ممانعت از تعلیم دختران دیر دوام نخواهد کرد

سالار هاشمی

بیش از ۶۰۰ روز از منع تعلیم دختران می‌گذرد و مردم هنوز منتظر امر ثانی نشسته‌اند تا امیر طالبان این ممنوعیت را با فرمان امارتی بردارد؛ اما این امید نه، بلکه توقع خلاف واقع و از سرناچاری است. تمام اطلاعاتی که تاکنون از امیر طالبان و شیخ‌های مشاورش به دست ما رسیده، حکایت از مخالفت بنیادی و عقیدتی آنان با تعلیم دختران دارد. آنان می‌خواهند زنان تنها نماز، وضو، غسل و دیگر احکام دینی و قواعد عبادت را بیاموزند. بیش از آن، فرصت تعلیمات مذهبی تخصصی را نیز به زنان و دختران نمی‌دهند.

بیش از ۶۰۰ روز شد که میلیون‌ها دختر و زن افغان در خانه‌ها محبوس شده‌اند و با سرنوشت نامعلوم روبه‌رویند. این وضعیت از سوی عناصر ضد تعلیم بر جامعه ما تحمیل شده است که در پی خاموش ساختن مشعل دانش در وطن مایند. آنان فکر می‌کنند که ذهن‌های تحصیل‌یافته مایه شر می‌شود و زن موجودی با طبیعت آلوده به شر است. اگر زنان تعلیم بکنند، آنگاه طبیعت فتنه‌انگیزشان فعال‌تر می‌گردد. از این رو، طالبان در امارت نخست و کنونی علیه زنان انواع محدودیت‌ها را وضع کرده‌اند تا گویا جامعه را از فتنه دور نگه دارند!

ملاهای طالبی و عقب‌مانده در انزوای اجتماعی و بدون رابطه با زنان تربیت می‌شوند، از این ‌رو ذهنیت بسیار جنسیت‌زده و غیراجتماعی در برابر زنان دارند و تصور می‌کنند که خانم‌ها جز رفع نیاز جنسی مردان مسوولیت دیگری ندارند. آنان در وجود زنان تنها علایم فارقه جنسیتی را می‌بینند. وقتی از زن یاد می‌شود، ملاهای عقب‌مانده فوراً به‌ یاد رابطه جنسی می‌افتند. آنان فکر می‌کنند که رفتن زنان و دختران به مکتب، دانشگاه و کارخانه، باعث فساد اخلاقی می‌شود. از برخی افراد طالبان شنیده می‌شود که در محل‌های کار و تحصیل «رابطه نامشروع رخ می‌دهد و ما باید مانع شویم». فکر می‌کنند اگر زن به بازار برود، عمل زشتی صورت می‌گیرد و طالبان باید زنان را مجبور به ماندن در خانه سازند.

خلاصه ملاهای طالب دچار مشکل تربیتی‌اند و ذهنیت آلوده دارند. در ذهن آنان، سکس نام دوم زن است. آنان زن را انسان آزاد نمی‌بینند. برای زنان حقوق اساسی قایل نیستند و باور دارند که حق زن به غذا، لباس و رابطه جنسی محدود می‌شود. خلیفه دین‌محمد، رییس شورای علمای طالبان، در یک کلیپ ویدیویی این سخنان را رسماً اعلام کرده است. خلیفه دین‌محمد را پیر، شیخ‌القرآن و شیخ‌الحدیث می‌گویند و در مدرسه او هر سال صدها طالب جوان دستاربندی شده به ملایی سوق داده می‌شوند.

حال به بهانه‌هایی که طالبان در رسانه‌ها در مورد ضرورت منع تعلیم دختران مطرح می‌کنند، توجه کنید. یک ادعای طالبان این است که محیط اسلامی می‌سازند. ظاهراً آنان مدعی‌اند که محیط افغانستان اسلامی نیست. در آن صورت باید پرسید که آیا محیط خانواده‌های شما اسلامی است؟ در خانه هر طالب چند نفر به ‌سر می‌برند؟ آیا وقتی همسر طالب با برادر شوهرش یک‌جا در خانه‌ای زنده‌گی می‌کند، اسلامی است؟ اگر طالب جواب دهد که برادران نمی‌توانند بعد از ازدواج از خانواده پدری جدا شده و مستقل زنده‌گی کنند، یا این‌که خیلی از مردان بعد از ازدواج برای کار مجبور به سفر می‌شوند و چاره‌ای جز ترک همسر نزد برادر و پدر ندارند و ضرورت اجتماعی برخی اقدامات و تصامیم غیرمشروع را مجاز می‌سازد (الضرورات تبیح المحظورات)، در آن صورت تعلیم و کار و تحصیل دختران نیز ضرورت‌ است. چرا به این ضرورت‌های موجه و حیاتی جامعه توجه نمی‌شود؟

در کشور ما زیارت‌های بسیاری فعال‌اند که زنان به آن‌جا برای طلب حاجت یا دم و دعا می‌روند و ملایان و تعویذ‌نویسان با آنان در تماس‌اند؛ اما طالبان علیه آنان اقدام نمی‌کنند و رابطه ملاها با زنان را منع نمی‌کنند. در زنده‌گی روستایی که طالبان با آن خوی دارند، بسیار روابط اجتماعی فعال میان مردان و زنان وجود دارد. گشت‌وگذار زنان در مزارع، کار زنان در باغ‌ها و رفت‌و‌آمد آنان از یک محل به محل دیگر اکثراً بر‌اساس ضرورت و بدون مانع انجام می‌شود. از آن‌جایی که قالب ذهن طالب با آن روابط بیگانه نیست و آن تماس‌ها مثل تعلیم و کار مستقل در ادارات و کارخانه‌ها باعث تحول اجتماع نمی‌شود، هیچ فرمانی از امیر طالبان علیه آن تماس‌ها و اختلاط‌های مرد و زن صادر نمی‌گردد.

