بازی خون؛ داعشیان جهان را چگونه میبینند؟

یافتهها نشان میدهد که گروه داعش، بهویژه شاخه خراسان آن، برنامههایی را برای تحرک در قلمرو مشخص و فراتر از آن روی دست گرفتهاند. براساس این یافتهها، داعش در سه قلمرو محلی، منطقهای و بینالمللی به دنبال ترویج خشونتی است که به گفته آنان، نظیر آن دیده نشده باشد. در این میان، اضافه شدن بخش زیادی از اعضای گروه جندالله اوزبیکستان به شاخه خراسان داعش، سبب شده است که این گروه به آسیای مرکزی نزدیکتر شود. آگاهان معتقدند که داعش حاصل ظهور یکباره نیست، بلکه از دیر زمانی بسترهای سیاسی، اجتماعی و ایدیولوژیک دارد. به باور آنان، گروههای افراطی بهگونه معمول تبلیغی یا تبلیغی-سیاسیاند؛ اما داعش در کتگوری سوم و در میان گروههایی جا دارد که با دو گزینه اول به اهدافش نرسیده و به جهادگرایی و خشونت بیپیشینه روی آورده است. این در حالی است که به باور برخی آگاهان، داعش عراق و شام با شاخه خراسان آن از نگاه استراتژی و جهانبینی تفاوت دارد؛ زیرا داعش خراسان تنها به جنگ فرسایشی روی آورده، در حالی که داعش عراق و شام به دنبال تصرف قلرو و احیای خلافت در روی زمین است. اما داعش کیست و جهان از عینک داعشیان چگونه است؟
آمارهای کشتار گروهی به نام داعش در برخی از کشورها تکاندهنده است، از جمله افغانستان که شاخه خراسان این گروه در چند سال اخیر حملات خونباری انجام داده است. بیشترین حملات این گروه پس از تسلط دوباره طالبان رخ داده است. براساس ارزیابی روزنامه ۸صبح، داعش در سال ۲۰۲۱ حدود ۱۵ حمله بر نقاط مختلف افغانستان انجام داده است که در پی آن، ۳۸۱ تن کشته و ۵۲۷ تن دیگر زخمی شدهاند. بیشتر قربانیان این حملات را غیرنظامیان و عمدتاً اهل تشیع تشکیل میدهند. این حملات در ۲۰۲۲ میلادی دو برابر شد و به ۳۴ حمله رسید که ۲۴ حمله بر اهداف غیرنظامی را شامل میشود. در مجموع، در آن سال ۴۳۲ تن در حملات داعش کشته و ۷۴۷ تن دیگر زخمی شدند. داعش در سال روان میلادی نیز آرام نگرفته است. این گروه تا حال بیش از شش حمله بر نقاط مختلف، بهویژه مکانهای دیپلماتیک انجام داده که در پی آن ۴۹ تن کشته و ۱۴۱ تن دیگر زخمی شدهاند. این حملات بیشتر در زمستان انجام شده و ممکن است که آمار آن در ادامه سال افزایش یابد. به این ترتیب، داعش تنها در دوونیم سال اخیر نزدیک به یک هزار تن را تنها در افغانستان کشته و نزدیک به یک هزار و ۵۰۰ تن دیگر را زخمی کرده است.
با توجه به همین موارد، داعش در حال حاضر بهعنوان یکی از تندروترین گروههای مذهبی در سطح جهان شناخته میشود. این گروه در یک دهه پسین فعالیتهای مخربانه و خونباری انجام داده است. داعش که پیروان آن را بیشتر سلفیهای جهادی شکل میدهند، در سال ۱۳۹۳ خورشیدی پس از نبردهای سنگین با ارتش عراق و سوریه عرض اندام کرد و قسمتهای زیادی از خاک این دو کشور را به تصرف خود درآورد. از این گروه بهعنوان موج چهارم بنیادگرایی اسلامی نیز یاد میشود و نسبت به امواج گذشته این گروه خشنتر و رادیکالتر است. پژوهشگران دینی به این باورند که جهانبینی گروه داعش براساس یک سلسله آیت، حدیث و جزوه ویژه جهادی شکل گرفته و این امر سبب شده که گروه داعش توحش بیشتری را در منطقه رقم بزند.
