در هفتههای اخیر شاهد افزایش موج حملات طالبان بر جان غیر نظامیان هستیم. هر چند در مواردی که تلفات غیرنظامیان بالا بگیرد، شاخهی دیگر شورشیان گروه داعش مسوولیت را قبول میکند و در برخی موارد هم هیچ کسی مدعی قبول مسوولیت نمیشود.
به یاد داشته باشیم که فرهنگ حملات انتحاری را طالبان ترویج کردند و مدرسهی مغزشویی افراد برای آمادهشدن انجام حملات انتحاری در وزیرستان در مناطق قبایلی پاکستان موقعیت داشت که در نتیجه عملیات چهار سال قبل ارتش پاکستان در آنجا برای راندن طالبان پاکستانی رسانهای شد و برخی از ویدیوهای آن در شبکههای اجتماعی پخش شد.
حملات انتحاری از منبع واحدی سرچشمه گرفته و یکدست مدیریت میشود و ادارات امنیتی افغانستان از ورای اعترافات افراد انتحاری که زنده بازداشت شده میدانند که چنین حقیقتی وجود دارد و باید این حقایق همهگانی شود.
هیچ عملیات انتحاری علیه اهداف نظامی و غیرنظامی بدون تأیید شبکهی حقانی و شاخه داعش و شورای کویته انجام نمیشود. در بسیاری از موارد اطلاعات چنین حملات پیشاپیش روی میز کار نیروهای امریکایی، ناتو و ادارات امنیتی افغان قرار میگیرد ولی اینکه چرا به موقع کشف و جلوگیری نمیشود، خود سوال دیگری است.
چرا غیر نظامیان؟
تعمد در برنامهریزی مرگ غیرنظامیان از سوی طالبان دلایل زیادی دارد. با افزایش تلفات غیر نظامیان طالبان در پی گسترش فضای ترس و ارعاباند تا گروههای بیشتر مردم مطیع آنها شوند و شرایط عینی و ذهنی را برای حاکمیتشان در پی امضای قرار صلح مساعد کنند.
مروری به کارنامهها و مصاحبههای سخنگویان طالبان در ماههای اخیر بیانگر این است که طالبان سه هدف عمده را دنبال میکنند:
اول تشدید عملیات برای گسترش ساحه نفوذ و کنترلشان در روستاها و شهرهای مهم و قابل دسترس مانند کندز، لشکرگاه، جلالآباد، غزنی و فراه و سایر مناطق.
دوم، حمله به پوستههای ارتش و پولیس به منظور برچیدن این پوستهها از محلات استراتژیک و وارد آوردن تلفات انسانی به قوای مسلح افغانستان تا قدرت دفاعی را تضعیف کنند و جوانان را از پیوستن به قوای مسلح مانع شوند چون آنها آشکارا در یک مورد گفته بودند به نیروی ارتش و پولیس مدرن، نیازی نیست.
سوم، حمله به تأسیسات نظامی داخل شهرها به هدف وارد تلفات به وسایط گشتی ناتو و امریکاییها و در کنار آن آسیب رساندن به ملکیتهای غیر نظامیان.
چرا؟
به رغم ادعای کاذب طالبان که مدعیاند به غیر نظامیان تلفات وارد نمیکنند، افزایش آمار کشتهگان غیر نظامی سرخط خبرها شده و سلاحهای بهتر از این برای ایجاد فاصله میان مردم و دولت در دست ندارند. با این کار آنها مردم را علیه دولت میشورانند و آنها را قانع میکنند که دولت در دفاع از آنها و حفظ امنیت ضعیف عمل میکند و توانایی کاری را ندارد. اگر چنین هدفی نباشد چرا طالبان در حملات متأخر موتربمب را با لاری بمب و مواد انفجاری را از نوع بسیار قوی سوزنده و تخریبی استفاده میکنند تا تلفات جانی بالا برود و شانس زندهماندن زخمیان پایین باشد و به منازل مسکونی محل حادثه در شعاع کلانی آسیب و خسارت برسد؟
اگر طالبان نگران جان و مال و ملکیت شهروندان و غیر نظامیان باشند، باید اصلاً چنین حملات را در نزدیکی خانههای مسکونی برنامهریزی نکنند. چرا آنها افراد ادارات ملکی را هدف ترورهای هدفمند قرار میدهند و مکاتب را آتش میزنند؟ همین تازهگیها بسیاری از خانوادهها داغدار مرگ عزیزانی شدند که نانآور خانوادهها بودند و در ادارات ملکی کار میکردند. از جمله تاکنون چند مامور ریاست احصاییه، چندین شاگرد مکتب، معلمان و رهگذران مسافر را ترور کردهاند.
چند روز پیش قتل عام مردم در یک مراسم عروسی را طالبان محکوم کردند و داعش مسوولیت را به دوش گرفت، اما یک روز بعد از آن طالبان در غزنی هشدار دادند که در هوتلها در محافل عروسی فلمبرداری و موسیقی نباشد در غیر آن طالبان به آن حمله خواهند کرد. چنین هشداری نشان از نوعی همآهنگی میان شورشیان به هدفگیری اهداف غیرنظامی دارد.
