نویسنده: معصومه عرفان
برپایی هر «نمایشگاه» بازتابدهنده اندیشه برگزارکنندگان آن است. نمایشگاه برگزار کردن، یکی از روشهای تبیین یک حقیقت، واقعیت یا موضوع و انتقال مفهوم مورد نظر به مخاطبان است. نمایشگاه عکس هنری نیز که در برگیرنده مجموعهای از عکسهای مختلف با هدف القای مفهوم واحد است، میکوشد حقیقتی پنهان مانده از نگاه جامعه را به نمایش بگذارد. عکس یا نگاره، دنیایی نامتناهی از مفهومهای بصری است که ذهن انسان آن را دریافت، تجزیه و تحلیل و به دنیایی از واژگان و متن بدل میکند. همان طور که «عکس» آسانتر و بهتر از «کلمه» و «متن» میتواند هدف و پیام آفریننده آن را به مخاطب منتقل کند، «نمایشگاه عکس» نیز بر خلاف همایشها، سمینارها و کنفرانسهای عمومی یا تخصصی که مرتبط با دیگر موضوعهای هنری یا علمی برگزار میشود، به یک قشر یا طیفی از جامعه انسانی اختصاص ندارد. بلکه هر بیننده فارغ از جایگاه اجتماعی خود میتواند برداشتی هر چند ابتدایی از عکسهای به نمایش درآمده داشته باشد.
نمایشگاه گروهی عکس «استقرا دوم: پرسه تا مکاشفه» اندیشهای نوین است از زبان عکاسانی نوگرا در جامعه کلیشه زده افغانستان. هنرمندانی که در قالب و بستر عکسهای هنری دست به ثبت و تولید اثر زدهاند و تلاش کردهاند تا مخاطبینشان را روی موضوعات «فضاهای منفی شهری» و «پیرامون فراموش شدهی انسان معاصر» متمرکز و به تفکر و تامل دعوت کنند. استقرا واژهای است در علم منطق که به دنبال کشف جزئیات و درک مشاهدات است. جزئیاتی که میخواهد ذهن مخاطبش را از مجموعههای جزئی و پراکنده به یک مفهوم کل و عمیق هدایت کند. این نمایشگاه توسط «گروه عکاسان استقرا» به تاریخ 20 سرطان 1398 در انستیتوت فرانسه در افغانستان واقع در شهر کابل برگزار شد و این رویداد هنری پس از نمایشگاه «استقرا اول» در حوت 1396، دومین گام موثر هنری «گروه عکاسان استقرا» محسوب میشود. عکاسان استقرا دوم متمایز با استقرا اول (که بیشتر به معرفی ژانرهای انتزاعی، مینیمالیسم و خلاقه توجه داشتند و از ارائه موضوع یا پیامی واحد خودداری کرده بودند) این بار کوشیدهاند تا همراه عکسهایشان خوانشی داشته باشند بر فضاهای منفی شهری و لحظههای فراموش شده حوالی اطرافشان. حوالیای که میتواند گذر عبور و مرور هر باشنده و مخاطبی باشد و در روزمره بیتوجه به آن فضاها بارها و بارها از کنارشان بگذرند. عکاسان استقرا بر خلاف یک محقق نمیخواهند در انتها نتایجی خیلی جذاب و قطعی داشته باشند بلکه نتیجهی کارشان یک تاثیر عاطفی میگذارد و جزئیات اطرافشان را از دل گستره اجتماع و محیط واقعی که روزانه در آن زندگی میکنیم و از دیدگاه ما پنهان است (در قالب یک فرم بصری) برای مخاطبشان به تصویر میکشد و طبعا هر عکس نزد هر مخاطب خوانش خاصی میتواند داشته باشد.
عکاسان این نمایشگاه با پرسه زدن و سرکشی در نقاط مختلف شهر، از آنچه که تا هنوز نادیده گرفته شده یا کمتر به آن پرداخته شده است عکس میگیرند و برعلاوهی این پروسه پرسهزنی، در برخی عکسها ذهن عکاس با پرسه زدن در دنیای مفهوم، فرآیند پرسهزدن را با قدرت خیال و تجسم عینیت عکاسانه میبخشند. تمامی عکسهای این نمایشگاه با نگاهی شخصی و هنری گرفته شده که حاکی از ادغام زیبای خیال و واقعیت، بازخوانی و انتقال آنچه موضوع عکس است میتوان تعریف کرد.
