صلح و انتخابات در یک آزمون تاریخی

عبدالشکور فقیرزاده
انتخابات یک فرایند تصمیمگیری است که مردم طی آن برای ادارهی امور خود، شخصی و یا اشخاصی را برای یک مدت معیّن بر میگزینند. انتخابات در نظام دموکراسی یک اصل است. کشورهایی که توسط نظام دموکراسی اداره میشوند بر اساس این نظم، باید بعد از چهار و یا پنج سال انتخابات برگزار شده و قدرت سیاسی با ارادهی مردم از یک شخص به شخص دیگر انتقال یابد.
انتخابات از زمان روم باستان و یونان باستان در طول قرون وسطا برای انتخاب رهبرانی چون امپراطور روم و پاپ برگزار میشده است. اما انتخابات که یکی از اصول بنیادی نظام دموکراسی است در افغانستان چندان قدمت طولانی ندارد، بلکه انتخابات در اوایل قرن ۲۱ با سقوط دولت طالبان و ایجاد اداره موقت به گونه رسمی وارد ادبیات سیاسی کشور شده است و اولین انتخابات رسمی و سرتاسری در تاریخ افغانستان در سال ۱۳۸۳ هـ. ش برگزار شد. با برگزاری این انتخابات مردم افغانستان برای اولین بار سرنوشتشان را خود تعیین کردند و صفحهی جدیدی از تاریخ افغانستان گشوده شد. با برگزاری انتخابات سال ۱۳۸۳ هـ.ش ارزشهای دموکراسی در افغانستان کمکم پیاده شد و تا امروز این روند با کمی و کاستیهایش ادامه داشته است، اما نباید از دستآوردهای ۱۷ و یا ۱۸ سال اخیر چشمپوشی کرد. ما در طی تقریباً دو دهه اخیر، دستآوردهای زیادی در زمینههای مختلف داشتیم که از جمله میتوان از کارهایی که در زمینههای آموزش پرورش، آزادای بیان، حقوق زنان، شکلگیری نهادهای مختلف و دولتسازی نام برد که بدون شک دستآوردهای کمی نبوده است. افغانستان کشوری است که نظامهای متفاوتی سیاسی را به آزمون گرفته است ولی متأسفانه هیچ کدام آنها پایدار نمانده و با تغییر فرد نظام سیاسی نیز به گونه تغییر کرده است. بر خلاف بیشتری از کشورهای دیگر که در آنها ادارهکننده کشور نظام است نه فرد، اما افغانستان کشوری است فردمحور که با بدل شدن فرد، نظام سیاسی آن نیز تغییر میخورد.
به باور من یکی از عوامل ضعف افغانستان در عرصههای مختلف، نبود یک نظام پایدار بوده است. یکی از رازهای موفقیت کشورهای قدرتمند جهان، حفظ و ارجگزاری به نظام و سیستم بوده است. در کشورهای پیشرفته جهان سیستم بر مبنای یک استراتژی بلندمدت کار میکند و با بدل شدن فرد، نظام و سیستم تغییر نمیخورد، بلکه افراد متفاوت ادامهدهندهی راه یکدیگر اند که در نهایت آنها موفق میشوند توسط حفظ نظام به اهداف و آرمانهای بلندمدتشان برسند.
یکی از نقطه ضعفهایی که ما در طول یک قرن اخیر داشتیم، درس نگرفتن از تغییر نظامهای سیاسی و به آزمون گرفتن نظامهای متفاوت در کشور بوده است. امروز دولتمردان و مردم افغانستان باید به این درک رسیده باشند که تغییر نظام به خواست و سلیقهی هر گروه در واقع تکرار تاریخ و اشتباهات یک قرن گذشته است. امروز ما در صدمین سالروز استرداد استقلال کشور قرار داریم و اگر از سال ۱۹۱۹ میلادی تا حالا یک نظام سیاسی تداوم پیدا میکرد بدون شک، امروز در این وضعیت نمیبودیم.