براساس پیشینه تاریخی رشد گروههای رادیکال، دهه ۷۰ میلادی دهه سرنوشتساز برای اسلام رادیکال و گروههای بنیادگرا بود و به نحوی تحولات این برهه زمانی باعث شد که گروههای معتدد بنیادگرا و افراطی وارد میدان شوند. شکست پانعربیسم و ملیگرایی اعراب، شکست مسلمانان و بهویژه اعراب در جنگ ششروزه مقابل اسراییل، پیمان کمپ دیوید، شورش در مکه، انقلاب اسلامی در ایران و حمله شوروی به افغانستان همه از عواملی بودند که در پیدایش گروههای بنیادگرایی اسلامی نظیر القاعده و طالبان، نقش پررنگی داشتند. تحولات دو دهه پسین، از جمله حمله ایالات متحده امریکا به عراق و تحولات موسوم به بهار عربی، نیز زمینه ظهور و شکلگیری گروه داعش را مهیا کردند و این گروه که نسبت به اسلاف خود خشنتر و افراطیتر رفتار میکند، از بطن این تحولات متولد شده است.
امروزه جهان اسلام شاهد ظهور گروههای معتدد افراطی است که سودای شکل دادن حکومت اسلامی، خلافت و امارت را در سر میپرورانند. آنچه همه این جریانهای افراطی را به هم وصل میکند، شیوه نگرش آنها به شریعت است و همه این گروهها خواهان بازگشت به گذشته و صدر اسلام هستند. از سویی نیز این گروهها با هر نوع تفسیر جدید از متون مخالفاند و آن را «بدعت» قلمداد میکنند. متاخرترین این جریانها یا گروهها، داعش یا همان دولت اسلامی عراق یا شام است که بهصورت برقآسا در مدت زمان بسیار کم بر بخش وسیعی از کشورهای عراق و شام (سوریه امروزی) حاکم گشت. این گروه در میان جریانهای اسلامی به توحش، خشونت، بیرحمی و شقاوت معروف است. به هر حال، پرسش این است که بهراستی داعش کیست؟ مبانی فکری این گروه چیست که جهان را چنین پر از خون و نفرت میبیند؟
داعش و خیال خلافت
گروه داعش در اصل شاخه جداشده القاعده و جبهه النصره است که زیر فرمان اسامه بنلادن، رهبر پیشین شبکه القاعده، فعالیت میکرد. این گروه در سال ۲۰۰۶ میلادی از القاعده جدا شد. ابومصعب الزرقاوی، فرمانده پیشین داعش، دلیل جدا شدن این گروه را تسامح، مخالفت و سهلانگاری اسامه بنلادن خطاب کرده بود. به عقیده باری عطوان، روزنامهنگار عرب، مهمترین عامل جدایی این گروه از بدنه القاعده، شیوه و استراتژی ابومصعب الزرقاوی بود؛ زیرا او بهشدت طرفدار خشونت و توحش بود، در حالی که اسامه بنلادن و ایمن الظواهری بهگونه کامل با استراتژی او موافق نبودند. این گروه تا قبل از اینکه در سال ۲۰۱۳ میلادی اسم دولت اسلامی عراق و شام را روی خود بگذارد، با اسمهایی چون جبهه التوحید و الجهاد، القاعده در بینالنهرین و خلافت اسلامی عراق فعالیت میکرد. ابوبکر البغدادی، رهبر پیشین این گروه، برای نخستین و آخرین بار در مسجد «النوری» در ایالت موصل عراق خطبه خواند و در انظار عمومی ظاهر شد.
