منع آموزش دختران؛ ریشه مخالفت طالبان با دانش به کجا می‌رسد؟

حکیمی

بعد از سقوط جمهوریت و به قدرت رسیدن طالبان، تحولات در افغانستان به‌گونه سریع راه خود را به طرف تحولات منفی در پیش گرفته است. طالبان پیش از به قدرت رسیدن در افغانستان، در همکاری با کشورهای مختلف از جمله امریکا خود را سفید‌نمایی کردند. این سفید‌نمایی عوامل زیادی برای ایالات متحده امریکا داشت، از جمله بازی‌های استخباراتی برای تامین منافع ایالات متحده. این بازی استخباراتی ایالات متحده امریکا هر روز عریان‌تر می‌شود. آن‌چه مهم است، این است که چرا ایالات متحده نقش دو‌گانه یا دو‌رویی را برای خود در نظر گرفته است؟ این نوع سیاست مردم افغانستان را در ابهام قرار داده است. مردم نوع سیاست کشورهای منطقه‌ای و جهان را به نفع آینده خود نمی‌بینند و هر روز انزجار و بن‌بست را پشت سر هم می‌گذارند.

طالبان با رویکرد افراطی و برداشت خشن و خشک از اسلام، آن‌چه از ذهن رهبر‌شان ملا هبت‌الله تراوش می‌کند، همه را بدون در‌نظر‌داشت تبعات آن و فرهنگ و منش مردم افغانستان، به منصه اجرا می‌گذارند. برآیند چنین امری، عامل می‌شود که مردم و یک قشر خاص (زنان) به خیابان‌ها بریزند و برای احقاق حقوق خود فریاد سر بدهند. در نتیجه همه زنان با سرکوب طالبان مواجه می‌شوند و همه چیز دو‌باره به حالت اولی خود برمی‌گردد. نفس دلایل طالبان برای توجیه فرمان رهبر‌شان، در‌خور تامل است. ادعا می‌کنند که همه این فرمان‌ها بر‌مبنای حدیث و قرآن است و به منطق و استدلال مردم هم با زور تفنگ پاسخ می‌دهند. آموزش از جمله اولویت‌های مهم جامعه است.

آموزش جامعه‌ها را از بدویت به مدرنیته گذار می‌دهد و این گذار نیاز مبرم هر جامعه‌ای است. الزامی بودن آموزش نقش حکومت‌ها را ارزنده و مهم می‌سازد. شکی نیست که خلاف آموزش هیچ آیین و دینی نیست؛ حتا دین یا آیینی که تضاد با دین اسلام باشد. علم و فراگیری آموزش می‌تواند جایگاه حکومت‌ها را در سطح بین‌الملل ارتقا دهد. حالا پرسش این است که چرا طالبان که ادعای برقراری نظام اسلامی را دارند، علیه آموزش قد علم کرده‌اند و زنان این سرزمین را از آموزش محروم ساخته‌اند‌؟ طالبان، گروهی ایدیولوژیک است که مبنای ایدیولوژی آن‌ها را افراط‌گرایی تشکیل می‌دهد. این افراط‌گرایی منافع شخصی رهبری طالبان را فراهم کرده است. طالبان به گفته رهبر این گروه برای تطبیق «اسلام سچه» از صدور هیچ نوع فرمانی دریغ نخواهند ورزید. مشخص است که طالبان از دین ابزار ساخته‌اند؛ ابزاری برای قدرت‌یابی و مستحکم ساختن قدرت خود. طالبان در قسمت زنان، آن‌چه عمل می‌کنند، نوع ابزار سیاسی برای به رسمیت شناختن حکومت خود ساخته‌اند. نوع عمل‌کرد طالبان علیه زنان، گویای این است که این گروه ابزار استخباراتی کشورهای منطقه‌ای و فرا‌منطقه‌ای است، به‌خصوص پاکستان و ایالات متحده امریکا. آن‌چه در حق زنان انجام می‌شود، بازی‌ استخباراتی است؛ بازی‌ای که می‌تواند برای کشورهای منطقه‌ای به‌خصوص کشورهایی که منافع بلند‌مدت دارند، سودمند باشد. این کشورها به دنبال نوعی هرج‌و‌مرج در افغانستان هستند تا باشد که با ابزار قرار دادن دین و منع زنان از آموزش خواست خود را تحمیل کنند. این نیاز به درایت مردم افغانستان دارد که در این بازی استخباراتی من‌حیث مهره مورد استفاده قرار نگیرند.

نگاه قبیله‌گرایی، یکی از چالش‌هایی است که همواره مردم افغانستان از این ناحیه، در طول تاریخ رنج برده‌اند. تحمیل فرهنگ یک قبیله خاص بالای همه مردم، طالبان را مجبور کرده است که به توپ و تفنگ توسل جویند. اگر مساله فرهنگ اسلامی می‌بود، اسلام قرن‌ها است که در افغانستان پذیرفته شده است.

این رویکرد در حال تطبیق شدن است و ادامه آن برای مردم افغانستان، به‌خصوص برای زنان بسیار وحشت‌ناک و مضر خواهد بود. طالبان گروهی جنگی، ایدیولوژیک، افراطی و قبیله‌گرا است. این نوع خصایص عاملی است بر این‌که علم و دانش و روشن‌فکری، در قاموس طالبان جایی نداشته باشد. آن‌چه برای طالبان مهم است، استفاده از دین برای مستحکم ساختن قدرت خود براساس تفسیرهای افراطی و بی‌بنیاد است. این عمل در ادامه زنان را از جامعه افغانستان طرد خواهد کرد و افغانستان را بیشتر با معضلات بزرگ مواجه خواهد ساخت. بنا‌براین، طالبان ابزاری اسخباراتی‌اند که برای پیاده‌سازی پروژه‌های کشور‌ها ذی‌نفع در مساله افغانستان بر‌اساس معامله به قدرت دست یافته‌اند. این گروه هیچ باوری به آموزش و تحصیل افراد در جامعه به‌خصوص برای زنان ندارند. ترس این‌که آموزش زنان را آگاه‌تر و عمر رژیم این گروه را کوتاه‌تر خواهد کرد، آنان را واداشته تا با هر ترفندی به دنبال منع قرار دادن آموزش دختران باشند. فرقی نمی‌کند اگر این رفتار مخالف دین باشد. مهم منافع خود و حامیان منطقه‌ای و جهانی این گروه است.

دکمه بازگشت به بالا