حیدری وجودی در کنار اینکه شاعر بود و مشرب صوفیانه داشت، شارح مثنوی و بیدل نیز بود و سالیان متمادی، حتا در دوران تاریک حاکمیت طالبان و در هجرتکدهی پشاور، جلسات مثنویخوانی و بیدلخوانی برگزار میکرد و سرگرم شرح معانی مثنوی و اشعار بیدل به علاقهمندان بود. گفته میشود، هم اکنون هزاران ساعت نوار صوتی از جلسات مثنویخوانی و بیدلخوانی او به جا مانده است. او شیفتگی عجیبی به مولانا و بیدل داشت و به همین جهت اشتغال به مطالعه و تأمل در بیتهای مثنوی و بیدل را نوعی عبادت میشمرد. او به قول خودش، حدود ۵۰ سال با شعرهای مولانا و بیدل معاشقه کرده بود و سرگرم صید معانی بکر و بلند از کتابهای این دو شاعر عارف بود.
قاعدتاً ۵۰ سال دقت و تأمل در ابیات مثنوی مولانا و بیدل، آدم را به دنیایی از لطائف و ظرائف رهنمون میشود و به او به قدر کفایت این فرصت را میدهد که از دریای بیکران اندیشههای آنها بهرههای کافی و وافی بگیرد.
حیدری وجودی به دلیل مشکلات جسمیای که داشت نمیتوانست به وضوح حرف بزند و سخنانش به سختی شنیده میشد، به خصوص در این اواخر که از این لحاظ دچار مشکل جدی بود. در چنین حالتی برایش بهتر بود که دست به قلم ببرد و برآیند سالها مطالعه و تأمل را در قالب مقاله و کتاب به خورد مخاطبان مشتاق دهد و با طیف وسیعی از مخاطبان ارتباط برقرار کند. اما او هیچ علاقهای به نوشتن حاصل تأملات و مطالعات طولانیمدتش نداشت و فقط به این اکتفا میکرد که برداشتهایش را در جمعی از مخاطبان مخلص و صمیمی عرضه کند و طبعاً تأیید آنها را بگیرد و هرگز حرفهایش را در معرض سنجشگری قرار ندهد. شاید شمار مقالاتش در زمینهی مولاناپژوهی و بیدلشناسی به شمار انگشتان یک دست نیز نرسد.
سؤال این است که چرا حیدری وجودی به جای گفتار به نوشتار روی نیاورد و گسترهی وسیعتری از دوستاران اندیشههای مولانا و بیدل را از اجتهاداتش مستفید نساخت؟
برخی از کسانی که در نشستهای بیدل و مثنویخوانی حیدری وجودی شرکت کردهاند میگویند، برخورد آن مرحوم با مثنوی و بیدل برخوردی ذوقی و شخصی بود و با روشهای معمول خوانش متون همخوانی نداشت و اقتضائات تأویل را رعایت نمیکرد. اکثریت شاگردانش هم کسانی بودند که رابطهی مرید-مرادی با حیدری داشتند و جرأت چون و چرا کردن به خود نمیدادند و گاهی سوادش را نیز نداشتند و هر چیزی را که او به خوردشان میداد با کمال میل میپذیرفتند. روی این حساب، مرحوم حیدری هم همیشه به همان راهی میرفت که سالها رفته بود و نیازی نمیدید در رویکردش تجدید نظر کند.
اینگونه هم میتوان به مسأله نگاه کرد که حیدری وجودی به دلیل اینکه برخوردی ذوقی با مثنوی و بیدل داشت از این میهراسید که نوشتههایش بازخورد درستی از سوی مخاطبان دریافت نکند و با اقبال مواجه نشود. واقعیت آن است که گاهی نوشتن جرأت میخواهد. بعضی اوقات اتفاق افتاده که آدمهای نامدار و متشخص با ارتکاب نوشتن، خود را به پرتگاه بلا و مصیبت انداختهاند. او احتمالاً میدانست در حالی که شرحهای روشمند و ارزشمندی به قلم فروزانفر و عبدالحسین زرینکوب و عبدالکریم سروش و کریم زمانی و… در زبان فارسی در خصوص مولانا و بیدل در دسترس همگان قرار دارد، حرف تازهای زدن و دریچهی نوی به روی مخاطبان گشودن مطلوبی است دشواریاب. از همین رو، او ترجیح میداد خود را در حلقهای از مخلصان و ارادتمندان محصور کند و به فراتر از آن نیندیشد.
حیدری وجودی در فضای فرهنگ گفتاری نفس میکشید و اشتیاق و انگیزهای برای نوشتن از خود نشان نمیداد و شاید استعدادی در خود نمیدید. آثار مکتوبِ مثنور ایشان نمایانکنندهی مهارت زیاد وی در نوشتن نیست. او خود باری نوشته بود:«نویسندهی باقوتی میتواند که از چند هزار کست یا نوار صوتی درسهای شش دفتر مثنوی را با حذف حشو و زواید در کاغذ نبشته کند. نویسندهای که صلاحیت و اهلیت این کار را به معنای دقیق آن داشته باشد.» مراد او، صوفی عشقری، نیز اهل دوات و قلم نبود و حتا گفته میشود سواد نوشتاری قابل اعتنایی نداشت. با توجه به این نکته میتوان گفت، عجیب نیست اگر حیدری وجودی در مقام شرح ابیات مثنوی گاهی دست به تأویلات بارد بزند و ناروشمندانه سخن بگوید، چون در فرهنگ گفتاری چنین چیزهایی غرابت ندارد.
مرحوم حیدری وجودی ارادتی خاص به مولانا و بیدل داشت و زندهگی خود را وقف مطالعه و تدریس آثار آنها کرد. عشق و ارادت شیفتهگونهاش به مولانا و بیدل اگرچه ممکن است تحسینآفرین باشد، معذلک، این عشق و ارادت امری است شخصی و فردی و ریشه در «انقلاب روحی»ای دارد که در جوانی تجربه کرده بود. اما اینکه آن مرحوم نتوانست یا نخواست اثری درخور توجه دربارهی مولانا و بیدل بنویسد و مخاطبان جدی را اقناع کند و به غنامندی مباحث مربوط به این حوزه کمک کند موضوعی است درخور تأسف و افسوس. شاید کسانی پیدا شوند و نوارهای صوتی بهجامانده از ایشان را به متن تبدیل کنند، اما با توجه به تفاوتهای فراوان میان گفتار و نوشتار، هرگز متنهای پیادهشده از نوار نمیتواند جای نوشتار را بگیرد و از استحکام و غنامندی متون نوشتاری بهرهمند باشد.
جان سخن اینکه اگر در مقام داوری راجع به کارهای حیدری وجودی در خصوص مولانا و بیدل قرار گیریم ناگزیریم به این نکته اشاره کنیم که آن عارف دلسوخته و شیفتهجان را میتوان مسامحتاً مولاناشناس یا بیدلشناس لقب داد، اما اگر مسامحه نکنیم و بخواهیم دقت به خرج دهیم لقبی که به درستی بتواند کارکردهای ایشان را بازتاب دهد «دوستدار مولانا/بیدل» است، لقبی که خودش هم در زندهگیاش میپسندید او را به آن ملقب کنند.