سرانجام در ۲۶ اکتوبر ۲۰۱۹، امریکا موفق شد که البغدادی را در روستای بریشنای عراق، واقع در نزدیکی مرز ترکیه، از بین ببرد. ترمپ بهگونه زنده علمیات کشتن البغدادی را دنبال و نیروهای امریکایی را از بابت کشتن رهبر داعش ستایش کرد. در ادامه، تنها پنج روز پس از مرگ البغدادی، داعش ابو ابراهیم هاشمی القرشی را بهعنوان جانشین وی انتخاب کرد. القرشی نقش عمده در جرایم علیه ایزدیها داشت. او که توسط البغدادی بهعنوان جایگزین معرفی شده بود، در گذشته مسوولیت بخش عدلیه گروه داعش را داشت. القرشی سرانجام در سوم فبروری ۲۰۲۲ در نتیجه حمله نیروهای امریکایی در سوریه کشته شد. یک ماه پس از آن، داعش ابوالحسن هاشمی القرشی را بهعنوان رهبر این گروه منصوب کرد. هرچند خبرهایی در مورد بازداشت او از سوی دولت ترکیه در شهر استانبول نشر شد، اما جزییات آن همهگانی نشد. سپس در پی درگیری با اعضای سابق ارتش آزاد سوریه، در نوامبر ۲۰۲۲ در آن کشور کشته شد. در ادامه، ابوالحسین هاشمی القرشی رهبر داعش شد، اما او نیز دیری دوام نیاورد و در اواخر اپریل ۲۰۲۳ توسط نیروهای ترکی کشته شد. رجب طیب اردوغان، رییس جمهور ترکیه، خبر مرگ او را تایید کرد. به این ترتیب رهبر جدید گروه داعش هنوز مشخص نشده است.
طرح خشونتورزی در آسیای مرکزی
داعش برای اولین بار در ۲۰۱۵ میلادی در افغانستان عرض اندام کرد. جغرافیایی که این گروه زیر نام داعش خراسان در نظر دارد، بخشهایی از شمالشرقی ایران، شمالغرب افغانستان و غرب پاکستان است. با این حال، حملات این گروه در ادامه از مرزهایی تعیینشده فراتر رفت. در آن زمان برای اولین بار، دو تن به نام ابو یزید عبدالقاهر خراسانی و عبدالرحیم مسلمدوست با گرایش سلفی با داعش بیعت کردند، اما این بیعت سبب ایجاد داعش در افغانستان نشد. در ادامه ملا عبدالرووف خادم و همچنان حافظ سعید خان نیز با داعش بیعت کردند و به این ترتیب، هسته داعش خراسان شکل گرفت. البغدادی در آن زمان حافظ سعید اورکزی که اصالت پاکستانی داشت را رهبر گروه داعش خراسان و ملا خادم را بهعنوان معاون وی تعیین کرد. این دو تن سابقه عضویت طالبان افغانستان را داشتند، بهویژه ملا خادم که در آن زمان از سوی طالبان به ترک گروه داعش نیز توصیه شد. او اما خیلی سریع در فبروری ۲۰۱۵ هدف حمله نیروهای امریکایی قرار گرفت و کشته شد.
با این حال، حافظ سعید اورکزی حدود یکونیم سال دیگر نیز بهعنوان رهبر گروه داعش فعالیت کرد. او که توقع داشت رهبر طالبان پاکستان شود، به دلیل عدم حمایت طالبان دیگر، از جمله طالبان افغانستان، جایگزین بیتالله محسود نشد و سرانجام آن گروه را ترک کرد و به داعش پیوست. امریکا اما چشم از اولین رهبر داعش شاخه خراسان برنداشت و در جولای ۲۰۱۶ میلادی او را در ننگرهار کشت. داعش سپس ابوعمیر عبدالحسیب لوگری را بهعنوان دومین رهبر این گروه در حوزه خراسان گماشت؛ اما او نیز دقیق یک سال بعد در اپریل ۲۰۱۷ هدف حمله نیروهای افغان قرار گرفت و در ولایت ننگرهار کشته شد. از آن زمان به بعد مسوولیت شاخه خراسان داعش بر دوش عبدالله اورکزی بود که به اسلم فاروقی شهرت داشت. او در سال ۲۰۲۰ میلادی توسط نیروهای امنیتی افغانستان بازداشت شد.
