وضعیت جاری کشور شبیه برزخ است، با این تفاوت که در این برزخ، مردگان نه، بلکه دهها میلیون انسان زنده که به نان و آب، مدیریت و حکومتداری و کار و تعلیم نیاز دارند، دچار تعلیق شدهاند. ده ماه است که نام کشور از فهرست دیپلماسی بینالملل خط زده شده است. در عوض، سیاست و تجارت هر دو لباس انجو پوشیده و انجوسالاری در حال پر کردن جای خالی تشبثات و نهادهای رسمی است. بعد از سقوط کابل به دست طالبان، صنعت انجو نیز برای مدتی دچار توقف شد، اما بهتدریج دوباره جان گرفته و شبکههایش را در گوشه و کنار کشور به حرکت آورد. اکنون مهمترین بازیگر میدان افغانستان، حتا مهمتر از طالبان و تروریسم، صنعت انجو است. بدون حضور انجوها، رهبران طالب نه پاسخگوی حداقل نیازهای مردم خواهند بود و نه نظم حداقلی را در صفوف خود برقرار خواهند توانست.
در عین حال صنعت انجو، خلای ناشی از حضور دیپلماتیک دولتها را پر کرده است. خیلی از نهادها و کشورها از انجوها بهعنوان کانالهای ارتباطی و اطلاعاتی استفاده میکنند. طالبان نیز در نبود روابط دیپلماتیک، غیبت مساعدتهای رسمی و فروپاشی اقتصاد، از کانال انجوها منابع مالی دریافت میکنند و با نهادها و دولتهای ذینفوذ در ارتباط میباشند. مردم نیز که دچار فقر شدید شدهاند و حداقلهای منابع درامد و اشتغالشان در حال فروپاشی است، برای نجات از گرسنهگی به موسسات چشم دوختهاند. به همین منوال، بخشی از بازیگران سیاسی بیرون از حلقه طالبان، وضعیت کنونی را به چشم فرصت میبینند و در تلاشاند خود را به کانالهای پرشاخه مساعدتهای جهانی وصل کنند. بسیارند جوانان تحصیلکرده و صاحب مهارت و همچنان افراد صاحب نفوذی که به جای اندیشیدن به راهحلهای سیاسی و نجات از این تعلیق، مشغول دادوگرفت با طالبان و یافتن راههایی برای سهمگیری در پروژههایند. اینگونه است که از قوماندانهای طالبان تا سیاستمداران غیرطالب و کادرهای مسلکی کشور به فعالان صنعت انجو بدل شدهاند.
صنعت تروریسم نیز در تعلیق افغانستان نقش دارد. رقابتهای موجود میان قدرتهای جهانی در منطقه ما عامل رشد تروریسم بوده است. اکنون که تنورهای داغ جنگ در خاورمیانه و شمال آفریقا سرد شده است، جنگجویان و نیروهای تروریستی باقیمانده از آن جنگها نیازمند «پناهگاه» و محیطاند. خاموشی تمام تنورها برای جامعه جهانی مدیریت تروریسم را سخت میکند و احتمال ترکیدن و سر برآوردن پوتانسیل تروریستی را که در این سالها به وجود آمده، از جاهای ناخواسته، بالا میبرد.
به نظر میرسد بازیگران عرصه تروریسم، دستهایی که در پکه کردن جنگهای نیابتی نقش دارند، مشغول آمادهگی و حسابوکتاباند تا با بلاهای ریخته در افغانستان چگونه بازی کنند. سرنوشت جنگ اوکراین، رابطه غرب و چین، روند مذاکرات هستهای ایران و تحولات جاری در کشورهای عربی بر مسیری که کشور ما پس از این تعلیق طی خواهد کرد، اثرگذار خواهد بود. اکنون افغانستان به زرادخانه تروریسم بدل شده است. در این زرادخانه، طیفهای مختلف و گاه متضاد تروریستی ذخیره شدهاند.
دیده شود که این برزخ را کدام جرقه، چه زمان و با چه هزینهای از تعلیق خواهد کشید. آیا در آینده نزدیک مردم افغانستان قادر خواهند شد تا اداره امور خود را به دست گیرند و به سمت بهشت کار، آبادی و دموکراسی راه افتند؟ یا بار دیگر جنگهای نیابتی کشور را از برزخ به سوی جهنم خواهد راند؟