این حق از دست شوهر به دست طالبال محول شده است تا تعیین کنند که زنان حق کار یا تحصیل را دارند یا خیر.
زنان افغانستان در گذشته هم زندهگی خوبی نداشتند و اگر میخواستند گذرنامه/پاسپورت بگیرند، رضایت شوهر اولویت داشت. هر زمانی که شوهرش میخواست، باید برای ارضای او آماده میبود. اگر اطاعت نمیکرد، شوهر میتوانست ادعا کند که زن تمکین ندارد و او را طلاق بدهد. یک زن نه ماه بارداری را تحمل میکند، نه ماه صدای قلب کودکش را حس میکند، اما وقتی زایمان میکند، قانون میگوید فرزند مال پدر است و مادر سرپرست واقعی او نیست. حتا اگر شوهر بمیرد، سرپرست فرزند، پدر شوهر است، نه مادر.
در مسایل میراث هم سهم دختر نصف سهم پسر است. چرا؟ صرف به جرم اینکه دختر است.
پس دقت کردید که قانون اسلام، فقط درباره انقیاد زندهگی زن نوشته شده است. ولی باز هم ما زنان درباره اینکه چرا حتا نابرابری جنسیتی در دین بین زن و مرد در نظر گرفته شده، از خود هیچ پرسش تاریخی نکردهایم؛ چون به همین اکتفا کردهایم که در آموزههای اسلام درباره حق تحصیل زنان و مردان اشاره شده است. از اینکه میتوانستیم تحصیل کنیم، خوشحال بودیم. اما طالبان آیات اسلام را وحشیانه، مجهول و اشتباه برای محدود کردن بیشتر زندهگی زنان تعبیر و تفسیر کردهاند؛ آنها حتا حق تحصیل و آموزش را نیز از زنان گرفتهاند.
ما در مدارس دینی خواندهایم که شهادت یک زن در دادگاه نصف شهادت یک مرد ارزش دارد و اینکه از نظر طالبان زن موجودی ناقصالعقل است و براین اساس به شهادت او در هیچ موضوعی اهمیت داده نشود. اگر به سبب خشونتهای خانوادهگی این زنان دعوای طلاق درخواست کنند، باید برای دادگاه کلی مدرک و شاهد از بدرفتاریهای و نزاعهای همسر و خانواده همسر تهیه کند و در آخر هم این زنان وقتی برنده دعوا باشند، مجبورند مهریه خود را ببخشند تا شوهر تن به طلاق بدهد. اگر شوهر یکشبه نظرش از همسر برگشت بخورد اما میتواند خیلی راحت زنش را طلاق بدهد.
در روستاها این مساله بیشتر رخ داده است. اگر شوهر در بازار همسر خود را با مردی دیگر مشاهده کند، قبل درک وضعیت به داوری میپردازد و قانونی که برایش اجازه داده است را جاری میکند؛ یعنی به خود حق میدهد که همسرش را بکشد. اما اگر زنی شوهرش را با یک زن دیگر ببیند، هیچ حق اعتراضی نخواهد داشت؛ چون شوهر قانوناً و شرعاً حق دارد چهار زن عقدی و بینهایت صیغهای داشته باشد. این باعث میشود که زنان همیشه مجبور باشند رفتار مردان را تحت هر ظلمی تحمل کنند.
اینها فقط گوشهای از مشکلات یک جامعه زنستیز است. این مشکلات با تسلط مجدد طالبان بر افغانستان خلق نشده است. در یکونیم سال اخیر اما این موارد تشدید و تحریف شده است. هیچ شخصیت بد و منفی داستان و فلم تخیلی به قباحت رفتار طالبان از خود نشان نداده است. کارهای اینها، فراتر از تخیل فلمنامهنویستان و داستاننویسان است.
طالبان بعد از تمام این خونخواریها و تبعیضها فکر میکنند چهقدر دوام میآورند؟ چهقدر با اینهمه ظلم پابرجا خواهند بود؟ چیزی که ما میدانیم، این است که سیاهترین لحظات شب، دقیقاً قبل از سحر است. این قانون طبیعت است، پس آن روز آمدنی است.