سرانجام پس از بازداشت اسلم فاروقی، داعش در ماه جون همان سال اعلام کرد که فردی به نام شهاب المهاجر، رهبر شاخه خراسان این گروه خواهد بود. در اوایل گمان میرفت که این فرد عرب باشد، اما در ادامه هویت او فاش شد. نام اصلی او ثناالله غفاری است و در کنار طرحریزی حمله بر زندان ننگرهار، مسوولیت انفجار در جریان روند تخلیه کابل هنگام تصرف پایتخت افغانستان توسط طالبان را نیز برعهده داشت. امریکا در ادامه به علت کشته شدن ۱۳ نظامی آن در کشور در حمله طرحریزیشده این رهبر داعش، ۱۰ میلیون دالر بر سر او انعام تعیین کرده است.
شاخه داعش خراسان چه اهدافی در سر دارد؟
برخی از یافتههای روزنامه ۸صبح نشان میدهد که شاخه خراسان داعش با تمرکز بر جغرافیای مشخص در قلمرو افغانستان، ایران و پاکستان، در پی دستیابی به اهدافی در کشورهای همسایه و کشورهای دور نیز است. در سه کتگوریای که داعش خراسان برای افرادش مشخص کرده، شماری از نقاط معین شده است. در بخش اول، برنامههای این گروه به زون مشرقی افغانستان، بهویژه کنر و ننگرهار متمرکز است. این گروه در نظر دارد که فعالیتهایش در این نقاط را بهگونه پیهم ادامه دهد. بخش دوم نیز حلقهای از سرزمینهای همسایه افغانستان است که داعش خراسان به آن توجه دارد. از کشورهای آسیای مرکزی، بهویژه تاجیکستان، اوزبیکستان و اصفهان تهران بهعنوان بخشهایی از این نقاط یاد میشود. خلاف حملات پیوسته در داخل افغانستان، داعش در این نقاط از رویکرد جنگ چریکی استفاده میکند. سومین بخش نیز پیگیری اهداف استراتژیک داعش خراسان در ایالات متحده و کشورهای حامی آن است. یافتهها نشان میدهد که برنامه داعش خراسان برای دستیابی به این هدف، راهاندازی حملات تروریستی از مجراهای مختلف است.
جزییات کار داعش خراسان بیانگر این است که شهاب المهاجر علاقه وافری به خونریزی و انتقامگیری دارد. این فرد در جون ۲۰۲۲ به سرگروهانش در افغانستان هدایت داده بود که زیردستانشان را برای حمله بر مرکز کنر و کشتار تمامعیار مخالفان این گروه آماده کنند. این دستور اما در ادامه توسط شورای لجنه شاخه خراسان داعش به چالش کشیده شد؛ زیرا اعضای این شورا باور داشتند که به دلایلی، از جمله ناتوانی در حفظ مرکز کنر برای مدتی، عملی کردن چنین برنامهای مقدور نیست.
این آمادهگیها در حالی انجام میشود که بخش زیادی از اعضای گروه جندالله نیز به داعش خراسان پیوسته و بر ضد دولت اوزبیکستان اقدام کردهاند. براساس یک یافته دیگر روزنامه ۸صبح، این اقدام در سال ۲۰۲۲ صورت گرفته است و در آن، نام برخی از اعضای جندالله و موقف کنونی آنان در تشکیل داعش خراسان نیز ذکر شده است. از جمله تعیین ملا سعد، تبعه اوزبیکستان، بهعنوان رهبر فعلی گروه جندالله در تشکیل داعش خراسان، اسامه فرزند عثمان غازی، تبعه اوزبیکستان، بهعنوان معاون گروه جندالله، مولوی سیرت، باشنده دشتقلعه تخار بهعنوان مسوول نظامی و مولوی منیب، باشنده امام صاحب کندز، بهعنوان مسوول استخبارات.
