در ادبیات تروریسمشناسی، اصطلاح «جهادگران بیسرزمین» به آن عده از جنگجویان خارجی گفته میشود که در سرزمینهای به غیر از زادگاه واقعیشان به «جهاد جهانی» مصروفاند و برای گسترش ادبیات مبارزه مسلحانه فعالیت میکنند. آنها به سرزمین معین تعلق خاطر و حس مکانمندی ندارند و در کشورهای مستعد زایش خشونت و جهاد در رفتوآمد هستند. آنها روزی در سوریهاند، زمانی در رکاب داعش میجنگند، لحظهای همآغوش القاعده و بوکوحرام میشوند و چیزی برای از دست دادن ندارند؛ مردانی که در تاریکخانههای خشونت، جهل و ایدیولوژی بزرگ شدهاند، خانواده و محبت ندیدهاند و فقط در پی تخریب و کشتار و ارعاباند. ناجی ابوبکر، نویسنده عراقی، در کتاب «مدیریت توحش» توضیح میدهد که چگونه این گروهها با مدیریت وحشت و خشونت در پی ایجاد ترساند و در اعمالشان کوچکترین قوانین جنگی، اخلاق دینی و ارزشهای بومی مراعات نمیشود. این جنگجویان به جهاد جهانی و تا روز قیامت باور دارند و همواره باید در جنگ باشند.
هرچند پیش از حضور دوباره طالبان به مسند قدرت سیاسی، پیش 20 گروه تروریستی مسلح با اندیشه تخریب و خشونت بهعنوان بازوی نظامی طالبان فعالیت میکردند که بخش قابل توجه آنها در بدخشان، سرپل، ننگرهار، غور، فاریاب و غزنی متمرکز بودند. اکنون اما نقش و حضور این جنگجویان بیشتر شده و فعالیتهای سازمانی آنها به حداکثر رسیده است. در چتر امنیتیای که طالبان برای این گروهها ایجاد کردهاند، فعالیتهای نظامی، کارهای سازمانی و ارتباطات منطقهای آنها رو به افزایش است. برای همین، بهتازهگی گروهی از جنگجویان تاجیکتبار تاجیکستانی سازمان «طالبان تاجیکستان» را ایجاد کرده و در پی براندازی و مبارزه مسلحانه با حکومت امامعلی رحمان آستین برزدهاند. به نظر میرسد جنگجویان و جهادگران بیسرزمین اوزبیکتبار که در افغانستان تحت رژیم طالبان جمع شدهاند، نیز در پی نظم و نسق و جمعآوری جنگجویان خود هستند تا بتوانند آنها را انسجام بیشتر داده و اهداف جدیدی برای خود تعیین کنند. تجمع بیشتر آنها، اکنون در شمال و در مرزهای اوزبیکستان است.
طالبان هرچند وعده دادهاند که از ناحیه افغانستان هیچ خطری امنیت ملی کشورهای همسایه را تهدید نمیکند، اما همدلی پنهان نیز دارند که نسخه سیاسی رژیم طالبانی در کشورهای منطقه تجویز شده و آتش خشونتها در آسیا مرکزی شعلهور شود. از نظر آنها ملا هبتالله، امیرالمونین جهان است و انعامالله حبیبی سمنگانی یکی از سخنگویان این گروه، چنین ادعایی را چندین بار در رسانهها مطرح کرده است. در تابستان 1399 حاجی فرقانی، فرمانده بزرگ اویغورها و تاجیکها در بدخشان، جنگجویان خود را در شمال پراکنده کرد. نیروهای او از طریق هرات به غور و از آنجا به ولسوالیهای کوهستانات سرپل، منطقه علمخیل ولایت بلخ و ولسوالی درزاب جوزجان جابهجا شدند. جنگجویان وابسته به حاجی فرقانی، از خطرناکترین جنگجویانی هستند که در جنگ سوریه نیز اشتراک داشتهاند؛ آنها با گروه احرار شام در سوریه روابط گسترده داشته و بعد از شکست نسبی پیکارجویان جهادگر در سوریه به منطقه پراکنده شدهاند.
