بخش نهم – روایت صلح؛ از کجا تا این‌جا؟

محمدعمر داوودزی

بریده‌ای از فراز و نشیب‌های روند صلح

صدای مهیب اصابت دو راکت خیمه‌ی لویه‌جرگه را به شدت تکان داد. شور و هیجان نخستین لحظات جرگه‌ی ملی مشورتی صلح به وحشت و هراس مبدل شد. راکت‌ها با فاصله چند متر بالاتر از سقف خیمه لویه‌جرگه عبور و با فاصله ۵۰ متر در جانب دیگر خیمه به زمین اصابت کردند. متصل آن صدای شلیک‌های متواتر به گوش می‌رسید. محافظان رییس جمهور با چابکی دست به کار شدند و وی را از خیمه خارج ساخته و به ارگ ریاست جمهوری انتقال دادند. من تا ارگ ریاست جمهوری در کنار رییس جمهور بودم و از آن‌جا دوباره به خیمه برگشتم تا جریان نشست لویه‌جرگه را زیر نظر داشته باشم.

این رویداد در نخستین لحظات و حین سخنرانی رییس جمهور حامد کرزی در جریان جرگه ملی مشورتی صلح ۱۳۸۹ خورشیدی به وقوع پیوست که تحت ریاست پروفیسور برهان‌الدین ربانی و با اجندای مشورت درباره آغاز روند صلح دایر گردیده بود.

قسمی که در بخش گذشته با تفصیل نوشتم، روابط من با پروفیسور ربانی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۹ بیش‌تر نزدیک شده بود. در آن زمان ما می‌خواستیم اشخاص، جریان‌ها و احزاب سیاسی تاثیرگذار را قانع سازیم تا در کنار حامد کرزى قرار بگیرند و در کارزارهای انتخاباتی نقش خودشان را ایفا کنند. به همین منظور با استاد ربانی ملاقات‌های متواتر داشتم. در یکی از آن دیدارها استاد ربانی برایم گفت از این‌که رییس جمهور جنگ و رهبر یکی از جناح‌های دخیل در جنگ‌های داخلی کشور شمرده می‌شود، احساس قصور می‌کند. برای من قابل درک بود که این مسأله حس ناراحتی عمیقی را برای استاد ایجاد کرده است و همیشه وی را اذیت می‌کرد. هراس بزرگ‌تر این بود که با چنین حالتی از دنیا برود. زمانی که من این موریانه درونی استاد را دانستم، برایش پیشنهاد کردم که «می‌خواهید در روند صلح با طالبان و حزب اسلامی نقشی ایفا نمایید؟» استاد با کمال علاقه‌مندی گفت: «بلی، این چیزی است که از مدتی به این‌سو درباره‌اش فکر می‌کنم.»

وقتی این گفت‌وگو را با آقای کرزی در میان گذاشتم، وی از من خواست تا درباره چگونه‌گی نقش استاد ربانی در روند صلح بیش‌تر فکر کنم. چون بحث‌های تدویر جرگه ملی مشورتی صلح جریان داشت، من به آقای کرزی پیشنهاد کردم تا ریاست این جرگه را به استاد واگذار کند. اما رییس جمهور کرزی پیش از این، مثل گذشته، در نظر داشت تا صبغت‌الله مجددی این مسوولیت را پیش ببرد، به همین دلیل از من پرسید که موضوع آقای مجددی چطور خواهد شد؟ چون حضرت صاحب در جبهه‌ی نجات ملی رهبر آقای کرزی بود، من هم فراهم نمودن قناعت وی را به خود آقای کرزی واگذار کردم.

رییس جمهور کرزی درباره این‌که رهبری روند صلح را استاد ربانی داشته باشد، خوش‌بین بود، به همین دلیل پیشنهادم مورد پذیرش ایشان قرار گرفت. از من خواست تا زمینه ملاقات‌شان را فراهم سازم.

در ملاقاتی که میان رییس جمهور کرزی و استاد برهان‌الدین ربانی صورت گرفت، استاد عبدرب‌الرسول سیاف نیز حضور داشت. آقای کرزی ریاست جرگه را به استاد ربانی پیشنهاد کرد. استاد سیاف از پیشنهادشان حمایت نمودند و از جانب استاد ربانی نیز با کمال میل پذیرفته شد.