گفتنی است که اعضای جندالله در سقوط شمال به دست طالبان نقش کلیدی داشتند، اما به دلیل بیمهری این گروه پس از تسلط دوباره، به داعش پیوستهاند. شمار این افراد به دو هزار تن میرسید و هزاران تن دیگر نیز از آنان حمایت میکردند. در این میان، برخی از اعضای جندالله به دلیل حسادت با طالبان وارد تشکیل داعش شدهاند، از جمله معاون جندالله در تشکیل داعش خراسان که پیشتر شاهد قتل پدرش توسط طالبان بود. برخی از فرماندهان طالبان پدر او که عثمان غازی نام داشت را در زابل با یک زن و چند کودکش کشتند. این رویداد پس از آن رخ داد که طالبان از بیعت او با داعش باخبر شده بودند، هرچند گفته میشود که او در این مورد با برخی از فرماندهان طالبان مشورت نیز کرده بود. با این حال، گزارشهایی از ارتباطات درونگروهی داعش در اختیار روزنامه ۸صبح قرار گرفته است که نشان میدهد اعضای این گروه در مواردی باهم اختلافات جدی دارند و برای کنار زدن یکدیگر اقدام میکنند. در یک نامه، دو عضو تاجیکستانی شاخه خراسان داعش که اعضای فعال بخش اقتصادی این گروهاند، به داعش عراق شکایت کردهاند که پس از بازداشت و ناپدید شدن معاویه تاجیکستانی، مسوول پیشبرد امور اقتصادی داعش خراسان، شهاب المهاجر فردی به نام محراب تاجیکی را به این عنوان منصوب کرده، اما این فرد در تبانی با اشخاصی در پی کنار زدن افرادی است که در گذشته توسط معاویه تاجیکستانی مقرر شده بودند. در ادامه داعش عراق و شام سوالنامهای نیز به شهاب المهاجر فرستاده و از او جویای وضاحت شده است. این موارد نشان میدهد که برخوردهایی در میان تشکیل داعش خراسان وجود دارد و سبب ایجاد شکاف میان اعضای این شاخه داعش شده است.
داعش و زمینههای فکری-فرهنگی آن
گروه داعش در سال ۲۰۱۴ به نشر برخی مجلهها روی آورد؛ مجلههایی که بیشتر بیانگر نگرش این گروه بود. از جمله نشریه دابق که در آن، داعش از مردم میخواست تا از بلاد کفر به «دولت اسلامی» بروند و از شر فساد در امان بمانند. بخش بزرگی از ایدیولوژی این گروه را نیز نابودسازی برخی از گروهها، از جمله شیعیان، نصیریها، ایزدیها، مرتدان، مسیحیان و یهودیان تشکیل میداد و این موارد واضح در آن نشریه تبلیغ میشد. با این حال، به عقیده آگاهان، شکلگیری گروه داعش و خشونتورزی بیپیشینه آنان، عوامل و علتهای متعددی دارد. محمد محق، پژوهشگر مسایل اسلامی، در صحبت با روزنامه ۸صبح میگوید که این گروهها یکبارهگی ظهور نکردهاند و بسترهای سیاسی، اجتماعی و فکری این گروه از دیر زمانی وجود داشته است. به باور او، این گروهها پدیدههای ناگهانی، تصادفی و مقطعی نیستند، بلکه یک جریان گفتمانیاند که در طی قرنها گستردهتر، متکاملتر و متکثرتر شدهاند.
آقای محق میگوید که داعش به روی چهار بستر فرهنگی و فکری بنا شده است؛ به عبارت دیگر، از این چهار بستر بهره برده است. او میافزاید: «این گروه بر بعضی از آیتهای قرآن تکیه کرده است که این آیتها مختص به شرایط آن زمان بوده و تعمیم آن به همه دورهها درست نیست. این آیتها در زمان و کانتکست خاص خودش نازل شده و برای شرایط کنونی این آیتها باید نظر به اوضاع حال حاضر تفسیر شوند؛ چیزی که سلفیها و بهویژه داعشیان آن را بدعت و نوآوری در دین حساب میکنند. داعشیان همچنان بر یک سلسله از احادیثی که در مورد کشورگشایی و فتح است، تکیه میکنند و براساس این احادیث عمل میکنند.»
