بدون شک برگزاری جام جهانی دستاوردی بزرگ برای قطر است؛ کشوری کوچک که به دشواری در نقشه جهان میتوانی پیدایش کنی. قطر به مدد منابع سرشار نفت و گازش، در دو دهه اخیر اهدافی بلندپروازانه را دنبال کرده و در بسا موارد موفق هم بوده است. این اولین بار است که کشوری اسلامی و عربی عهدهدار سازماندهی رویداد جهانی ورزشی میشود. حضور رهبران کشورهای منطقه و بهویژه کشورهای عربی در مراسم افتتاحیه جام جهانی قطر، ثابت کرد که رقبای قطر، از جمله عربستان سعودی، نمیتوانند نقش این کشور را نادیده بگیرند و اکنون ناگزیرند با آن از در سازش وارد شوند. از طرف دیگر، شاید کشورهای منطقه و نیز همسایهگان قطر، برگزاری آبرومندانه این رویداد ورزشی را به نوعی به اعتبار و حیثیت خودشان مرتبط میدانند و به همین دلیل، میخواهند با قطر در این زمینه همکار باشند.
در این میان، جام جهانی قطر از همان روزهایی که این کشور امتیازش را به دست آورد، پیوسته با حاشیههایی همراه بوده است. در آستانه برگزاری مسابقات جام جهانی، مشاهده کردیم که برخی از رسانههای غربی بر جنبههایی از این واقعه متمرکز شدند تا ثابت کنند که قطر شایسته برگزاری مهمترین مسابقه ورزشی در سطح جهان نیست. در این شکی نیست که بعضی رسانههای غربی از روی انگیزههای اسلامهراسانه یا عربستیزانه دست به تبلیغات میزنند، اما خلاصه کردن کل ماجرا به تبلیغات دشمنان عربها و مسلمانان، رهزن است. از قراین پیدا است که بخشی از ادعاهای رسانههای غربی در مورد نقض حقوق کارگران از سوی دولت قطر مقرون به واقعیت است. در مقابل، قطر هم از همه ظرفیت رسانهای و تبلیغاتیاش بهره برد تا کارامدی و تواناییاش را به جهانیان به اثبات برساند. یکی از گروههایی که بیمزد یا در بدل پول، بهشکل مبالغهآمیزی از رفتار قطر در جریان آمادهگی برای جام جهانی یا در اثنای آن دفاع کرد، سازمان اخوانالمسلمین بود. این سازمان به حدی از درماندهگی رسیده که مجبور است برای تأمین نیازهای مادی یا معنوی کشور کوچکی همچون قطر، به مجیزگویی روی بیاورد. این در حالی است که روزی این سازمان خیال داشت رهبری جهان را عهدهداری کند.
اخوانیها در دفاع از قطر در برابر انتقادهایی که صورت میگیرد، از همان شیوه همیشهگی خود برای تبلیغات بهره گرفتهاند: آنها اینگونه القا میکنند که توطیهای جهانی برای ناکامسازی قطر در برگزاری این رویداد تاریخی به راه افتاده و ما باید این توطیه را خنثا کنیم. سوالی که پدید میآید، این است که به رغم وجود مراجع و نهادهایی در غرب که نگاهی از بالا به پایین به کشورهای در حال توسعه و مسلمان داشته و فوبیای اسلام و خاور میانه دارند و از اینکه چنین حادثهای در قطر اتفاق میافتد ناخرسندند، اما چرا همه کشورهای جهان بخواهند قطر را که میخواهد مسابقات جهانی فوتبال را سازماندهی کند، ضربه بزنند و یا در صدد این باشند که این کشور از عهده مدیریت این رویداد بیرون نیاید؟ پاسخی که منسوبان اخوانالمسلمین در آستین دارند، این است که علت دشمنی جهان غرب با قطر اسلامی بودن این کشور است. به همین سبب است که اخوانیها خود را موظف میدانند تا از قطر که نماینده اسلام است و دفاع از آن بهمثابه دفاع از ارزشهای اسلامی، به دفاع بپردازند. آنان اینگونه القا میکنند که قطر در حال حاضر از معدود کشورهای اسلامی است که پرچم توحید و اسلام را در اهتزار نگه داشته و حتا اینک از جام جهانی برای مسلمان کردن مردم استفاده میکند. در روزهای پسین، برخی سلبریتیهای اخوانی مدعی شدهاند که صدها یا هزاران تن تاکنون در این روزها در قطر مسلمان شدهاند. آنها میگویند دعوت قطر از ذاکر نایک، دعوتگر نامدار هندوستانی برای شرکت در سخنرانیهای مذهبی در حاشیه فعالیتهای ورزشی جام جهانی، بیان میکند که قطر دغدغه اسلام و ارزشهای اسلامی را دارد. همچنین ایجاد محدودیت مسوولان قطری بر استفاده از الکول در جریان مسابقات و نیز اِعمال محدودیت بر طرح شعارهای همجنسگرایانه، عیان میکند که قطر پایبند هویت اسلامی خود است و روی این جهتها، بر ما لازم است تا در راستای دفاع از اسلام، از قطر دفاع کنیم.