ازدواج اجباری زنان، به بدل و بد دادن، معاملات پولی به‌ نام طویانه، ندادن حق به بیوه‌ها و به ‌شوهر دادن بیوه از سوی خانواده شوهر متوفایش بدون رضایت، همه در محلات و روستاهایی که طالبان بر آن‌ها نفوذ دارند، رایج است، ولی ملاهای طالب علیه آن ستم‌ها اقدامی نمی‌کنند.

طالبان با زنان تعلیم‌یافته و متکی ‌بر ‌خود مشکل دارند. با زنانی که از حقوق خود آگاه‌اند، زنانی که دست‌شان پیش شوهران دراز نیست، زنانی که زنده‌گی مشترک را اطاعت برده‌وار از شوهر نمی‌بینند، بلکه رابطه دوجانبه آگاهانه و دوستانه می‌خواهند، مشکل دارند. اصول پذیرفته‌شده بشری برای زنده‌گی مشترک حکم می‌کند که زن و شوهر به‌ هم‌دیگر نگاه مالکانه نداشته باشند، بلکه به آزادی‌ها و حقوق یک‌دیگر احترام بگذارند و هر دو وظایف متقابل خود را انجام دهند؛ اما ذهنیت طالبانی این واقعیت‌ها را نمی‌پذیرد. آنان رابطه همسری را رابطه باداری و کنیزی می‌بینند و فکر می‌کنند که مرد در همه حال باید حاکم باشد و زن همیشه فرمان شوهر را بپذیرد.

طرح تازه‌ای را که گفته می‌شود طالبان برای تعلیم دختران تهیه کرده‌اند، در وطن ما تطبیق‌شدنی نیست؛ چرا که ایجاد محیط کاملاً زنانه و جدا از مردان از نظر فنی و مالی ناممکن است. فراهم کردن زیربناها، نیروی انسانی و منابع مالی ایجاد سیستم و محیط آموزشی ویژه دختران در توان کشور نیست. تربیه معلمان کافی برای مکاتب ویژه دختران، حتا اگر امکانات ایده‌آل وجود داشته باشد، حداقل یک نسل وقت خواهد گرفت. تاخیر آموزش دختران به ‌هر بهانه‌ای، ستمی نابخشودنی است.

اگر به دیدگاه شیخان طالبان توجه کنیم، طوری که در بالا گفتیم، آنان برای زنان تنها تعلیمات ابتدایی مذهبی را مجاز می‌دانند. احتمال دارد به برخی رشته‌های تخصصی معدود چون پرستاری، قابله‌گی، طبابت و معلمی نیز تعداد معدودی را فرصت تحصیل بدهند؛ ولی در صورتی که جامعه مانع اقدامات جاهلانه آنان نشود، در رشته‌های دیگر از جمله امور اداری، سیاسی، انجنیری و خبرنگاری زنان را اجازه تحصیل و کار نخواهند داد.

طالبان نمی‌دانند، ولی اکثریت مردم ما به تجربه دریافته‌اند که تعلیم نقش حیاتی در زنده‌گی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارد و ساختن خانواده سالم، محیط سازنده و جامعه مرفه بدون آموزش زنان ممکن نیست. برای زنده‌گی سالم و صمیمانه خانواده‌گی وجود زنان آموزش‌دیده و آگاه لازم است. آرامش مردان بدون رضایت زنان میسر نمی‌شود و ترقی مردان بدون انکشاف ظرفیت زنان ممکن نیست. کسانی که تصور می‌کنند مردان باید بدون سهم‌گیری زنان، جامعه را به آرامش و رفاه برسانند، دچار عقب‌مانده‌گی‌اند و درک ابتدایی از کارکرد جامعه و اقتصاد ندارند. در جهان هیچ جامعه پیش‌رفته و آرامی را نمی‌بینیم که زنان را به بند کشیده باشد.

کار، تعلیم و آزادی حقوق بشری است که هر انسان بدون توجه به جنسیت باید از آن‌ها برخوردار باشد. هر جامعه‌ای که بخشی از مردم در آن زیر فشار و دچار محرومیت باشد، آن جامعه نورمال نیست. خشونت، استبداد و تحمیل دیدگاه‌های شخصی و قشری بر دیگران، هیچ‌گاه نتیجه مطلوب به ‌بار نمی‌آورد. آنانی که از درک اتفاقات محیط و نیازهای انسانی و اجتماعی اولیه مردم عاجزند، ظرفیت اداره کشور را نخواهند داشت و عاقبت در چاه عقب‌مانده‌گی غرق خواهند شد. مردم افغانستان از تلاش و پیکار برای حقوق اساسی خود دست نخواهند کشید. طالبان اگر به این خواسته‌های قانونی مردم تن ندهند، دیر یا زود با خشم امارت‌برانداز جامعه روبه‌رو خواهند شد.

دکمه بازگشت به بالا