آقای محق میافزاید که حکومتهای اموی و عباسی در آن سالها به هدف اینکه مردمان را برای فتح سرزمینهای بیشتری بشورانند، از این احادیث استفاده میکردند و روایت خاص خودشان را ساختند. ادبیات فقهی که در قرون وسطایی اسلامی شکل گرفته، سرشار از نفرت و دیگرستیزی است که به تشدید فرقهگرایی انجامیده است. به باور آقای محق، در این ادبیات روحیه ضدیت با یکدیگر دیده میشود و هر یک از طرفین تلاش کرده ادعاهای طرفهای دیگر را غلط ثابت کند. از طرفی، در متون فقهی قدیمی این ادبیات بدون هیچگونه نقد و بررسی مجدد مورد تمجید قرار گرفته و در دورهها مختلف بازنمایی شده و فقها نیز شرحهای مفصلی در ستایش این متون نوشتهاند.
آخرین بستر فکری از نظر آقای محق، ادبیات ضد استعماری است که در زمان استعمار انگلیسها به وجود آمده است. در این متون تاکید فراوان بر جهادگرایی، بازگشت به سلف صالح و دیگرستیزی شده است. داعش با بهرهگیری از این متون، برای پیکارجویان خود جهانبینیای را شکل داده است که مملو از جنگ، توحش و کشتار است.
آقای محق تصریح میکند: «این بسترهای فکری به تنهایی خود کافی نیستند و یک سلسله حوادث و عوامل فرعی دیگر نیز وجود داشته که منتج به شکلگیری داعش شده است. شکلگیری اخوان المسلمین و ادبیات تولیدی توسط این گروه و همچنان ادبیات به وجود آمده توسط ابوالاعلی مودودی، کمک شایانی به شکلگیری این گروه کرده است. در کنار این مورد، جنگ سرد و نبرد نیابتی دو ابرقدرت به شکلگیری گروههای افراطی کمک کرده و بسیاری از گروههای افراطی و تندرو که خود را داعیهدار اسلام سیاسی میدانند و رویکرد قدرتطلبانه دارند، ماحصل این دوره تاریخیاند. حمله امریکا به عراق آخرین کتلست بود که روند شکلگیری داعش را تسریع کرد و داعش با بهرهگیری از وضعیت ملتهب عراق در آن پا به عرصه وجود گذاشت.»
در همین حال، دکتر آرین شریفی، استاد امنیت بینالملل در دانشگاه پرنستون ایالات متحده، گروههای افراطی را به سه دسته تقسیم میکند. نخستین دسته، تبلیغیها است. این دسته از سلفیها، تاکید بیشتری بر تبلیغ دارد و میگوید که باید از طریق تبلیغ و موعظه مردم را به آگاهی رساند و آنان را به راه درست هدایت کرد. به باور آقای شریفی، این دسته لزوماً به خشونت دعوت نمیکند، ولی خیلی از افراد زمانی که توسط این روش اشباع نمیشوند یا به هدف غاییشان نمیرسند، به سمت خشونت میروند. به عبارت دیگر، این جریان مواد خامه و زیرساخت را برای یک پیکارجو بهصورت خواسته یا ناخواسته مهیا میکند.
از دید این استاد دانشگاه پرنستون، دسته دومی، سلفیهای سیاسی است. این دسته از سلفیها به این باورند که تبلیغ و موعظه به تنهایی کافی نیست و باید برای رسیدن به هدف و هدایت جامعه به سمت شریعت رفت و باید تشکیلات سیاسی ساخت و از طریق این تشکیلات میتوان جامعه را اصلاح کرد. جماعت علمای پاکستان و شاخه اخوان المسلمین که حسن الهضیبی مرشد آن بود، نمونههای بارز این دسته هستند. دسته آخری هم سلفیهای جهادی است. این دسته معتقد است که برای برپایی حکومت خدا و تطبیق شریعت محمدی، تبلیغ و تشکیل سیاسی کافی نیست و باید گام فراتر گذاشت و به سمت جهادگرایی رفت. القاعده، طالبان و داعش نمایندهگان برجسته این جریان هستند.
با این وصف، اگر به عملکرد و جهانبینی داعش توجه شود، دیده میشود که این گروه ماحصل کارکرد دو دسته دیگر است. زمانی که دستههای اول و دوم نتوانستند به هدف برسند، افراد سرخورده به دنبال گزینه بدیل رفتند و چه گزینهای بهتر از جهادگرایی!