امروز افغانستان در یک آزمون تاریخی قرار دارد، از یکسو پروسهی صلح و از سوی دیگر انتخابات و تداوم نظام سیاسی حاکم که با خون هزاران سرباز و هزاران افغان تا امروز حفظ و تداوم یافته است. در طول چند دههی اخیر، کشت و کشتار به شکل فجیع و بیرحمانه در کشور ادامه داشته است و مردم از جنگ و خونریزی به ستوه آمدهاند. در چنین شرایط، همهی مردم از جنگ خستهاند و صلح آرزوی دیرینهی مردم است که خواهان آناند. بدون شک تامین صلح زمینهای است برای پیشرفت و توسعه در همهی حوزههای زندهگی. با آمدن صلح، صفحهی جدیدی در تاریخ افغانستان گشوده خواهد شد و مردم به آرزوی دیرینهی خود خواهند رسید که همانا استقرار صلح خواهد بود. اخیراً گفتوگوهایی که میان زلمی خلیلزاد فرستاده ویژه امریکا برای صلح با طالبان صورت گرفته است، به نظر میرسد طالبان خواستار آن شدهاند که انتخابات برگزار نشود. آنها میخواهند که نظام جمهوری تغییر کند و به جای آن امارت اسلامی به وجود بیاید؛ اما اگر دولت افغانستان و ایالات متحده امریکا به خواستههای طالبان تن بدهند دستآوردهای ۱۷ و یا ۱۸ سال افغانستان که با خون هزاران شهید تداوم و حفظ شده است از بین خواهد رفت و ما یکبار دیگر به ۱۸ سال گذشته بر خواهیم گشت. این بازگشت نادیده گرفتن خون هزاران طفل، مرد و زن این کشور است که در طی این ۱۸ سال دادهاند.
به باور من، برای بیرونرفت از چالشهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی که افغانستان با آنها دستوپنجه نرم میکند، یگانه راهش تداوم نظام جمهوری است. اگر این نظام حاکم تداوم پیدا کند، در بلندمدت افغانستان خواهد توانست با اراده قوی از پس چالشهایی که امروزه با آنها روبهرو است، بیرون بیاید.
چالشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پدیدههای اجتماعیاند. یکی از خصلتهای پدیدههای اجتماعی این است که ایجاد تغییر در آن نیازمند زمان طولانی است. اگر یک نظام پایدار وجود نداشته باشد، تغییر در آن به وجود نمیآید، چون اگر تغییرات اندکی در آن به وجود بیاید، با تغییر نظام سیاسی از بین میرود. پس به باور من برای اینکه شاهد تغییر در این زمینهها باشیم نیاز است که یک نظام و سیستم پایدار و پا بر جا داشته باشیم که بتواند در این زمینهها در بلندمدت تغییر ایجاد کند.
یکی از نقطه ضعفهایی که ما در طول یک قرن اخیر داشتیم، درس نگرفتن از تغییر نظامهای سیاسی و به آزمون گرفتن نظامهای متفاوت در کشور بوده است. امروز دولتمردان و مردم افغانستان باید به این درک رسیده باشند که تغییر نظام به خواست و سلیقهی هر گروه در واقع تکرار تاریخ و اشتباهات یک قرن گذشته است. امروز ما در صدمین سالروز استرداد استقلال کشور قرار داریم و اگر از سال ۱۹۱۹ میلادی تا حالا یک نظام سیاسی تداوم پیدا میکرد بدون شک، امروز در این وضعیت نمیبودیم.
به آزمون گرفتن نظامهای متفاوت و برخورد سلیقهای با سرنوشت کشور یکی از اشتباهات تاریخیمان در یک قرن اخیر بوده است که نباید اجازه بدهیم یک بار دیگر این اشتباه تاریخی اتفاق بیافتد.
به باور من تنها راه بیرونرفت از بحرانهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و از همه مهمتر مسأله صلح و جنگ که امروز افغانستان با آن دستوپنجه نرم میکند، حفظ و تداوم یک نظام پایدار به خواست و ارادهی مردم است. نظامی که امروز در افغانستان حاکم است، حقوق تمام اتباع کشور در آن محفوظ میباشد، اما در صورتی که قانون اساسی تغییر کند، اگر نظام از بین برود با از بینرفتن نظام، تمام دستآوردهای زیربنایی و اساسی کشور نیز نابود خواهد شد، چنانچه که تجربه حکومت داکتر نجیبالله و همچنین تجارب حکومتهای ماقبل داکتر نجیب، ثابت کرده است که با از بین رفتن و سقوط نظام تمام دستآوردها با خاک یکسان شد. امیدواریم که رهبران افغانستان از حافظهی تاریخی خوبی برخوردار باشند و درسهای گذشته تاریخ افغانستان را فراموش نکنند.