این را در ذهن مجسم کنید اگر برگزارکننده جام جهانی 2022 کشوری همانند مصر میبود و مصالح اخوانیها با آن دولت سازگار نمیبود، آیا واکنش اخوانیها به همین سبک و سیاق میبود و آنها بر جنبههای مثبت ماجرا تمرکز و تأکید میکردند یا اینکه مسایل دیگری را پیش میکشیدند و بر نقاط منفی ماجرا انگشت مینهادند؟ آیا در آن زمان، به این موضوع نمیپرداختند که چرا کشور برگزارکننده جام جهانی به جای صرف بیش از 200 میلیارد دالر برای میزبانی مسابقات جام جهانی، صرفهجویی نکرد و این مبلغ هنگفت را به کشورهای فقیر نداد تا زمینهای خود را آماده کشت و زراعت کنند یا چرا این مبلغ سرسامآور را در ساختن ایستگاه فضایی یا برای کارهای علمی و پژوهشی بزرگ دیگر هزینه نکرد؟ در گذشته مثلاً روسیه میزبان جام جهانی بوده و با صرف مبالغ اندک توانسته این مراسم را برگزار کند، پس چرا قطر این کار را نکرده است؟ گزارش بعضی رسانهها میرساند که در جریان ساختوسازها برای برگزاری جام جهانی در قطر بیش از شش هزار کارگر تلف شدهاند. احتمال دارد دستکم قسمتی از این گزارشها دقیق باشد. اگر در چنین وضعیتی مثلاً تونس برگزارکننده این مراسم میبود، آیا اخوانیها ساکت میبودند و از نقض گسترده حقوق کارگران پاکستانی، بنگلهدیشی و هندی سخن نمیزدند؟
در این سالها کشور بسیار کوچک قطر از لحاظ بهرهمندی از قدرت نرم به مدارج عالی رسیده و پیروزیهای چشمگیری کسب کرده است. رهبران این کشور، آدمهای زرنگی هستند و نشان دادهاند که نبض مناسبات جهانی را میدانند و از آن برای مطرح کردن کشور خود در سطح جهان استفاده بهینه میکنند. رهبران قطر از هر ابزار ممکن برای رسیدن به اهداف خود کمک میگیرند. این کشور با آنکه روابط بسیار نزدیک و تنگاتنگ با امریکا برقرار کرده، ولی از بعضی گروههای افراطی مثل طالبان بهصورت قاطع و همهجانبه حمایت میکند. این شبهجزیره کوچک که تاریخ طولانی هم ندارد، قادر شده افغانستان را «با پنج هزار سال» تاریخش بازیچه دستانش قرار دهد و معادلاتش را به میل خود بسازد. درست است که اعتراف به این مساله شرمآور به نظر میآید، اما اعتراف نکردن دردی را علاج نمیکند.
اشکالی که مدافعان اسلامگرای قطر با آن دست به گریباناند، این است که سیاست و بازیهای سیاسی را رنگ دینی و ایدیولوژیک میدهند. اگر از احساساتیگری بپرهیزیم، نسبت به واقعیتها تجاهل نکنیم و سیاست را «هنر ممکنات» بدانیم، در آن صورت درخواهیم یافت که برای سیاستمداران، دین و شعارهای دینی بیش از اینکه ارزش ذاتی داشته باشند، اهمیت ابزاری دارند. رهبران قطر در حال حاضر به این نتیجه رسیدهاند که تمرکزشان بر هویت دینی کشورشان، به آن کشور اعتبار و پرستیژ میدهد و پایههای دولت را تحکیم میبخشد. اگر روزی دریابند که از راههای دیگر به این مأمول دست مییابند، هرگز از این کار دریغ نمیورزند.
نکته شایان توجه دیگر این است که رسانههای منسوب به قطر برای سالهای سال، علیه اشغال افغانستان توسط امریکا و متحدانش فعالیت کردند و تبلیغات گسترده راه انداختند تا اینکه گروه مورد نظرشان قدرت را در این کشور تصاحب کرد و جشن گرفتند. اخوانیها هم به پیروی از قطر همواره اشغال افغانستان به دست نیروهای غربی را محکوم میکردند و ناجایز میشمردند. با این حال، مهمترین مرکز عملیاتی نیروهای نظامی امریکا در خاور میانه، در قطر قرار دارد. همچنین پایگاه نظامی العُدید، بزرگترین پایگاه نظامی امریکا در شرق است. تا هنوز یک تن از اخوانیها و غیراخوانیهای هوادار قطر حاضر نشده جرئت کند و بر ضد حضور نیروهای امریکایی در قطر سخن بگوید. گویا آزادی و استقلال برای آنها برای خودشان تعریف دیگری دارد، ولی نوبت افغانستان که میرسد، ناگهان همه چیز بهصورتی دیگر درمیآید.
اخوانیها دوست ندارند قطر با کشورهای مخالف اخوان، همانند مصر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین روابط نزدیک داشته باشد. آنها هر مناسبتی را غنیمت میشمارند تا وفاداریشان به قطر را به اثبات برسانند و از این کشور برای اجرای سیاستهای خود کمک بخواهند. رهبران قطر باهوشتر از آناند که ابزار دست اخوانیهایی که در چهار گوشه دنیا آواره و دربهدر سرگرداناند، قرار گیرند. قطر تا جایی که مصالحش ایجاب کند، از اخوانیها برای سفیدسازی چهرهاش استفاده میکند و هر وقت نیازی به آنها احساس نکرد، رهایشان خواهد کرد. رهبران قطر افرادی عملگرا و واقعنگرند و منافع و مصالح کشور خود را فدای اوهام و تخیلات نمیسازند. کوششهای اخوانیها برای دفاع افراطی از قطر، ممکن است برای مدتی به حالشان سودی برساند، ولی هیچ تضمینی وجود ندارد که رابطه قطر با اخوانیها همیشه بر یک منوال باقی بماند. در بسیاری از اوقات در میدان سیاست حوادث پیشبینیناپذیر روی میدهد.