گروه کاری تدویر جرگه ملی مشورتی صلح ایجاد شد که امور را موفقانه پیش برد و جرگه در سال ۱۳۸۹ خورشیدی مطابق دو تا چهارم جون ۲۰۱۰ میلادی در خیمه (تالار) لویه‌جرگه در شهر کابل برگزار گردید.

در جریان آماده‌گی‌های جرگه ملی، رییس جمهور کرزی کم‌تر در رابطه به موضوعات اکمالاتی نگرانی نشان می‌داد. نگرانی بی‌پیشینه‌ی آقای کرزی اما از امنیت جرگه‌ی ملی بود. هر روز با وزیر داخله محمدحنیف اتمر و رییس عمومی امنیت ملی امرالله صالح صحبت می‌کرد تا خود را از تدابیر امنیتی لازم مطمین ساخته باشد. این وضعیت نشان می‌داد که یک حس عجیبی آقای کرزی را از وقوع رویدادهای امنیتی برای برهم‌زدن جرگه ملی خبر می‌داد.

چند هفته پیش از تدویر لویه‌جرگه، لوکس‌ترین هوتل شهر، کابل سرینا، مورد هدف راکت‌های قرار گرفت که از فاصله‌ای نزدیک شلیک شده بودند. سپس ارگ ریاست جمهوری نیز مورد اصابت راکت قرار گرفت. یک راکت در پیاده‌رو با فاصله‌ای ده متری با قصر گلخانه اصابت کرد. این پیاده‌رو محل رفت‌وآمد همه روزه آقای کرزی میان خانه و دفتر وی بود. راکت‌ها پنج دقیقه بعد از زمانی اصابت کرد که رییس جمهور کرزی از همان پیاده‌رو عبور کرده به قصر گلخانه داخل شده بود.

کارشناسان نظامی گفتند که راکت‌هایی که در هوتل سرینا و ارگ ریاست جمهوری اصابت نموده بودند از فاصله نزدیک یعنی داخل شهر شلیک شده‌اند. این موضوع آقای کرزی را مشکوک کرد که عناصری در داخل نهادهای امنیتی در آن دخیل‌اند. البته این رویدادهای امنیتی در زمانی رخ دادند که تنش‌ها میان رییس جمهور کرزی با امریکا و آیساف به اوج خود رسیده بود. عوامل بالا، سبب شدند که رییس جمهور کرزی بالای اشخاص و افراد نزدیک به ایالات متحده امریکا شک و تردیدهایی پیدا کند. وی درباره وفاداری هر شخصی که وی را در تنش‌ها با امریکا همراهی نمی‌کرد شک و تردید پیدا کرده بود.

با وجود این همه تهدیدات و نگرانی‌ها، سرانجام روز افتتاحیه جرگه ملی مشورتی صلح فرارسید. طبق معمول، لویه‌جرگه‌ها توسط رییس دولت افتتاح می‌گردند. حین سخنرانی افتتاحی رییس جمهور کرزی دو راکت کمى بالاتر از سقف خیمه عبور کرده با فاصله ۵۰ متری در جانب دیگر خیمه به زمین اصابت کرد. یکی از محافظان موظف شدیداً مجروح شد. صداهای شلیک نیز شنیده شدند. بعداً دلیل این شلیک‌ها معلوم گردید، پولیس از ورود یک گروه سه نفری انتحاری که می‌خواستند به ساحه لویه‌جرگه داخل شوند، جلوگیری کرده بود.

گروه محافظت رییس جمهور نگذاشت که رییس جمهور سخنرانی خود را تمام کند و وی را از خیمه خارج کرده به ارگ ریاست جمهوری رساندند. من آقای کرزی را تا به ارگ ریاست جمهوری همراهی کردم و دوباره به خیمه برگشتم تا جریان جرگه ملی را از نزدیک زیر نظر داشته باشم.

با وجود این‌که جرگه‌ی ملی به کارش ادامه داد اما تا جایی اخلال شده بود. نماینده‌گان اما به هراسی در خود راه ندادند و تصمیم گرفتند که به کارشان ادامه دهند.