طالبان و داعش دو روی یک سکهاند که هر گاه جایی تلفات غیر نظامی بود یا استخبارات منطقه به منظور جوسازی حملاتی مشابه حمله به مراسم عروسی در غرب کابل را انجام داد، مسوولیت آن را شاخهی پشت صحنه طالبان به عهده بگیرد در حالی که مدتها است از شبکه حقانی خبری نمیشنویم ولی میدانیم که فعالترین شبکه همین گروه است.
دلسوزیهای نمادین
طالبان سعی دارند با ایجاد اداره بررسی تلفات غیر نظامی دایه دلسوزتر از مادر خودشان را جلوه بدهند؛ ولی همین که نفس حملاتشان را تحلیل کنیم، در مییابیم که وارد آوردن تلفات غیر نظامی بخشی از استراتژی اصلی آنها است، چون با این کار میتوانند پس از فشار بر پولیس و اردو بر افکار عامه تاثیر بگذارند.
سخنگویان طالبان در دوحه و داخل افغانستان مدعیاند که آنها حامی مردماند. آشکارا در اعلامیههایشان مینویسند که حمله داخل شهر به ویژه در پایتخت را به انتقام حملات بر مواضعشان در نقاط بیرون شهرها انجام میدهند. طبعاً حملات هوایی بیرویه دولت در محلات مسکونی روستایی قابل دفاع و توجیه نیست که بهانهای برای فشار طالبان بر ساکنان شهر باشد.
تلفات انسانی در قالب آمار
مرگ یا کشتار انسانها که در ادبیات جنگی و نظامی در رسانهها به آن تلفات نظامی و غیرنظامی میگویند، در افغانستان کمکم به امر روزمره بدل میشود و به سادهگی آمار از سوی نهادهای مختلف سازمان ملل متحد، صلیب سرخ وزارتخانههای دفاع و داخله و سازمانهایی که از بابت جمعآوری چنین آماری فند میگیرند، دستهبندی میشود.
دادهها زیر ردیف کشتهگان نظامی و غیر نظامی، زخمیان، زنان، کودکان، کهنسالان روستایی، شهری و از این دست تقسیمبندی میشوند و طبعاً بالاترین آمار که جوانان است کمتر برجسته میشود.
در این آمار گاهی تلفات شورشیان که همانا بیشترشان جوانان بیکار و بیروزگان روستاهای افغانستان هستند که هم مغزشویی شده و هم گزینهی جز شریک جرم شدن با گروههای مسلح طالبان و شاخه داعش «طالبان» نمییابند. در سمت دیگر نیز به ارتش و پولیس میپیوندند که در نتیجه یک جنگ بینهایت ناجوانمردانه به اصطلاح عامیانه «مفت» کشته میشوند.
یکی از دوستان خانوادهگی گفت در یکی از قریههای شمال افغانستان او ۴۷۸ گور جوانانی را در یک گورستان شمرد که بر مزارشان یا درفش سرخ در وزیدن بود یا سنگ نوشته شهادت که در جریان وظیفه سربازی شهید شد. دوست دیگری از جنوب افغانستان از گورستانهای بینام و نشانی از جوانان طالب گفت که گاهی مادری یا همسری بر خاک خشک آن اشک میریزد و فریاد بلند میکند.
مرگ جوانان در آمار سالانه، شش ماهه و سه ماهه سازمان ملل متحد به همین گونه دستهبندی میشود و این اعداد که در واقعیت انسانهای جاندار اند، مادر و پدر کسی یا فرزند و عزیز کسیاند به عنوان تلفات غیر نظامیان ثبت دیوانها و دفترها میشوند و در سخنرانیهای سالانه رهبران و نهادهای بینالمللی ذکر میشوند.
صلح با پیام مرگ
طالبان در دوحه مشغول چانهزنی با امریکاییاناند و در برابر کمرههای تلویزیونهای جهان، داد از انساندوستی میزنند؛ اما جنگجویانشان بیرحمانه به قتل عام و کشتار هموطنانشان مشغولاند. شیرمحمد ستانکزی از تیم مذاکرهکننده طالبان در دوحه میگفت در غزنی کسی جز افراد اداره امنیت ملی را نکشتهاند، اگر روزی طالبان صلح کردند، امید دارم بر گورستان هزاران هزار انسان بیگناه که به دست افرادشان و به دستور آنها کشته شدهاند گذر کنند و گورنوشتهها را بخوانند و ببینند که چی کسی را کشتهاند. بیبضاعتترین افراد جامعه را که نانآور یک بیوه و چند کودک یتیم بودند و هیچ رابطه با ارتش، پولیس، امنیت و هیچ اداره دولتی نداشتهاند.
ماهرخ عباسی