رسانههای هندی نوشتهاند که چندی قبل یک مقام ارشد رهبری طالبان برای نارندرا مودی، نخستوزیر هند، یک جلد قرآن و یک پاکت کُندر افغانی را از طریق افراد رابط در کشور ثالث، به نشانه حسن نیت تحفه داده است. آن «مقام ارشد رهبری» شاید ملاحسن آخوند، ملا برادر یا خود ملا هبتالله بوده باشد. گفته میشود روابط پشت پرده بین طالبان و دولت نارندرا مودی از آغاز نخستوزیریاش در سال 2014 تاکنون جریان داشته است. در آن سال رهبری طالبان به مودی پیام ارسال کرده بود که باید به این گروه، به چشم دستنشانده پاکستان نبیند؛ اما طالبان در همان سال، پیش از آن و سالهای بعد، پیامهای دیگر نیز به هند ارسال کرده بودند.
در همان سال 2014 و در آستانه برگزاری مراسم سوگند نارندرا مودی، قونسولگری هند در هرات مورد حمله طالبان قرار گرفت و دو سال بعد قونسولگری آن کشور در مزار شریف با راکت، کلاشنیکوف و انتحاری طالبان سوراخسوراخ شد. در سال 2018 هفت انجنیر هندی را جنگجویان طالبان در بغلان ربودند. یکی از خونینترین پیامها در سال 2008 به دهلی ارسال شد که در آن 40 تن کشته و بیش از 100 تن زخمی شدند. یک دیپلمات ارشد و چهار کارمند دیگر سفارت هند در میان کشتهگان بودند. در آن سالها حمله بر انجنیران هندی، پروژههای تمویل شده از سوی هند و مراکز دیپلماتیک هندوستان، بخشی مهم از ماموریت طالبان بود. در دهه 1990 نیز آن گروه با ربودن طیاره مسافربری هندی، پیامی تلخ به آن کشور ارسال کرده بود.
با تمام اینها، تماسهای پنهان و آشکار میان دو طرف ادامه داشته است. در دوحه نیز طالبان و مقامهای هندی در تماس بودند، از جمله عباس استانکزی در اواخر آگست سال گذشته، زمانی که طالبان تازه به ارگ رسیده بودند، با سفیر هند در دوحه دیدار کرد. این تماسها بیشتر تاکتیکی و از سر ناچاری بوده است. گرداننده واقعی این تاکتیک، اسلامآباد است. سفر اخیر هیات رسمی هند به کابل، بدون هدایت و رضایت پاکستان انجام شدنی نبود. در شرایطی که سفیر پاکستان مشغول وایسرایی در کابل است و دیپلماتان خارجی، تاجران افغان و مقامهای طالب همه برای کسب هدایت و گرفتن مشورت نزد او میروند، هندوستان نمیتواند بدون رضایت اسلامآباد، به کابل نزدیک شود. پاکستان این تاکتیک را برای خلق تصویر پذیرفتنی و رسمیت بخشیدنی به «امارت طالبانی» لازمی میداند و در عین حال، اگر رابطه بین طالبان و هند چند قدم پیشتر برود، منجر به بدگمانی و فاصله بین هند و متحدان سنتیاش در افغانستان خواهد شد.
دلیل تن دادن هند به این سازش را میتوان به اهدافی که آن کشور در افغانستان پیگیری میکند، دید. هند، جدا از اینکه کدام نیرو قدرت را در کابل در اختیار داشته باشد، دو هدف عمده را در کشور ما تعقیب میکند. اول، اینکه گروههای تروریستی فعال در کشمیر و هندوستان، اینجا پایگاه و آموزشگاه نداشته باشند یا حداقل دهلی نو بتواند تحرکات آن گروهها را در خاک افغانستان نظارت کند و سرزمین ما برایش به سیاهچال اطلاعاتی و دیپلماتیک بدل نشود. دیگر اینکه هند نیز مثل پاکستان، کشور ما را دروازه آسیای میانه میبیند و میکوشد از دادوستدها بر سر انرژی و بازار آن سوی آمو، محروم نماند.
بربنیاد سوابق رابطه هند و طالبان، میتوان حدس زد که این بازی تاکتیکی دیر نخواهد پایید. طالبان پس از مدتی، دوباره تیغهایش را به رخ هند خواهند کشید. گروهی که رهبران و قوماندانهایش در مدارس پاکستان با شعارهای ضد هندی آموزش دیدهاند و پیوندهای پیچیده فکری، مالی، نظامی و حتا خانوادهگی با رهبران و اعضای گروههای تندرو ضد هندی چون جیش محمد و سپاه صحابه دارند، خود را از شر خصومت هند و پاکستان دور نگه داشته نخواهند توانست. بدون شک، اگر تماسهای کنونی دو طرف به بازگشایی سفارت هند منجر شود، نیروهای ضد طالب از آن کشور خواهند رنجید. در نتیجه، رابطه با طالبان، به انزوای بیشتر هند در افغانستان تمام خواهد شد. تضعیف رابطه هند با نیروهای ضد طالب به قیمت یک پاکت کندر، یک جلد قرآن و کمی دیپلماسی، معاملهای بسیار پرسود برای پاکستان خواهد بود.