در اجلاس جرگه ملی بحث‌های داغی صورت گرفت. در خاتمه، این جرگه ملی به رییس جمهور صلاحیت داد تا با طالبان گفت‌وگوهای صلح را آغاز کند.

جرگه به رییس جمهور، ۶۷ سفارش داد. از جمله این که شورای عالی صلح را ایجاد کند تا روند صلح را مدیریت کند. جرگه هم‌چنین پیشنهاد کرد تا برای نشان دادن حسن نیت جانب حکومت، شماری از طالبان زندانی آزاد گردند تا گفت‌وگو‌های صلح تسریع شود. نماینده‌های اشتراک‌کننده در جرگه‌ی ملی از طالبان نیز خواستند تا در روند صلح اشتراک کنند و روابط و وابسته‌گی‌شان را با گروه‌های تروریستی خارجی به شمول القاعده قطع بسازند.

حامد کرزی در نظر داشت با حمایت نماینده‌گان حاضر در جرگه ملی به آتش‌بس با طالبان نایل آید. نماینده‌گان هم‌چنین از نیروهای بین‌المللی خواستند تا از تلفات ملکی جلوگیری کنند.

بعد از اختتام، حامد کرزی به سفارش‌های جرگه اهمیت ویژه قایل بود. فرمان بررسی قضایای طالبان زندانی صادر شد تا دوسیه‌های مظنونان و متهمان با دقت و سرعت بررسی شود و در صورتی که شواهد کافی در پیوند به این گونه افراد و اشخاص نباشد، برای رهایی‌شان اقدام عاجل صورت گیرد.

رییس جمهور کرزی برای پی‌گیری سفارش‌ها و مشورت‌های جرگه ملی در داخل و خارج  کشور به رأی‌زنی اقدام کرد که در نتیجه ۷۸ تن را برای عضویت به شورای عالی صلح انتصاب نمود.

وی از پروفیسور برهان‌الدین ربانی خواست تا این شورا را رهبری کند که در اکتوبر همان سال رسماً به کارش آغاز کرد. معصوم استانکزی  به حیث رییس دارالانشای شورا گماشته شد. کشورهای تمویل‌کننده نیز صدها میلیون دالر به پروسه و برنامه‌های ممد صلح کمک کردند. علاقه‌مندی زیادی به وجود آمده بود. حال و هوا به نحوی بود که گویا به صلح نزدیک شده‌ایم. استاد ربانی و تیم کاری‌اش به ساختن پلان عملیاتی برای پیش‌برد امور آغاز کردند. هم‌چنین، به رأی‌زنی با نیروهای سیاسی در داخل کشور آغاز کردند تا اجماع مورد نیاز را به وجود بیاورند. من شخصاً نیز بسیار علاقه داشتم تا در روند صلح نقشی ایفا کنم. چون همیشه به این باور بوده‌ام که آینده کشور در گرو حل مسالمت‌آمیز جنگ چندین دهه است.

شهادت پروفیسور برهان‌الدین ربانی

در سال ۲۰۱۱ میلادی زمانی که رییس جمهور کرزی و استاد ربانی از اسلام‌آباد دیدن می‌کردند، من جدیداً به حیث سفیر در آن کشور به کارم آغاز کرده بودم. در آن زمان، پاکستان ظاهراً باورمند ساخته شده بود که نگرانی‌اش در پیوند به رابطه کابل – دهلی حل خواهد شد. هم‌چنین این‌که موضوع پشتون‌ها و بلوچ‌های پاکستان به گونه مسالمت‌آمیز قابل حل است. پاکستان اظهار کرده بود که حاضر است تا در روند صلح همکاری صادقانه کند.

در چنین وضعیتی بود که متاسفانه روند صلح شکار دسیسه شد. استاد ربانی را حلقات نامعلوم به شهادت رساندند. ترور رییس شورای عالی صلح، استاد برهان‌الدین ربانی و در پی آن نحوه واکنش رییس جمهور کرزی ریشه‌ی فرصت به وجود آمده را از بیخ برکند. یعنی، حلقات نامعلوم استاد ربانی را شهید ساختند و در واکنش به این قضیه، آقای کرزی روند صلح را به قتل رسانید. معمای ترور استاد ربانی تا اکنون حل نشده باقی مانده است.