محب علی یک تن از اعضا گروه عکاسان استقرا، بصورت آماتور عکاسی را شروع کرده و عکاسی را به عنوان تجربه دیدن و مطالعهای بصری میداند. امری که او را به کشف دوباره مفاهیم میکشاند و سعی میکند طوری عکاسی کند تا بیننده در نگاه اول با عکس به عنوان یک متن روبهرو شود، نه عکسی از جغرافیای مشخص با موضوعی مصرفی. محب علی مکان عکسهایش را نمیبیند چون او میکوشد تا مخاطب موثریت انسان بر طبیعت را در جهان فکریاش حس کند. لذا برایش مهم نیست که هر عکس از یک لوکیشن یا کشوری خاص نمایندگی کند.
عکسهای محب علی در استقرای دوم بیشتر نقدی بر تاثیر انسان بر طبیعت است و از نظر وی : «ساخت و ساز، ضایعات صنعتی، استهلاکات تولید بشری، بازماندههای موادهای مهندسی، نشانههای شهری شدن و …، زمین و طبیعت را آلوده میکند و مانع رشد آزادانه طبیعت میشوند. این تضاد و نابودی برایم روایتی است احساسی و عاطفی؛ خشتها شاید میخواستند گِل بمانند و گُلی را در آغوش شان برویانند و هرگز دیواری نشوند. آهنی که شاید میخواست در رگهای زمین تا ابد بخوابد و حتا خواب سیمخاردار شدن هم نبیند. موترها و مینیبسهای که یک عمر با انسانها راه رفتهاند، حالا لانهی سگها و پرندهها شدهاند، حس غریبی در من ایجاد میکنند».
او پرسه زدن را مرحلهای میداند برای شکل گرفتن یک عکس. محب می گوید: «هنرمند بر علاوهی پرسه زدن، جستجو و کاوش، به درک اتفاقات و پدیدهها آستین بالا میزند و کاشف کلیات و جزئیاتی میشود که آنها را از دیگر انسانها متمایز میسازد. حال آنکه جستوجوگری، کنجکاوی و میل به سفر داشتن خصوصیات یک فرد است.» سپس درباره عکاسان استقرای دوم ادامه میدهد: « مطابق با بند نهایی بیانیهی نمایشگاه، ما این بار سراغ کشف لحظههای به ظاهر پوچ مساحت حوالی مان رفتهایم، حوالی که روزانه از کنارش میگذریم و زبان خوانش آن را فراموش کردهایم، چرا که با زیباییشناسی زوال بیگانه هستیم، عکاسان استقرای دوم با عکس میخواهند امکانی را فراهم بسازند تا دیگران را با جلوهی دیگری از زیبایی آشنا کنند».
حمید سلطانی عضو دیگری از گروه استقرا که آثارش در این نمایشگاه حضور دارد، عکسهایش در استقرا دوم بیشتر با رویکرد هنری/شخصی و تا حدودی مستند ثبت شده. او میکوشد تا عکسهایش نشاندهنده تاثیر روزمرهگی انسانها بر پیرامون طبیعت باشد و دستبرد ساختههای بشر و خلط آن با طبیعت و دنیای انسانها را بیان کند. او با احساس آرامشی که در پروسه عکاسی دارد و تجربهای که به دست میآورد، میخواهد اتمسفر و لحظهی آن احساس را ثبت کند تا از طریق ارائه عکس بتواند آن احساس را هم برای خودش و هم برای مخاطب بازنمایی کند. گاهی این احساس، غیاب «انسان» و پابرجایی نتیجه رفتاریهای اوست.
حمید درباره عکسهایش میگوید: «گاهی دستبردهایی که بشر به دل طبیعت زده، به ظاهر ضرباتی هستند که تغییرات و زیانهای کوچکی را به بار آوردهاند، اما هنگامی که همه این تغییرات کوچک را در نظر بگیریم متوجه اتفاق و حادثه مخرب بزرگی میشویم که پیرامون ما در حال وقوع است. در سیاه و سفید بودن عکسهایم میخواهم حس سکوت و آرامش ناشناختهای از غیاب انسان را یادآور شوم تا مخاطب را به تامل و فکر وادار کنم».
