حتما اشتراک اسمی یک تصادف است، خصوصا که یکی نام اولش امیر است و دیگری نام آخرش امیری، و این شباهت اصلا نگرانکننده نیست. آنچه نگرانکننده است، بهویژه برای زنان افغانستان، تعامل روبهروی این دو است. تعامل یک بانوی سیاستمدار از جهان آزاد و آشنا با ارزشهای لیبرال دموکراسی با یکی از سران گروهی سرکوبگر که تاریخچهاش را جنگ، کشتار، انفجار، شکنجه، شلاق، سرکوب و استبداد شکل میدهد و بدترین اقدامها را بر ضد زنان یک کشور روی دست گرفته و یکایک ارزشهای حقوق بشری را زیر پا گذاشته است، برای بسیاری هم پرسشبرانگیز است و هم نگرانکننده.
خانم امیری در حساب توییتریاش گفته است که فعالان حقوق زن افغانستان از وی خواستهاند تا با طالبان وارد تعامل شود و با این گروه درباره حقوق زنان گفتوگو کند. اما شمار قابل توجهی از زنان سرشناس و فعالان حقوق زن افغانستان فورا این ادعای خانم امیری را رد کردند و گفتند که چنین چیزی از او نخواستهاند و او حق ندارد کارهای سیاسیاش را زیر نام زنان افغانستان و از آدرس فعالان این عرصه به پیش ببرد. آنان اشاره کردند که اگر چنین درخواستی صورت گرفته باشد، حتما از سوی شماری از انجیاو داران و پروژهبگیرانی خواهد بود که با رنج گسترده زنان افغانستان تجارت میکنند.
نگرانی فعالان حقوق بشر، سیاستمداران، نهادهای جامعه مدنی و سایر گروههای اجتماعی افغانستان از تعامل سیاستمداران امریکایی با طالبان، از این جهت است که چنین تعاملی تداعیکننده مشروعیت این گروه، نادیده گرفتن رویکرد تروریستی آن در طی بیست سال، بیاعتنایی به خشونتورزیهای مستمر آن در برابر دیگر مردم افغانستان و راهی به نورمالسازی تروریسم و افراطگرایی است. مردم میپرسند که گروهی با بیشتر از دو دهه ترور و خشونت و با دو سال سرکوب مستمر مردم که سبب فرار بیش از نیم میلیون شهروند تحصیلکرده این کشور از افغانستان شده و نمونهای تمامعیار از استبداد دینی و نظامی قرونوسطایی را در این روزگار به نمایش گذاشته است، چگونه میتواند به این آسانی مورد تعامل سیاستمداران امریکایی قرار بگیرد و به چه بهایی؟ آیا قربانی شدن هزار سرباز امریکایی و دهها هزار سرباز افغان و تلفات صدها هزار شهروند ملکی این سرزمین، آنقدر کماهمیت است که در پایان کار دیپلماتهای امریکایی پیوسته با چنین گروهی در تعامل باشند و میلیونها دالر را از راههای مختلف به سوی آن پمپاژ کنند تا توان سرکوبش چندین برابر شود؟
شماری میگویند نباید خانم امیری را سرزنش کرد، زیرا او صلاحیتی ندارد و ناچار است کاری را بکند که از سوی مقامهای بالاتر به او گفته میشود. میگویند انتقاد اصلی باید متوجه کسانی شود که پالیسیها را براساس منافع لابیگران تروریسم میسازند و مامورینی مانند خانم امیری را وادار میکنند تا با زنستیزترین گروه در عصر حاضر چانهزنی کنند. آنان میگویند باید به حال خانم امیری دل سوزاند، زیرا او بهعنوان یک خانم آگاه از رنج میلیونها خانم افغان، مجبور میشود با کسانی همدم شود که زن را به چشم انسان نمینگرند. بدون شک برای خانمی که خودش در سرزمینی آزاد بالیده و پیشرفت کرده است، شکنجه روانی سختی خواهد بود که ساعتها با زنستیزترین چهرههای عصر حاضر و رهبران تروریسم، که تا دیروز سربازان کشورش را میکشتند، دور یک میز بنشیند. شاید بهتر باشد که فعالان حقوق زن برای نجات خانم امیری از این شکنجه روانی دست به کار شوند تا او مجبور نباشد دوباره با امیرخانهایی که او و دیگر زنان را به چشم انسان نمینگرند، روبهرو شود.