جهانبینی تکفیر
تکفیر و کشتار آنانی که خلاف میل سلفیها عمل میکنند و یا به اندیشه و روش آنان برابر نیستند، دال مرکزی یا محوری گفتمان و جهانبینی داعش است. داعش در عراق شیعیان را به دلیل شیعه بودن و «بدعت» در دین قلعوقمع میکرد و احناف به این دلیل که شریعت را آن طوری که آنان میخواستند، تطبیق نمیکردند. آقای شریفی باور دارد که جهانبینی تکفیری ریشه در اندیشههای ابن تیمیه و شاگرد ارشدش ابن قیم جوزی دارد. ابن قیم را رییس اصحاب ابن تیمیه نیز یاد میکنند. اندیشههای این دو زمانی مقبولیت پیدا میکند که خلافت عباسیها در حال فروپاشی است و مغولها بغداد را به آتش کشیدهاند. اندیشه تکفیر و بازگشت به سلف صالح بعد از ابن تیمیه در جغرافیای دیگری ظهور میکند. نخست در نجد یا عربستان امروزی توسط محمد ابن عبدالوهاب و در شبهقاره هند توسط شاهولیالله دهلوی گسترش مییابد.
حسین احسانی، پژوهشگر گروههای اسلامی، باور دارد که در کنار این اندیشهها، بعضی از متونی وجود دارد که استراتژی و روش برای داعشیان فراهم کرده است و مهمترین این متون عبارتاند از: نشانههای راه از سید قطب، فرضیه الغائبه از عبدالسلام فرج، مدیریت توحش از ابوبکر ناجی و رساله دارالحرب از ابوعبدالله مهاجر. این متون، جزوهها و رسالهها راه و روش تکفیر و توحش را به پیکارجویان داعش روشن کرده است. آقای احسانی میافزاید که در این میان، مدیریت توحش ابوبکر ناجی مبدل به مانیفست داعش شده و داعشیان با تکیه بر آموزههای این کتاب دست به توحش بیرویه و کشتار سایر گروههای دینی و مذهبی زدهاند.
تفاوت داعش مادر و داعش خراسان
حسین احسانی در این مورد میگوید که تفاوتهای شگرفی میان داعش مادر و شاخه خراسان داعش در استراتژی و جهانبینی دیده میشود. داعش خراسان هرگز به دنبال تصرف قلمرو نیست و تلاش دارد با حملات چریکی و جنگ فرسایشی به رقیب ضربه بزند، در حالی که استراتژی داعش مادر تصرف قلمرو و احیای خلافت به روی زمین است. داعش خراسان چنین هدف و آرمانی را در سر ندارد و بیشتر تلاش دارد وضعیت امنیتی منطقه را ملتهب بسازد.
با اینهمه، یافتهها اخیر واضح میسازد که در کنار خونریزی، داعش خراسان نیز در پی تصرف برخی نقاط است و تلاش دارد که در کنار دنبال کردن ایدیولوژی داعش مادر، اهداف طولانیمدت آن را نیز دنبال کند. گفتنی است که شاخه خراسان گروه داعش از زمانی که در افغانستان جای پای پیدا کرده، حملات مرگباری را در مرکز و ولایتهای کشور راهاندازی کرده است. حمله بر تکیهخانهها، خانقاهها، مساجد اهل تشیع، مراکز آموزشی و ترور عالمان شناختهشده دینی از فعالیتهای جنگجویان این گروه است. این گروه همواره پس از انجام حملات، با نشر خبرنامهای مسوولیت آن را برعهده میگیرد. طالبان اما با وجود اینکه هرازگاهی از انجام عملیات نظامی بر مخفیگاهها و لانههای گروه داعش خبر میدهند، اما در رسانهها از حضور فزیکی این گروه در افغانستان انکار میکنند. آنان بارها در رسانهها خاطرنشان کردهاند که حضور داعش در افغانستان مایه نگرانی نیست. با این حال، جهان همچنان نگرانی گسترش فعالیتهای داعش را دارد؛ فعالیتهایی که با توجه به فراهم بودن بستر برای آن در شرایط کنونی، میتواند در آینده برای جهان دردسرساز باشد.