یک ماه پیش از رویداد انتحاری که سبب شهادت استاد ربانی شد، استاد با یک نماینده طالبان به نام حمیدالله آخندزاده ملاقات کرده بود. معصوم استانکزی  رییس دارالانشای شورای عالی صلح و رحمت‌الله واحدیار این ملاقات را تنظیم کرده بودند. با شخص یادشده یک‌بار پیش از این نیز دیداری انجام شده بود، بار سوم اما آخندزاده به ملاقات حضور نیافت و به جای خود یک مرد نوجوان دیگر را فرستاد.

معصوم استانکزی  رییس دارالانشای شورای عالی صلح در یک سفر رسمی عازم اسلام‌آباد پاکستان بود، هم‌زمان با آن استاد ربانی در سفر دیگری عازم ایران بودند. دارالانشای شورای عالی صلح فرد پیام‌رسان (انتحاری) را در یک محل محفوظ در کابل نگهداری کردند تا این‌که استانکزی  از اسلام‌آباد به کابل برگشت. استانکزی  با رسیدن به کابل، تقاضای ملاقات عاجل با رییس جمهور را کرد، مگر در همان روز فرصت ملاقات برای آقای استانکزی  ترتیب نشد. روز بعدی، ۱۸ سپتامبر، آقای کرزی به منظور اشتراک در مجمع عمومی سازمان ملل متحد رهسپار سفر امریکا بودند و قبل از پرواز به آقای استانکزی  فرصت دادند تا در هواپیما ملاقات کوتاهی داشته باشند.

معصوم استانکزی  با عجله خودش را به میدان هوایی کابل رساند و در داخل هواپیما به ملاقات آقای کرزی رسید. استانکزی  حامل پیام صوتی و نامه‌ای بود که از جانب شورای رهبری طالبان عنوانی استاد ربانی رییس شورای عالی صلح فرستاده شده بود. در پیام صوتی و نامه، اطلاع داده شده بود که شورای رهبری طالبان، نماینده پیشین خود را تبدیل کرده‌اند و نماینده‌ی جدید را به استاد ربانی به معرفی گرفته بود.

در نامه آمده بود که نماینده جدید شخص ارشد بوده و دارای صلاحیت تصمیم‌گیری نیز می‌باشد. جالب این بود که این نماینده جدید یک نوجوان و دارای تجربه و دانش ناچیز بود، اما دارالانشای شورای عالی صلح و نهاد‌های مسوول نتوانسته بودند این موضوع را درک کنند که چطور یک نوجوان و شخص بی‌دانش و بی‌تجربه می‌تواند نماینده ارشد و دارای صلاحیت طالبان باشد.

آقای کرزی بعد از شنیدن پیام صوتی و خواندن نامه رهبری طالبان به استانکزی  دستور داد تا با استاد ربانی به تماس شود تا سفر خود را کوتاه ساخته مستقیم به کابل بیاید و با این نماینده جدید طالبان ملاقات کند. چون قرار بود استاد ربانی جهت انجام معاینات صحی برای یک هفته در شارجه بماند.

دو روز بعد، ۲۰ سپتامبر، استاد ربانی به کابل رسید و مستقیم به خانه‌ی خود واقع وزیرمحمد اکبر خان رفت. ساعت چهار بعد از ظهر بود. می‌خواست برای لحظاتی استراحت کند تا خسته‌گی و کسالت ناشی از سفر را رفع کرده باشد. اما چند دقیقه نگذشته بود که دستیارش بر در اتاقش کوبید و وی را از رسیدن آقای استانکزی  آگاه ساخت.

معصوم استانکزی  به استاد ربانی پیام صوتی را شنواند و نامه را نیز برایش سپرد. آقای ربانی بعد از شنیدن پیام صوتی و خواندن نامه از استانکزی  پرسید، آیا رییس جمهور کرزی در جریان این موضوع قرار دارد؟ استانکزی  توضیح می‌دهد که آقای کرزی پیام صوتی و نامه را شنیده و خوانده است. استاد می‌پرسد که نماینده طالبان کجاست؟ آقای استانکزی  می‌گوید نماینده طالبان در بیرون در داخل موتر با واحدیار منتظر اند. استاد ربانی از استانکزی  می‌خواهد که شخص نامبرده داخل بیاید.