سلطانی به دنبال حس آرامش در شهر پرسه میزند و به مکانهایی میرود که حضور انسانها کمتر و اما تاثیرات به جا ماندهی او بیشتر است: «من در این مکانها به تماشای تاثیرات انسان مینشینم و از حضور قبلی آنها داستانی برای خودم تعریف میکنم و بعد خودم را در میان پیچ و تاب آن داستان رها میکنم تا ذهنم برای خودش پرسه بزند و لذت ببرد و با لمس کردن روح فضا، با دیگران حرف بزند، بازی کند، تفریح کند، وقتش را بگذراند و باز پرسه بزند و پرسه بزند و بازتاب این فرآیند را در دل یک عکس جای بدهم».
نقطه برجسته دیگری که در عکسهای نمایشگاه استقرا دوم میتوان به آن اشاره کرد، پرداختن به دغدغههای انسان معاصر در جامعه افغانستان است. این دید هنرمندانه در واقع جایگزینی است به منظور تمرکز بر ناشناختهها و نقاط ارزشمند موجود در جامعه تا برای بیننده و مخاطب گریزی باشد جهت فاصله گرفتن از هجوم اخبارهای سیاسی و اجتماعی. یک نقطه قوت زیستن و راه روشن ذهنی باشد، در مقابل حالت خفقان و تاریک جامعه امروزی.
مشخص نبودن جایگاه آزادیهای فردی، نابسامانی و آشفتگی در روابط انسانی، نبود برابری اجتماعی، پیچیدگیهای زندگی مدرن و نبود یا کمبود رفاه عمومی و مواردی غیره را میتوان بخش مهمی از دغدغههای انسان معاصر دانست. در این میان، دغدغه انسان معاصر افغانی با دغدغه انسان معاصر حتی در کشورهای جهان سوم تفاوت دارد؛ چه برسد به جهان توسعهیافته. به یقین، دغدغههای مردمان هر جامعه با تقاضاها و خواستهای آنان رابطه مستقیم دارد. اما دغدغه هنرمند به عنوان انسان معاصر با یک فرد عادی در درون جامعه نیز فرق دارد. هنرمند به عنوان یک انسان معاصر و جزئی از اجتماع که دارای اختلاف نظر در سیاست و اجتماع بوده و اکثر اوقات نسبت به آنچه میبیند و دادههایی که بر او تحمیل میشود معترض است، سعی دارد حدیث نفس خود یا طرح برون رفت از یک بحران را بیان کند و این ناشی از قدرت هنر در درون وی است. هنرمند معاصر بیشتر درگیریهایش از نقطه نظر روانشناسی و فلسفی بوده و اغلب به حوادث پیرامونش با ریزنگری و کنجکاوی میاندیشد و می پردازد. سوالهایی فلسفی مانند تعامل و تناسب ما با تعاریف سنت زده چیست؟ آینده بشر آیا دیگر معنایی دارد؟ چطور میشود با پوچگرایی به زندگی ادامه داد؟ … و هر پرسش فلسفی دیگری که نشانگر تقاضاها و تضادها در ذهن درگیر یک هنرمند است، بهانهای است برای تولید اثر هنری از جانب یک هنرمند معاصر. این نوع چالش ذهنی موضوعی است که ردپای آن را در آثار عکاسان استقرا به وضوح میتوان شاهد بود. آنها در صدد یافتن پاسخی برای احوالات پیرامون خویش هستند. همچنان که از منظر روانشناسی، روان هنرمند ساکت، آرامش طلب و خیالهای او است که اثری را بین خیال و واقعیت ترسیم می کند.
از طرفی بخش دیگری که ذهن عکاسان استقرا را درگیر کرده، در راستای ابعاد فلسفی و زیباییشناسی هنر است. اینکه هنر معاصر دارای چه زیباییشناخیهای فلسفی است؟ ساختارها، سبکها و ژانرهای هنری آن طور که به وجود آمدهاند آیا باید پذیرفته شوند؟ شناخت دقیق از چگونگی بهوجود آمدن یک ژانر و اینکه چطور به این سبک و روش رسیده است، چه قدر میتوان مهم باشد؟ عکاسان استقرا با این هدف در مسیر فعالیت هنری گام برداشتهاند تا تعاریف قدیمی و کلیشهای را از هنر عکاسی در جامعهای امروزی افغانستان باز گیرند و با صدایی آرام اعتراض کنند که عکاسی صرفا آنچه در تعاریف سنتیاش میتواند باشد، نیست.