۸ مارچ و ضرورت فهم واقعی آزادی

زنان افغانستان دومین ۸ مارچ، روز جهانی همبستهگی زنان را زیر سیطره حاکمیت توتالیتر طالبانی سپری میکنند. این روز پیش از برگشت طالبان به قدرت نیز در افغانستان به مفهوم واقعی آن شناخته شده نبود. بسیاری از زنان و مردان از این روز بهمثابه روزی عاشقانه تجلیل و گرامیداشت میکردند. درک واقعی از فلسفه وجودی این روز، زمانی که فرصت تبلیغ و کار جدی برای آن وجود داشت، نیز به میان نیامد. از همین رو بسیاری از زنان نخبه و سیاستمدار از مردان انتظار دارند که در هشتم مارچ تحفه دریافت کنند یا به مهمانی دعوت شوند. چنین فهمی از ۸ مارچ، در تضاد با فلسفه وجودی این روز است. در این روز قرار نیست که به نوعی مدرنتر و مدنیتر سرسپردهگی و پذیرش غیرمستقیم فرودستی و وابستهگی اقتصادی زن به نمایش گذاشته شود. زنان باید در این روز مصممتر، قویتر و استوارتر از هر روز توانایی، انگیزه و قدرتطلبی خویش را بر کرسی بنشانند، صدای حاشیهنشینهای تاریخ را فریاد بکشند و بر قوانین تبعیضآمیز و ضد زن رژیمهای تمامیتخواه و نظام بردهداری مدرن اعتراض کنند، نه اینکه دست برای فرودستی دیگری بگذارند که به نوعی بازتولید اندیشه جنس دوم بودن را به نمایش بگذارد.
فهم وارونه در گذشته از این روز سبب شده است که مبارزه رهاییبخش زنان در ۸ مارچ به نوعی زیر بار تبلیغات مخالفان و دگماندیشان قرار بگیرد تا مشکلات گذشته را دستآویز امروز برای فرافکنی خویش کنند. با وجود همه کجفهمیهایی که از این روز در گذشته وجود داشت، اما فرصت ابراز بیان، طرح مطالبات و ایجاد فشارهای لازم سیاسی و مدنی برای بر کرسی نشاندن حداقلی خواستهای زنان را فراهم ساخته بود.
زنان در دومین سال حاکمیت طالبان، در حالی ۸ مارچ را گرامی میدارند که موجودیت زن، انکار شده است. زن در نظام طالبانی بهمثابه انسان دارای حق و آزادی شناخته نمیشود. هر فرمانی که طالبان صادر میکنند، یک بخش عمده زندهگی و حقوق اساسی زنان را محدود و نابود میکند. زنان امسال با آپارتاید جنسیتی مواجهاند و حق سخن گفتن، درس خواندن، کار کردن و سفر کردن ندارند.
طرح مطالبات زنان افغانستان در ۸ مارچ، با خواستهای دو سال قبل، بسیار متفاوت است. دیگر نظام سیاسی مشروع، پاسخگو و دموکراتیک وجود ندارد که زنان در مقابل قوانین ناعادلانه و تبعیضآمیز آن بایستند و طرحی برای بهبود وضعیت و اصلاح قوانین ارایه کنند. تلاش و مبارزه کنونی زنان این است که موجودیتشان انکار نشود، بهمثابه انسان دارای حق شناخته شوند و به جرم زن بودن، «پایشکسته و عاجزه»، به زیستن به هر قیمتی محکوم نشوند. حتا اگر طالبان بپذیرند که فردا دروازههای آموزشگاهها و دانشگاهها را به روی زنان باز کنند، این رژیم، ناعادلانهترین سیستم است که بهصورت سیستماتیک حذف زنان را قانونمند میسازد. در هیچ جای از برداشت طالبانی، زن بهمثابه انسان دارای حق برابر با مرد شناخته نمیشود.
رژیم طالبان زنان را تنها در برابر نظام تمامیتخواه تبعیضگرا قرار نداده، بلکه حقوق سیاسی، اقتصادی، مدنی و مهمتر از همه آزادی زنان را گرفته است. طالبان زندهگی نکبتبار را برای زنان ترسیم کردهاند که میلیونها زن با خطر مرگ دستوپنجه نرم میکنند. هزاران زن که حقوق دریافت میکردند و چرخه اقتصادی زندهگی و خانوادهگیشان را میچرخاندند، نزدیک به ۱۹ ماه میشود که در فضای یأس و خفقان به سر میبرند و آینده خود را تیرهوتار میبینند. زنان در افغانستان از مرحله تبعیض بین زن و مرد فراتر رفته و در معرض جنایت علیه بشریت و آپارتاید جنسیتی قرار گرفتهاند. امروز دختران و زنان معترض در برابر رژیمی قرار دارند که به مبارزه مدنی و اعتراض باور ندارد. طالبان به جای استفاده از روشهای مدنی و سیاسی، با خشونت و میله تفنگ با زنان صحبت میکنند.
بنابراین، زنان باید روشها و کارشیوههای تازهای را برای ادامه مبارزه و دادخواهیهایشان فرا بگیرند؛ روشهایی که با واقعیتهای موجود و تحولاتی که در نظام بینالمللی اتفاق میافتد، نزدیک باشد. در کنار شناخت روشی تاثیرگذارتر و راه درستتر، گروههای متعدد زنان و نخبهگانشان اعتمادسازی کنند. اگر اعتماد میان زنان و طیفهای مختلف آنان به میان نیاید، سنگبنای بنیادین مبارزاتشان فرو میریزد، انسجام و هماهنگی در طرح و ارایه مطالبات شکل نمیگیرد و راه رسیدن به خواستهای انسانی و برابریطلبانهشان را دشوار میسازد؛ زیرا سیاستهای افراطگرایانه طالبان علاوه بر هدف قرار دادن آزادی و آرزوهای زنان، بستر بیاعتمادی میان آنان را فراهم ساخته و باعث چنددستهگی مطالباتشان نیز شده است.
از طرف دیگر، سرکوب و تحقیر قرون وسطایی که طالبان بر زنان روا میدارند، آن را صبغه دینی میبخشند. این امر، مجال گفتوگوی با زنان را از جامعه میگیرد. طالبان و دستگاه فکری آنان به زنان و همه مردم به چشم گناهکار و نادان میبینند. بناءً، برای اینکه این مبارزه سخت و طولانی به نتیجه برسد، باید علیه تفکر طالبانی که در حال ریشه دواندن در میان اقشار مختلف جامعه از جمله زنان است، طرح نو درانداخت و برای یک مبارزه بیامان با فرهنگ ارتجاعی و پیشداوریهای ضد زن و زنانهگی به پیش رفت.