شخص مذکور با آقایان استانکزی  و واحدیار داخل سالون می‌شوند. فرد نوجوان انتحاری تحت عنوان نماینده ارشد طالبان با دیدن استاد ربانی با عجله به جانب وی می‌رود و همین که هم‌دیگر را برای مصافحه به آغوش می‌کشند، انفجار مهیبی رخ می‌دهد. به احتمال زیاد مواد انفجاری در کلاه نوجوان مهاجم جاسازی شده بود. استاد برهان‌الدین ربانی به شهادت می‌رسد و آقایان استانکزی  و واحدیار زخمی می‌شوند.

پروسه صلح یک‌بار دیگر قربانی حادثه شد. با شهادت استاد ربانی روند صلح به یک فاز کاملاً متفاوت داخل گردید. در بخش‌های قبلی نیز نوشته بودم که با دفن شدن شهید استاد برهان‌الدین ربانی در تپه وزیرمحمد اکبر خان، روند صلحی که با لویه‌جرگه تولد شده بود، نیز کشته و دفن گردید.

با این واقعه شورای عالی صلح تکان بزرگی دید. رسم بد میراثی ساختن و خانواده‌گی ساختن نهادها و روندهای ملی در آن زمان رواج کامل داشت. زمانی که یک شخص به هر شکلی، از دنیا می‌رفت، آقای کرزی بدون در نظر داشت سن و سایر موضوعات، فرزند وی را جایگزینش می‌کرد. بعد از به شهادت رسیدن استاد ربانی، بسیار زود آقای کرزی، صلاح‌الدین ربانی فرزند استاد برهان‌الدین ربانی را به حیث رییس شورای عالی صلح برگزید.

استاد ربانی یکی از رهبران مهم و مطرح جهادی کشور بود که کارنامه طولانی سیاسی داشت. یکی از هفت رهبر جهادی افغانستان که در مقابل شوروی سابق جهاد کرده بود و دارای دانش دانشگاهی در عرصه الهیات نیز بود. فرزندش صلاح‌الدین ربانی شایسته‌گی‌های خود را داشت و می‌توانست یک وزیر سودمندی باشد، اما لباس ریاست شورای عالی صلح برای وی بسیار کلان بود.

تحت رهبری استاد شهید، بیش‌تر رهبران جهادی عضویت شورای عالی صلح را داشتند، اما با روی کار آمدن صلاح‌الدین تعداد زیادشان به تدریج از آن شورا بیرون شدند که وزن سیاسی شورا را کاهش داد. بعد از شهادت استاد، حضور و ادامه کار محمدمعصوم استانکزی  به حیث رییس دارالانشای شورای عالی صلح تا جایی حیثیت و کارایی این شورا را حفظ کرد.

یکی از اولویت‌های صلاح‌الدین ربانی در شورای عالی صلح این بود که قرائت و روایت دینی طالبان را زیر پرسش ببرد. تلاش‌ها بیش‌تر بر این محوریت می‌چرخید که رویکرد دینی طالبان نادرست جلوه داده شود. نزاع و تقابل روایت‌ها و رویکردها شکل گرفت. جنگیدن با رویکرد دینی طالبان کار به جایی نبرد، چون این گروه از شریعت قرائت مختص خودشان را داشتند/دارند و نظریات مقابل و متضاد علمای دیگر اسلام را نمی‌پذیرند.

در این راستا تاکید شورای عالی صلح، تدویر نشست علمای بین‌المللی در راستای صدور فتوا بر ضد رویکرد دینی طالبان بود. این اقدام برای با چالش مواجه ساختن ایدیولوژی طالبان روی دست گرفته شده بود.