هرچند اوزبیکستان بهعنوان یکی از کشورهای فعال در منطقه همواره از گروه طالبان به گرمی استقبال کرده و کمر آنها را با شال دوستی بسته است، اما میبایستی به این مساله مهم نیز توجه صورت بگیرد که هزاران جنگجوی اوزبیکتبار غیربومی که علم براندازی حکومتهای آسیا مرکزی را در دست دارند و هدف نهایی آنها رسیدن به مدینه فاضله ذهنیشان است، در افغانستانِ تحت سلطه طالبان صفآرایی داشته و در حال قدرتگیری، سازماندهی و انسجام تشکیلات مخوف خود هستند که «جهاد» را در منطقه شروع کنند. از نظر آنها عطش جهاد و خشونت در افغانستان فروکش کرده و این کشور به مدینه فاضله اسلام مورد نظرشان نزدیک است. بعد از این، باید در کشورهای دیگر از جمله همسایههای افغانستان جهاد و براندازی صورت بگیرد. ایجاد «طالبان تاجیکستان» در منطقه مرزی با تاجیکستان و تجمع جنگجویان اوزبیکتبار غیربومی در شمال افغانستان، نشان از تحولات بزرگ در کشورهای منطقه دارد که هنوز به این مهم توجه جدی صورت نگرفته است.
در سطح کلیتر جهان و در کانتکست منطقهای کشورهای همسایه باید بدانند که تجمع هزاران جنگجوی افراطی، مسلح با اندیشههای ترور، جهاد جهانی و مدیریت توحش نهتنها امنیت کشورهای منطقه را به چالش میکشد، بلکه ترس و نگرانی بزرگی را در سطح جهان به وجود میآورد. اینها به سرزمین مشخص تعلق و باور ندارند. ممکن است هر آن حملهای را در هند برنامهریزی کنند، انتحارکنندهای را به اوزبیکستان بفرستند و هواپیمایی را به برجهای جهانی بزنند. همدلی با طالبان و چراغ سبز نشان دادن به گروهی که به هیچچیزی باور ندارد و پیوسته تمام قوانین جهانی، مقررات داخلی و ارزشهای دینی و بومی را نقض کرده و بیمحابا آدم میکشد، تیشه زدن به ریشه خود و ضربه بزرگ به امنیت ملی کشورهایی است که در همسایهگی افغانستان قرار دارند. نزدیک به 20 گروه تروریستی اکنون در افغانستان پایگاه نظامی، امکانات مالی و جنگافزار بهروز دارند و قدرت و نفوذ آنها روزبهروز بیشتر میشود. این جنگجویان و گروهها هر کدام در صدد براندازی دولتهای همسایههای افغانستان هستند و از همه مهمتر منطقه را خوب میشناسند. آنها جنگجویانی هستند که در عراق، سوریه، یمن، پاکستان و افغانستان جنگیدهاند و تجربه خوبی در مبارزه مسلحانه، براندازی و خشونتورزی دارند.
با توجه به چنین ظرفیت بالقوه خشونتگستری از سوی جهادگران بیسرزمین و از سوی دیگر همآغوشی و همدلی طالبان مبنی بر تجویز نسخه طالبانی برای کشورهای همسایه، میبایستی همسایههای افغانستان در مواجهه با طالبان رژفنگری و احتیاط را مراعات کرده و از این ناحیه نگران باشند. این نگرانی باید بهعنوان محور برجسته در امنیت ملی کشورها، جهان و منطقه تعریف شود که بیتوجهی به این مهم میتواند منطقه را به آتش کشیده و التهاب در در آسیای مرکزی را بیشتر کند. وجود جنگافزارهای پیشرفته و بهجا مانده از ناتو، تجمع هزاران جنگجوی غیربومی، حضور القاعده و داعش و از همه مهمتر همدلی طالبان با این گروههای تخریبگر، میتواند بحرانزا بوده و زمینههای ناامنی بیشتر را فراهم کند. برای همین، کرستین فیر، متخصص جنوب آسیا و آسیای مرکزی و استاد دانشگاه جورج تاون، باور دارد که رشد تروریسم و افراطگرایی در افغانستان به هر شکل و شمایلی میتواند کل منطقه را به آشوب کشیده و مستعد زایش خشونت و افراطگرایی در جنوب آسیا و آسیای مرکزی باشد. همسایههای افغانستان باید به جای بستن شال دوستی به کمر رهبران طالبان، نگران آسیبهایی باشند که از ناحیه این «جنبش اصیل منطقه» در کمین امنیت ملی کشورهایشان نشسته است.