در این برهه زمانی، پاکستان پیشنهاد کرد که مرحله اول نشست میان علمای افغانستان و پاکستان برگزار شود. جانب افغانستان بالاخره پذیرفت که یک کنفرانس علمای افغانستان و پاکستان را دایر کند. هیاتی به شمول پنج عضو از علمای افغانستان در خزان ۲۰۱۲ به اسلام‌آباد رسید تا درباره جزییات این کنفرانس با همتایان پاکستانی‌اش بحث کند.

هیات افغانستان در هوتل ماریوت اسلام‌آباد مستقر شد. روز بعدی در همان هوتل با همتایان پاکستانی خود دیدار کرد. مولانا طاهر اشرف رهبری علمای جانب پاکستان را به عهده داشت. وی در آغاز نشست رفتار دوستانه داشت، اما بعد از دریافت یک تماس تلفنی، رفتارش کاملاً تغییر کرد که حتا از وی در مقابل هیات افغانستان برخورد زشت سر زد. واضح بود که وی می‌خواهد بعد از همان تماس تلفنی، نشست را با چالش مواجه کند و سبوتاژ کند.


بیش‌تر بخوانید:

یک کارمند سفارت افغانستان مقیم اسلام‌آباد که در نشست حضور داشت گفت، برای طاهر اشرفی زنگ آمد، وی به کنج سالون رفت و با شخصی که آن سوی خط بود صحبت کرد. این کارمند شنیده بود که اشرفی می‌گوید: «یس کرنیل صاحب، سمج گیا، نهی هوگا». (بلی دگروال صاحب، فهمیدم. چنین نمی‌شود.)

روز بعدی من با ادم تامسن – کمیشنر عالی بریتانیا در اسلام‌آباد – ملاقات داشتم، از تاثیر وی بر اشرفی آگاه بودم، از برخورد آقای اشرفی با هیات افغانستان برایش شکایت کردم.

یک هفته بعد، مولانا طاهر اشرفی برایم یک پیام فرستاد که می‌تواند دعوتم را برای یک صبحانه در محل اقامتم بپذیرد. من از وی دعوت کردم و وی به تنهایی آمد. در جریان صرف غذا، وی گفت که کسی برایش اطلاع داده که ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان، وظیفه گرفته تا وی را ترور نماید به خاطر این که وی با علمای افغانستان برخورد نادرست انجام داده است. برایش توضیح دادم که تمام نیروهای افغانستان به شمول نیروهای دفاعی و امنیتی تابع رهبری سیاسی افغانستان است. برایش روشن ساختم که این نیروها به هیچ عنوان در فعالیت‌های عدلی و قضایی دخالت نمی‌کنند و با این بیان، خاطرش را آسوده کردم؛ حکومت افغانستان هیچ‌گاه به آن بخش‌ها اجازه نخواهد داد تا بیرون از افغانستان عملیاتی را راه‌اندازی کنند. اما در عین زمان افزودم، این واقعیت است که وی افغان‌ها را اذیت کرده است و لازم است تا با همکاری در راستای روند صلح آن را جبران کند.

گشایش و مسدود شدن دفتر قطر

روندی که منجر به باز شدن و سپس بسته شدن دفتر قطر شد در مقابل چشمانم به وقوع پیوست. در اپریل ۲۰۱۱ میلادی پیش از رفتن به اسلام‌آباد برای اشغال وظیفه جدیدم به عنوان نماینده رییس جمهور، نماینده ویژه ایالات متحده امریکا برای افغانستان و پاکستان آقای مارک گروسمن در ملاقاتی با رییس جمهور حامد کرزی که من نیز حضور داشتم گفت که قطری‌ها و حکومت جرمنی با طالبان نشست‌هایی داشته‌اند. آقای گروسمن توضیح داد که روند به مرحله‌ای رسیده که نماینده‌های طالبان پافشاری دارند تا پیش از دیدار با شورای عالی صلح، با امریکایی‌ها ملاقاتی داشته باشند.

حامد کرزی در همین ملاقات به امریکایی‌ها اجازه داد تا با طالبان نشستی داشته باشند ولی شرط گذاشت که ملاقات بعدی با حضور نماینده‌های دولت برگزار گردد. نشست یادشده در همان سال در مونیخ جرمنی صورت گرفت.

بعد از ملاقات مونیخ آلمان، نماینده ویژه ایالات متحده امریکا به کابل آمد تا به رییس جمهور کرزی جزییات آن ملاقات را ارایه نماید. من در کابل بودم و در این ملاقات نیز اشتراک داشتم. آقای گروسمن به آقای کرزی گفت، طالبان می‌خواهند در قطر یک دفتر داشته باشند تا از آن دفتر با جهان در رابطه باشند. وی گفت: «ما فکر می‌کنیم این یک مفکوره خوبی خواهد بود تا برای‌شان اجازه باز کردن دفتر داده شود چون این سبب خواهد شد تا وابسته‌گی طالبان به پاکستان کاهش یابد و شاید در قسمت ایجاد زمینه گفت‌وگو میان حکومت شما و طالبان نیز مفید واقع گردد.» کرزی با کمال خوش‌بینی ضمن نشان دادن موافقت، بیان کرد: «ما نیاز داریم تا استراتژی خود را با انکشافات جدید سازگار بسازیم.»

سرانجام قرار شد تا در جون ۲۰۱۳ میلادی دفتر سیاسی طالبان در دوحه قطر به گونه عملی باز گردد. استخبارات پاکستان از باز شدن دفتر قطر ناراحت بود. از این هراس داشت که مبادا طالبان از کنترلش خارج شود.

یک روز پیش از افتتاح دفتر دوحه، در کابل بودم. رییس جمهور کرزی بسیار خوشحال به نظر می‌رسید، می‌گفت حالا می‌توانیم به قطر برویم و با طالبان گفت‌وگوی مستقیم داشته باشیم. معاون اول وی مارشال محمدقسیم فهیم به ارگ آمد، هر دو از انکشافات اخیر چنان ذوق‌زده و خرسند بودند که گویی در جامه نمی‌گنجند. اما بعضى از مشاورین که اصلاً مخالف مصالحه با طالبان بودند، خیلی ناراحت و مغموم به نظر می‌رسیدند. آن‌ها نه تنها در آن مقطع خاص بل هیچ‌گاه علاقه‌مند صلح با طالبان نبودند. خوشبختانه در این اواخر در تبانی با تغییر پالیسی امریکا در برابر طالبان نظر آن‌ها نیز تغییر کرده است.

بعد از ظهر همان روز به اسلام‌آباد پرواز کردم، صبح بعدی در تلویزیون مراسم افتتاح دفتر طالبان در قطر را مشاهده نمودم. ساعاتی بعد از آن، سهیل شاهین (با وی از زمانی شناخت داشتم که من در UNDP در اسلام‌آباد کار می‌کردم و وی در سفارت طالبان در اسلام‌آباد وظیفه داشت) از قطر از طریق تلفن با من تماس گرفت و گفت که می‌خواهند یک روند مشورتی را با نخبه‌های ملی کشور راه‌اندازی کنند. گفت: «ما می‌خواهیم این پروسه را با مشورت و صحبت با شما آغاز کنیم. اما نه به عنوان یک عضو دولت افغانستان، بل به حیث یک شخص مستقل.»

شام همان روز، رییس جمهور کرزی به گونه غیر مترقبه موقف خود را تغییر داد و از شیوه افتتاح دفتر قطر به شدت انتقاد کرد. آقای کرزی نوع افتتاح را به معنای رسمیت دو دولت موازی خواند. متعاقباً از امریکایی‌ها و قطری‌ها خواست تا هرچه زودتر دفتر متذکره را ببندند.

با همین عمر کوتاه، دفتر قطر دوباره بسته شد و به این ترتیب طالبان نیز شور و اشتیاق‌شان را برای گفت‌وگو با حکومت افغانستان از دست دادند.

در این، جای شک و تردید وجود ندارد که دوام جنگ و ناامنی در افغانستان از چگونه‌گی روابط افغانستان و پاکستان عمیقاً متاثر است. ایجاد و رشد روابط دوستانه نیز دشمنانی دارد. صلح با طالبان امر ناممکن نیست ولی صلح پایدار متکی بر روابط دو جانبه بین افغانستان و پاکستان است.

ادامه دارد…

دکمه بازگشت به بالا